eitaa logo
شکوفه های نور
337 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
842 ویدیو
490 فایل
*آموزش مفاهیم دینی به کودکان *شعر , قصه و .. *برگزاری جشنهای تکلیف,جشن قرآن,پایان سال,جشن تولد,جنگ شادی و... *نکات تربیتی برای والدین *برگزاری دوره های تربیت مربی کودک *توسط عمو نادری ارتباط با ادمین: @amonaderi
مشاهده در ایتا
دانلود
کاردستی های بهمن با تم پرچم ایران 🇮🇷 🆔@shokofehayenoor1
⭕️! تکرار چندین باره این جملات که: «تکلیفت را بنویس»، «چقدر طولش میدی»، «چرا اذیت میکنی»، «تو شاگرد تنبلی هستی» و… نه فقط به ترغیب کودک به انجام تکالیفش منجر نمی‌شود، بلکه باعث می‌شود به این نتیجه برسد آدم دست و پا چلفتی و ضعیفی است. 🆔@shokofehayenoor1
هدیه‌ی خدا مرد فقیری آمد پیش پیامبر ما گفت ای رسول خوبی لطفی به من بفرما چیزی نخورده‌ام من خیلی گرسنه هستم لطفی کن و غذایی الان رسان به دستم مولا علی به او گفت :با من بیا به خانه مهمان ما شو امشب با من بشو روانه آهسته گوشه‌ای از خانه نشست آن مرد از ضعف هم دل او بسیار درد می‌کرد در خانه آن شب اما فقط کمی غذا بود مهمان ولی در آنجا یک هدیه از خدا بود زهرای اطهر چه زود آماده کرد غذا را یک بشقاب خالی هم او داد دست مولا در تاریکی نشستند مولا با ظرف خالی مشغول بود و انگار می‌خورد غذایی عالی وقت اذان مولا جان خود را به مسجد رساند با دیدن پیامبر لبخند روی لب نشاند اشک شادی در چشم پیامبر خدا بود فرشته هم برایش آیه‌ای آورده زود گفت: مردمانی هستند با ایمان و اراده برای یاری کردن هر روز و شب آماده با اینکه خود ندارند زیاد از مال دنیا می‌بخشند آن‌چه دارند آنها در راه خدا
شکوفه های نور
اجرای روز شنبه شهرستان فامنین، همدان
🦋 پروانه ی وسواسی یک پروانه بود وسواسی از صبح تا شب ده بار بال هایش را گردگیری می کرد. ده بار شاخک هایش را برق می انداخت. ده بار گلی را که رویش می نشست، آب می ریخت و می شست. شب که می شد، باز هم می گفت: «هنوز هیچ جا تمیز نیست. » یک شب دست های پروانه خانم گفتند: «چروک شدیم! چه قدر باید هی بشوریم! تا کی باید هی بسابیم! » صبح که پروانه خانم بیدار شد، جیغ زد: «آخ! دستم درد می کند. وای! دستم جان ندارد. » پروانه ی همسایه جیغش را شنید. آمد و گفت: «بلا به دور! چی شده پروانه خانم؟ » پروانه خانم گفت: «بالم را خاک گرفته، شاخکم برق نداره، گُلم پر از گِل شده. با دستی که درد می کند، چه جوری خاک بروبم و برق بندازم و گل بشورم؟ آخ دستم! » بعد دستش را هی بوس کرد و گفت: «خوب شو دست من! درد نکن دست من! » پروانه ی همسایه، بال پروانه خانم را گرفت و گفت: «یه ذره آرام بگیر، یه ذره روی گُلت بشین! » پروانه خانم هم نشست. پروانه ی همسایه تند و تند شیر هی گل ها را مالید روی دست پروانه خانم. با برگ گل ها هم آن را پیچید. بوسش کرد و گفت: «نترس! یک هفته بگذرد، خوب می شوی! تا آن وقت، بیا یه ذره پرواز کنیم. » پروانه خانم هم رفت و با پروانه ی همسایه پرواز کرد. یک هفته که پرواز کرد، دیگر بشور بساب از یادش رفت. به جایش پرواز کرد و گفت: «چه قدر دنیا قشنگ است!» 🆔@shokofehayenoor1
