InShot_۲۰۲۲۱۰۳۰_۲۰۳۶۱۶۴۳۳(2).mp3
9.5M
🌷میثم تمار🌷
با احترام تقدیم به شهدای مظلوم ولایت
#یامهدی
🙍♂گروه سنی: دبستان
🎤 با اجرای : آمنه جعفری
#خانم_معلم
#قصه
#روانشناسی
🎶تدوین : آمنه جعفری
📚 منبع: سایت نمناک
┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅
@shokofehhaybehshti
💕ヅ
ســــــــــلام بہ روے ماهتون 😍
چـــــطورے مھربون بانو 🍃
"اوڵ یہ صلوات بفرستیم هدیہ به امام رضا علیهالسلام حال و هواموݩ بھاری بشہ"
امـــــࢪوز بہ خودت حال خوب بده
با هر روشـــــی که پیداڪردی 😍💪
نشـــــاطت رو حفظ کن
نذار هیچ ڪی نشاطت رو ازت بگیره
اخه شیطان نمیـــــذاره
حال خوب برای مومن بمونه 😌
ولی تو بهش نشون بده
شیعه مرتضے علی باهمه خستگی و
مشکلات بازم قــــــــــوی و پرانرژیه 💪
بزنبریمچراغزندگےروروشنکنیم
┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅
@shokofehhaybehshti
#حجاب ؛ تاج بندگی من است.
#زن_عفت_افتخار
#تربیتدینےڪودڪ
✅ درس هشتم : مراقبت های زمان انعقاد نطفه ۲
در این درس به تکمیل مبحث مراقبت های زمان انعقاد نطفه ی فرزند پرداخته شده است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#لبیک_یا_خامنه_ای
👇👇👇
💎بین 6 تا 18 سالگی یک عامل بسیار مهم در #ساختن یا ویران کردن بچه ها عامل #دوستی است که باید بینهایت توجه کرد
و کمکشون کرد دوستان خوبی پیدا کنند و رابطه خوبی باهاشون برقرار کنند.
┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅
@shokofehhaybehshti
#لبیک_یا_خامنه_ای
∑💗∑
ســــــــــلام✋🏻 مھربوناے زندگے 😍
شمع و چراغ خـــــونہ
شمایی ڪه وقتی مے خندے
همه غصه ها فراموش میشہ♥️
"روزمون رو باصلواتے هدیه به حضࢪت شاهچراغ شروع ڪنیم 🍃"
خب حالا بگید ببینم
کیــــــــــا سحرخیز و پرانرژی هستن؟ 😎💪
کیـــــا از دنده محترم راست پاشدن؟
کـــــیا از وقتی پاشدن سعی ڪردن
به ڪارهاشون برسن و عالے باشن ؟🍃
دمـــــتون گرم 😍
تو یار مھربون همسرتے
وقتے توے مشکلات خنده رو لبتہ
وقتی کم کاری هاشو با محبت جبران مےکنےو شرمنده اش مےکنے
وقتے شیرینے زندگے رو به خاطر اتفاقات کوچیک تلخ نمےکنے ♥️
تو یـــــار مھربون بچه هایی😌
وقتے باذوق به حرفاشون گوش میدی
وقتی باتوبودن براشون لذت داره
وقتی یه رفیق باحالی براشون 😎💪
تویـــــار مھربون اهل بیتے ✌️🏻
وقتی هرجاے زندگیت
نشونہ از توسل و قدم گذاشتن
توے راهشون رو داره ...💚
حتے اگه نتونی انجام بدی
توی دلت پیرویشون رو میخواے 🍃
خداحفظتڪنهالهی
یـــــارمھربونخدا
┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅
@shokofehhaybehshti
#حجاب ؛ ارث مادری ماست درحفظش کوشا باشیم.
آشنایی کودک با اعضای جنسی_۲۰۲۲_۱۰_۳۰_۱۸_۳۷_۴۷_۰۸۳.mp3
2.37M
🌸 وای😥😥😥😥
بچم با اعضای جنسیش آشنا شده
چکار کنمش؟؟؟؟؟
بزنمش؟🧐
بهش توضیح بدم زود نیس؟؟
🌹حتما این فایل صوتی کامل گوش کن
راستی میتونی برای دیگران هم بفرستی😍
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
دکتر مسلم داودی نژاد
#حجاب قانون الهی است.
┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅
@shokofehhaybehshti
🔖فضای خانه را مهدوی کنیم ...
🌱کودکان در هفت سال ابتدای زندگی، بیشترین ساعات خود را در خانه می گذرانند؛ پس رفتار ما، گفتار ما و ظاهر خانه و زندگی ما باید حال و هوای ویژه ای داشته باشد.
🌱مثلا بکوشیم به هر طریق ممکن نام #امام_زمان را در خانه و خانواده زنده و پر رنگ کنیم.
🌱خوب است بدانید که در زمان خانه نشینی حضرت علی علیه السلام شیعیان خاص ایشان برای زنده نگهداشتن نام حضرت، موقع بلند شدن «یاعلی» می گفتند.
🌱این روزهای ما نیز بی شباهت به آن دوران نیست. پس باید تلاش کنیم وقتی با کودکانمان هم کلام میشویم در حین بازی و معاشرت با آن ها به طرزی خوشایند از اسامی و القاب و یاد حضرت استفاده کنیم.
