🌸
(نذر چشمهای منتظر مادرانه )
خط به خط متن داستان شده است
بــنـدهــایی کــه استخوان من است
ســروهــا پــای مــحــکــمی دارند
شاخ و برگم فقط نشان من است
انـتـظـاری رسـیـده چـیـده شود
میوهی وصل تا که خورده شود
آمــدم مـحــض خـاطــر او که
سالیانیست باغبان من است
بـاز شد در....قـدم قـدم آمد
پاره شد بند....بندهای دلش
در شـب چــادر است نـیـمـهی مــاه
مادر آمد که روضه خوان من است
بــوی پـیـراهن کــفــن کـه وزید
چشمهایش به اشک مهمان شد
دور تــابــوت، شمـع جانش سوخت
گفت: ای مردم این جوان من است
بنـدهای کـفـن چـه شـرمنـده!
یک به یک وا شدند ،تا اینکه
مـــادرم دیــد تــکــههــای مــرا
که ستونهای یادمان من است
بهت در چهرهاش فراوان شد
تـکــههــایی که چـیـد کم آمد
گفت بـا خـود : دوباره میسازم
جورچینی که امتحان من است
جالب این است بین آغوشم
قــدّ روز تــولــدت شــدهای
مُجـمَـل و مـختصــر شـدی امــا
مُجمَلت شرح سالیان من است
سَـر نداری سَـرت فـدای حسیـن
دستها هم که نیست، یاعبّاس!
روضـــهی مـادرت شـدی پسـرم
صبرِ زینب به کاروان من است
تا ربابِ دلم به زار افتاد
صبرِ زینب به یاریم آمد
یاعـــلی گفتم و قیامت شد
یاعلی ذکرِ زانوان من است
آمدی قـلّـه شجاعــت مـن
آمدی تشنهی شهادت من
آمدی تـازه شـد دوباره غـمـت
داغ تو رزق جاودان من است
مـوی مـن رنـگ استخـوان تـو شـد
صورتم چوب خط سی سال است
خط به خط مو به مو بخوان همه را
ایــن فــقـط جـلـد داستان من است
#مادران_شهید
✍#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
🆔@shokofeha_ye_kheal