یه دختر نمونه / در مجلس زنونه تو خونه پیش مادر / پیش پسر برادر با پسرای خواهر / پیش عمو و دایی وقتی حجاب نداره / اشکال شرعی داره یا نداره؟ هیچ اشکالی نداره - اینها همه محرمند یه دختری بچه ها / روسری شو نبسته بدون کفش و جوراب / تو کوچه شون نشسته می خوام بدونم آیا / حجاب او کامله؟ اشکال داره حرامه - حجابش ناتمامه تو تفریح و زیارت / وقتی که بیرون می ره در بین نامحرما / می شه وضو بگیره؟ اشکال داره حرامه - حجابش ناتمامه تو کوچه و تو بازار / یه دختر دیگری موهاش که مونده بیرون / از گوشه روسری وقتی می گم بپوشان / به من می گه کی گفته ای بچه های عاقل / شما بگید کی گفته پیامبر ما گفته - او از خدا شنیده 🆔@shokofehayenoor1
حضرت فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) آخرین پیامبر مسلمانان هستند که روز تولد آن حضرت روز زن نام گرفته است، نامگذاری روز میلاد حضرت زهرا (س) به عنوان روز زن و روز مادر به حق انتخاب زیبا و شایسته ای ست. چه اینکه در الگوی زن بودن و مادر بودن نمونه ی بالاتری از  الگوی زندگی فاطمه زهرا (س) نداریم. این انتخاب و این نامگذاری هم به حق در جهت پیروی از سیره و زندگی این بانوی بزرگوار صورت گرفته است.
عطر خوب سیب داشت آن گل یاس سفید او که در قلب پدر نور امیدی دمید هدیه ای بود از خدا آمد او از آسمان تا که عطرآگین شود باغ های این جهان بارها چون مادی او پدر را ناز کرد چون نسیم مهربان اخم گل را باز کرد او بهشتی بود و رفت باز هم سوی بهشت آمد و در قلب ها نام «زهرا» را نوشت
✨😍گردنبند با برکت روزی پیامبر در مسجد نشسته بودند. عرب بادیه نشینی وارد شد و گفت: ای رسول خدا! من گرسنه ام، لباس مناسبی ندارم، پولی هم ندارم و مقروض هستم. کمکم کنید. پیامبر به بلال فرمودند: که این مرد را به خانه فاطمه ببر و به دخترم بگو که پدرت او را فرستاده است. بلاال آمد و داستان را برای حضرت زهرا تعریف کرد. گردنبند خود را که هدیه باز کردند و به بلال دادند و فرمودند: که این گردنبند را به پدرم بده تا مشکل را حل کنند. بلال بازگشت و امانتی را تحویل پیامبر داد. رسول خدا فرمودند: هر کس این گردنبند را بخرد، بهشت ​​را برای او تضمین می کنم. عمار یاسر آن را خرید و مرد فقیر را به خانه خود برد. به او لباس و غذا داد و دو برابر میزان قرض به او پول داد. سپس عمار غلام خود را صدا زد و گفت: این گردنبند را به خانه فاطمه زهرا می بری و می گویی که هدیه است تو را نیز به فاطمه بخشیدم. غلام گردنبند را به حضرت داد و گفت: عمار مرا نیز به شما بخشیده است. حضرت نیز غلام را در راه رضای خدا آزاد کردند. غلام گفت: چه گردنبند با برکتی! گرسنه ای را سیر کرد، بی لباسی را پوشاند و غلامی را آزاد کرد. 🌺منبع: کتاب قصّه مدینه نوشته حجت الاسلام علی نظری منفرد🌺
