eitaa logo
🤾شکوفه های بهشتی🤸‍♀️
364 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
941 ویدیو
26 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم کانالی برای شکوفه های ۴ تا ۱۰ساله با محوریت مادر 🔻🔺️🔻🔺️🔻🔺️؛ ارتباط با ما @Khattat1361 @Rz_Sadeghi
مشاهده در ایتا
دانلود
غذا و بشقابِ میوه برای کودکان 🍇 مامانای گُل 🌸 گاهی برای تشویق بچه‌ها به خوردن غذاهای سالم، کافیه یه کَم خلاقیت به خرج بدیم و تزئینشون کنیم.🤤😍🙈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درس دوم : محیط چگونه محیط بر فرزندان تاثیر می گذارد ؟ محیط های موثر بر تربیت چند نوع هستند ؟ 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با دایره حیوانات 🐝🐇🐘 ┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅ @shokofehhaybehshti من می خواهم برای عجل‌الله‌فرجه یار تربیت کنم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه کتاب خوب درباب تربیت فرزند 🌸🌱حرف های یواشکی مهارت های تربیت جنسی فرزندان با رویکرد روانشناسی اسلامی 🌸🌱لطیف مثل پرنیان مهارت های تربیت فرزند از دیدگاه مرحوم فلسفی 🌸🌱مزرعه آفتابگردان مهارت های تربیت دینی نوجوان در خانواده _______________ 🔹️%10تخفیف همیشگی برای همه کتاب ها + 🌸🌸 📱برای ثبت سفارش 👇 @rahil125
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍭ツ ســــــــــلام بھترین یارخدا😍👋 الـــــھی لبت پراز خنده باشه امروز 😁 حیف نیست ؟ خدابھت نَفَس داده جونِ دوباره داده سلامتے داده (خانوم هایی ڪه بیمارید شکر کنید بیماری هاے دیگه رو ندارید) امنیت داده حال خوب داره میریزه♥️ بعدش ماپیله کنیم به اتفاق های ریز بد و روزمون رو خراب کنیم؟ یه بنـــــده سرزنده باش 😎 "اول یه صلوات بفرست هدیہ به مولا جوادالائمه علیه‌السلام که الهی روزت رو پراز خیر و برکت کنن 🍃" بعدش هم پنجره رو باز کن یکم یخ کنے ❄️ ولے هوای خونه عوض بشہ ...😅 یہ دستے بکش روی سرو روے خونہ جیگرت حال بیاد...💪 قــــــــــــــــــــدر خودتو بدون اونے که زندگےشو گرم میکنه فرشــــــــــته خداست بالــــــــــهاشو فقط اهل آسمون مےبینن♥️ ❣بہ‌بقیہ‌مھربونےکن تاخداباهات‌مھربون‌باشہ ⊰᯽⊱≈─🌸⭐️─≈⊰᯽⊱ شکوفه‌های بهشتی @shokofehhaybehshti ⊰᯽⊱≈─⭐️🌸─≈⊰᯽⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 خیلی از پدر و مادرا از لزوم آزاد گذاشتن بچه‌ها و آثار اين آزادی خبر ندارن.😔 ♨️ اینا آزادی رو توقع زیاده خواهانه‌ی بچه‌ها می‌دونن و مقابله با آزادی رو تربیت بهتر بچه‌ها! 🤦‍♀ 📌آگاهی از آثار آزادی و پیامدهای محدودیتای بی‌جا، برا این پدر و مادرا خیلی ضروریه.🤓 اگه بچه‌ها رو آزاد بذاریم، پس نظم خونه چی می‌شه؟ 🔹 بعضی از پدر و مادرا نسبت به نظم حاکم توی خونه، حساسیت زیادی دارن و با هر چیزی که نظم خونه رو بهم بریزه مبارزه می‌کنن. 😠 📛 از دیدگاه این پدر و مادرا بچه‌ها نباید آزاد باشن چون نظم خونه بهم می‌ریزه. 🤦‍♀ ⁉️ اگه آزادی رو یه نیاز بدونیم که بی‌توجهی بهش نتایج زیان‌باری داره، باید به فکر مرتب موندن خونه باشیم یا تربیت بچه‌ها؟؟؟ ⁉️ به هم ریختگی خونه تو آرامش روحی و روانی ما بیشتر اثر داره یا تربیت فرزند خوب؟؟؟ ┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅ @shokofehhaybehshti
هدایت شده از خطاط
👅زبان یک عضو کوچک از بدن ماست، ولی تأثیرات بسیار فراوانی بر زندگی ما میتونه داشته باشه. بیشتر گناهانی که مرتکب میشیم، با همین عضو کوچک صورت میگیره😰، که خیلی هاش هم گناهان کبیره هستن. گناهانی که نه تنها روی آخرتمون تاثیر میذارن، بلکه باعث مشکلات و گره های زیادی توی همین دنیا هم میشن.😥 پس اگه بتونیم زبانمون رو کنترل کنیم، یک گام فوق العاده بزرگ در زندگیمون برداشتیم.💪🏻 از امروز و در کنار هم شروع می کنیم ترک یکی از گناهان زبان را به نام 🔥غیبت🔥 برای شرکت در این طرح دوستان خودتون روهم به گروه دعوت کنید 💚💛💚؛ شماهم دعوتیدبه ایستگاه معنویت https://eitaa.com/joinchat/1371537606C0f79a2f3a3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درس سوم: مذهب سومین عامل از عوامل موثر در تربیت، مذهب می باشد که در این درس به این موضوع پرداخته شده است. 