#کودکانمهدوی
#امام_زمان عجلاللهفرجه♥
┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅
@shokofehhaybehshti
همه ما نيازمند حضور كسى هستيم كه بهترين ها را در وجود ما ببيند و به ما اين باور را بدهد كه ما خوبيم
كاش اين نياز را والدین در وجود فرزندشان پر كنند قبل از اينكه غريبه ايى با پر كردن جاهاى خالى بتواند از فرزندمان سو استفاده كند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیباخوانی_نماز
آموزش ذکر رکوع
استاد طباطبایی 🎤
┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅
@shokofehhaybehshti
کودکانمان را با #امام_زمان آشنا کنیم.
Mehman haye nakhande (1).mp3
6.22M
فایل صوتی شماره 1
#مهمان_های_ناخوانده
موضوع:کمک و محبت به دیگران
----------
#باصدای_عمو_مهدی
🦋
🤾شکوفه های بهشتی🤸♀️
فایل صوتی شماره 1 #مهمان_های_ناخوانده موضوع:کمک و محبت به دیگران ---------- #باصدای_عمو_مهدی 🦋
#مهمان_های_ناخوانده
در یک ده کوچک، پیرزنی زندگی می کرد.
این پیرزن، یک حیاط داشت قد یک غربیل. خیلی کوچیک.و تو حیاتش یه درخت داشت قد یک چوب کبریت. پیرزن خوش قلب و مهربان بود، بچه ها خیلی دوستش داشتند.
یک روز غروب، وقتی آفتاب از روی ده پرید و خانه ها تاریک شد، پیرزن چراغ را روشن کرد وگذاشت روی طاقچه. چادرش را انداخت سرش، رفت دم خانه که هوایی بخورد، آشنایی ببیند، دلش باز بشود.
همین طور که داشت با بچه ها صحبت می کرد، نم نم باران شروع شد. بوی کاهگل از دیوارها بلند شد.
پیرزن بچه ها را روانه خانه کرد و خودش به اتاق برگشت.
باران تند شد. صدای رعد و برق، کاسه کوزه های روی تاقچه را می لرزاند.
پیرزن سردش شد، فکر کرد رخت خوابش را بیندازد و برود زیر لحاف گرم شود؛ که صدای در بلند شد:
تَق تَق تَق...
کیه داره در می زنه؟
جواب اومد منم خاله گنجشکه. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن.🐥
پیرزن در را باز کرد و گفت: بیا تو....
دوباره صدا اومد تَق تَق تَق...
کیه داره در می زنه؟
جواب اومد. قدقد قدا، منم مرغ پاکوتا. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن.🐓
پیرزن در را باز کرد و گفت: خُب بیا تو....
دوباذه صدا اومد تَق تَق تَق...
کیه داره در می زنه؟
جواب اومد منم آقا کلاغه. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن.🐦
پیرزن در را باز کرد و گفت: خُب بیا تو....
دوباره صدا اومد تَق تَق تَق...
کیه داره در می زنه؟
منم خاله گربه. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن.🐯
پیرزن در را باز کرد و گفت: خُب بیا تو....
تَق تَق تَق...
کیه داره در می زنه؟
منم سگ پاسبون. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن.🐶
پیرزن در را باز کرد و گفت: تو هم بیا تو....
تَق تَق تَق...
کیه داره در می زنه؟
منم آقا الاغه. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن.🐴
پیرزن در را باز کرد و گفت: بیا تو....
تَق تَق تَق...
کیه داره در می زنه؟
منم گاو سیاهه. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن.🐮
پیرزن در را باز کرد و گفت: خُب، تو هم بیا تو....
پیرزن رو کرد به مهمان ها و گفت: خُب، حالا همه تون با خیال راحت بخوابین، فردا صبح که شد، برین دنبال کارای خودتون....
همه مهمان ها که مهربانی پیرزن رو دیده بودند، از فکر رفتن غصه شان شد. صبح که داشتند صبحانه میخوردند به پیرزن گفتن میشه ما اینجا بمونیم و زندگی کنیم؟
پیرزن گفت: اگه از دل من بپرسین، می خوام که همه شما، اینجا بمونین؛ اما حیاط من قد یه غربیله، جایی ندارم.
گاوه به فکر فرو رفت، به پیرزن نگاه کرد و گفت: من که مومو می کنم برات خرمنو درو می کنم برات، بذارم برم؟
پیرزن از اینکه گاو را رنجانده بود، دلش گرفت و گفت: با وجود تنگی جا، پهلوی من بمون....
گنجیشک گفت من که جیک و جیک می کنم برات، تخم کوچیک می کنم برات بذارم برم...؟ پیرزند گفت باشه تو هم بمون.
خره گفت من که عر و عر می کنم برات همسایه خبر می کنم برات بذارم برم...؟پیرزن لبخند زد و گفت تو هم بمون.
گربه گفت من که میو میو می کنم برات، موشا رو چپو می کنم برات، بذارم برم...؟ پیرزن نگاهش کرد و گفت تو هم بمون
کلاغه گفت من که قارو قار می کنم برات همه رو بیدار می کنم برات، بذارم برم...؟ پیرزن خندید و گفت تو هم بمون
مرغه گفت من که قد قد می کنم برات تخم بزرگ می کنم برات، بذارم برم...؟پیرزن یه نگاهی کردو گفت تو هم بمون.
آقا سگه گفت من که واق و واق می کنم برات، دزدارو چلاق می کنم برات، بذارم برم؟
پیرزن گفت: عیب نداره، تو هم بمون....
همه از سر سفره بلند شدند، بساط چای را جمع کردند و دنبال کارهایشان رفتند. از آن به بعد، سال های سال همگی با هم به خوشی و خوبی زندگی کردند.