eitaa logo
شکوفه های خیال
1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
78 ویدیو
2 فایل
هدف از تأسیس کانال، نشر اشعار شاعران نامدار معاصر یا کهن نیست. بلکه برآنیم تا بیشتر، شاعران تازه کار و مستعدی که در حوزه شعر آیینی و عاشقانه کار میکنند، شناخته شده و با آثارشان آشنا شویم و باعث افزایش انگیزه این عزیزان شویم. ارتباط: @Kaviiir
مشاهده در ایتا
دانلود
4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◆ نشسته‌ام برای تو ستاره گریه می‌کنم کمی قرار می‌شوم، دوباره گریه می‌کنم به خود می‌آیم و خبر، دوباره پخش می‌شود از ابتدا برای هر گزاره گریه می‌کنم خبر اشاره می‌کند، که مثل این‌که پیکرت... بخار شیشه‌ام! به هر اشاره گریه می‌کنم چقدر پای پیکر تو اشک ریخت آسمان شبیه ابرهای پاره‌پاره گریه می‌کنم چقدر آب رفته‌ای، تمام قد فدا شدی شدم تمام قد فقط نظاره گریه می‌کنم دلم گرفته بود‌، نامه‌ای نوشتم و نشد برای نامه‌های نیمه‌ کاره گریه می‌کنم مرا ببخش، واژه‌های من برای تو کمند شبیه شاعران به استعاره گریه می‌کنم کسی خطاب می‌کند: سلام سید شهید! دوباره شوکه می‌شوم، دوباره گریه می‌کنم 🆔@shokofeha_ye_kheal
🏴 بین بازی کردنش... یکباره بی‌فریاد رفت کودکم یک مشت خاکستر شد و بر باد رفت تکه‌ای از او به روی شاخه‌های تاک رفت کودکم یک کیسه خاک و خون شد و در خاک رفت کودکم لبخند بر لب داشت لبخندش کجاست؟ رنگ و بوی خاک‌های این حوالی آشناست چشم‌هایش.... دست‌هایش موی پر پیچ و خمش خنده‌های مهربانش اشک‌های نم‌نمش چین پر چاک و رفوی کهنه‌ی پیراهنش انعکاس نور در برق نگاه روشنش ترس‌هایش تشنگی‌هایش لبان پر تبش خنده‌های صبح زودش اضطراب هر شبش لحن گرم شعرهایش صوت قرآن خواندنش مثل مادر از نگاه غیر مو پوشاندنش دست دشمن آمد و گیسوی عمرم را برید دخترم در انفجار ظلم‌ها شد ناپدید ردی از او نیست بین خاک‌ها آوارها ردی از گلبرگ‌هایش نیست بین خارها تکه‌ای از روسری یا تکه‌ای از دامنش؟ این گل سرخ و سفید افتاده از پیراهنش می‌شناسم دست‌های کوچکش را ... زخم بود هر چه او نازک‌بدن، دشمن ولی بی‌رحم بود خرد شد آیینه‌ی چشمش نصیب سنگ شد شیشه‌ی عمرم به زیر نور صدها رنگ شد شب به‌جز آغوش من مامن برای او نداشت مرگ بر صهیون که آغوش مرا خالی گذاشت اشک می‌ریزم کنار جاری خون‌ ترش شعله می‌گیرم به پای مانده‌ی خاکسترش ذره‌ذره با دو دستم پیش هم آوردمش گفت مادر چیست؟ گفتم دخترم آوردمش محکم اما ایستادم تا نیفتد مادرش برکت این خاک خواهد شد یقینا پیکرش دخترم آن دختر زیبای زیتون‌پرورم سبز شد زیتون ولی با خون سرخ دخترم قطره‌قطره خون شد و این شهر را آباد کرد دخترم پرواز کرد و قدس را آزاد کرد 🆔@shokofeha_ye_kheal
🏴 ای کاش می‌شد گندمی باشم یا نان گرمی زیر دندانت یا پسته‌ای، یا مغز بادامی یا سیب سرخی بین دستانت ای کاش جای قطره‌های اشک آبی گوارا بر لبت بودم ای کاش جای داغ در سینه شمع فروزان شبت بودم ای کاش می‌شد مادری باشم با روی باز و یک جهان آغوش یا کاش می‌شد یک پدر باشم با کیسه‌هایی از غذا بر دوش ای کاش می‌شد مرهمی باشم بر زخم‌های تازه‌ی روحت ای کاش می‌شد خنده‌ای باشم بر روی لب‌ها جای اندوهت ای کاش می‌شد قوتی باشم تا استخوانت را برویانم یا کاش در رگ‌هات می‌جوشید با هر نفس یک جرعه از جانم ای کاش می‌شد درد را بوسید یا گشنگی را لحظه‌ای خواباند یا تشنه بودن را فراری داد ای کاش می‌شد رنج را ترساند من کیستم؟ من کاش و ای کاشم من حسرتم من آه هر روزم من شعله‌ای کوچک در این دنیام هر روز با داغ تو می‌سوزم یک روز آخر با همین آهم تیشه بر این بنیاد خواهم زد من بر سر دنیای ساکت‌ها این رنج را فریاد خواهم زد: چشمان غزه اشک‌آلود است دستان غزه سست و بی‌جان است لب‌های غزه خشک و بی‌رنگ است همسایه‌ی غزه مسلمان است! ◾ ◾ پ. ن : هر کودکی در غزه جان می‌داد بر جان ما یک زخم کاری بود جان می‌دهیم اما نمی‌میریم ای کاش مردن اختیاری بود 🆔@shokofeha_ye_kheal