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سرود کوثر تو دختر محمّد تو ماه آسمانی شنیده‌ام که خیلی بزرگ و مهربانی برای او همیشه تو مادری نه دختر به خاطرت سروده خدا سرود کوثر تو مثل گل شکُفتی میان باغِ بابا گلی قشنگ و خوش‌بو گلی به نام زهرا 💠زهرا داوری ✅منبع -مجله پوپک -فروردین 95 حضرت سلام الله علیها
مادر خوب من مادر خوب من چه با صفایی هی بیا تو کنارم که با وفایی هی غذای مادرم چقدر لذیذه هی نام او برایم خیلی عزیزه هی مادر خوب من تو بهترینی هی الهی پسرم(دخترم) بلا نبینی هی خنده مادرم چه دل نوازه هی دعای مادرم برایم نیازه هی یاد تو از دلم هرگز نمی ره هی ای خدا مادرم هرگز نمیره هی حضرت سلام الله علیها
روز مادر سلام به خانم نور به حضرت فاطمه(س) پر می‌زند تا بهشت سلام‌های همه جشن تولّد اوست در آسمان هفتم روی زمین شده شاد دل تمام مردم یک صلوات زیبا هدیه به او شد الآن دو شاخه گل برای مامان‌بزرگ و مامان منیره هاشمی منبع -مجله سنجاقک -اسفند 96 حضرت سلام الله علیها
دعا برای همسایه مادر هنوز بیدار بود و داشت بر روی سجاده اش دعا می خواند. حسن در رختخواب خود از این پهلو به آن پهلو غلتید، اما خوابش نبرد. ماه از پشت پنجره کوچک اتاق، صورتش را نوازش کرد. خیره شد. او صدای آرام و دوست داشتنی مادر را به خوبی می شنید. اما با هر بار شنیدن، تعجبش بیشتر می شد. یک دعا بیشتر از دعاهای دیگر بر زبان مادر می آمد. او دائم برای همسایه ها و مردم دعا می کرد. گاهی اسم تک تک آن ها را می برد و برایشان آرزوی سلامتی می کرد. گاهی هم از خداوند برای آن ها چیزهایی می خواست. حسن آن قدر بیدار ماند تا این که نزدیکی های اذان صبح شد. دوباره پلک باز کرد و از زیر روانداز به مادر چشم دوخت. مادر هنوز بر روی سجاده اش بود. حسن با خودش فکر کرد: مادر یک بار هم نشد که برای خودش دعا کند یا از خداوند چیزی بخواهد، بلکه همه دعاهایش برای همسایه ها و دیگران بود! حسن کودک بود، به خواندن نماز علاقه زیادی داشت. او همراه مادر نماز خواند. بعد از مادر پرسید: مادر جان، چرا وقتی که داشتی دیشب دعا می خواندی، حتی یک بار هم از خدا برای خودت چیزی نخواستی، بلکه برای دیگران دعا کردی! نگاه مهربان حضرت زهرا سلام الله علیها به گل روی حسن افتاد. مادر گفت: «حسن جان، مگر نشنیده ای که اول همسایه سپس خانه، پس باید اول به فکر دیگران بود و برایشان دعا کرد، بعد به فکر خود!». باز هم حسن از حرف های زیبای مادر، درس تازه ای یاد گرفته بود. حضرت سلام الله علیها
اجرای جشن تکلیف و جشن میلاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) روستای آقاج. فامنین. همدان @shokofehayenoor1 جهت هماهنگی جشن تکلیف توسط عمو نادری و گروه نمایش تماس بگیرید❤️ 09127581231
انقلاب ما بهمن از راه رسید///باز با خاطره ها خاطرات جالب/// روزهای زیبا روزهایی که شدند/// بهترین در ایران توی تاریخ شدند/// تا ابد جاویدان ما هنوز از پاداش/// همگی خوشحالیم چند روزی همه جا/// جشن شادی داریم انقلاب ایران/// کرد دنیا را شاد بعد از آن ایران شد/// شاد و خوب و آزاد