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ... یک روز عادی دیگر، مثل تمام روزهای سالهای مادریم... 🧕 مامان، نقاشی بلد نیستم کمکم کنین! 🧒 مامان، جورچینم کجاست؟ 👧 مامان فردا امتحان دارم ازم درس بپرسین👩 آن یکی هم با زبان بی زبانی و گریه هربار تقاضایی دارد، از شیر و غذای کمکی گرفته تا خواب و مسائل خاص خودش👶 و منِ مادر،تنها مانده ام میان این همه تقاضای رنگ به رنگ و ناهماهنگ فرزندانم... 🤦‍♀ دست زیر چانه ام میگذارم و به گل وسط قالی خیره می شوم و صداهادرون سرم هماهنگ با کتری روی گاز، سوووت میکشد🤯 تلفن زنگ میزند، شماره ناشناس است، هیییییس بلندی میگویم و در خواست یک دقیقه سکوت میکنم تا تلفنم را جواب بدهم! 🤐 . . . مریم بود، رفیق دوران دبیرستان؛ که مدت ها از هم بی خبر بودیم و حالا در این وانفاساه و اوضاع درهم و برهمم، یاد من افتاده و تلفن زده ببیند خوبم؟!! 🙄 چه میکنم؟؟ دانشگاه را تمام کردم؟ اصلا درس و دانشگاه را شروع کردم که حالا تمام کنم؟ 😬 به مریم توضیح دادم که درس و دانشگاه را تا حدی پیش بردم و تا مقطع ارشد تحصیل کردم اما چون مادر چهار دخترم وقت نکردم بیش از این ادامه تحصیل بدهم یا به کاری مشغول شوم😌 «آخیییی» ای از اعماق وجودش گفت! با تعجب پرسید چهارتا دختر؟! میدونستم خُلی نه تا این حد! 🤪 خنده ای نه چندان شیرین کردم و گفتم: ممنون از لطفت، اما قراره اگه خدا بخواد از اینم خُل تر بشم و از خدا بازم هدیه بخوام... 🙃 ... کلی با مریم از دلایلم برای فرزندآوری گفتم! از وضعیتی که گریبان کشورمان را گرفته، از اینکه الان وظیفه ماست فرزند آوری.. ❌ وظیفه ای که قطعا سختی هایی دارد اما شیرینی اجرش لابلای همین روزهای مادری چشیده می شود... 😋 او هم دلایلش را گفت: پس خودت چی؟ آرزوهات؟ شغل و موقعیت اجتماعیت؟ تفریح و سرگرمی و لباسای رنگ به رنگت؟ 😒 او وقت زیاد داشت برای صحبت کردن با من، اما من یک مادرم با مسئولیت چهار انسان! پس صحبت را مختصر کردم تا به فرزندانم برسم! 😊 ... جورچین یکی از فرزندانم را پیدا کنم و در تکمیلش کمکش کنم، نقاشی چشم چشم دو ابرورا به آن یکی آموزش دهم، درس فرزند بزرگم را پیگیری کنم و همزمان سوپ بی طعم و رنگ شیرخواره ام را بپزم! 😉 اما وقت کردم درجواب مریم مهم ترین دلیل انتخاب این راه را بگویم: «مریم، تا بحال فکر کردی خدا ما رو برای چی خلق کرده؟ مریم تا بحال دغدغه هات رو نگاه کردی که چقدر با هدف خلقتت مطابقت داره؟ مریم چرا باید به چیزایی که هیچ ربطی به علت اومدن ما به این دنیا نداره فکر کنیم و عمرمون رو صرفش کنیم و در عوض اون چیزی که وظیفه ماست رو فراموش کنیم؟ مریم جان من طعم شیرین خدا رو وارد زندگیم کردم، انقدر شیرین که تمام تلخیا و سختیای زندگیم رو تحت الشعاع قرار داده، چون دیگه حالا یکی رو همیشه کنارم حس میکنم که واسه اون زندگی کنم و همه کارام رو با رضایت اون مطابقت بدم و اون وقت طعم شیرین رضایتش، تمام خستگیامو در کنه و بشه شیرین ترین رویا و آرزوی من! مریم، من الان دقیقا، جایی هستم که حس میکنم برای اون خلق شدم... » مریم به فکر فرو رفت، منم به فکر فرو رفتم... 🤔 فکر اینکه چقدر جای خالی خدا در زندگی های روزمره مان حس می شود، چقدر زندگی با خدا شیرین است و چقدر زندگی بی خدا مرگ و نیستی... صدای اذان بلند شد و من زیر لب زمزمه کردم: وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ(مرا به آن کاری وابدار که فردا درباره اش از من سؤال خواهی کرد و روزهای مرا برای پرداختن به چیزی خالی کن که برای آن آفریده شده ام) و آنگاه به قصد نماز،همراه فرزندانم در مقابل او قامت بستم: «الله اکـــــــبر» https://zil.ink/mehre_fereshteha ┅✧❁☔️☀️☔️❁✧┅ @shokofehhaybehshti ؛ قانون الهی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5843976280986354310.m4a
3.7M
فایل صوتی شماره 17   🐏 موضوع:دوستی و کمک کردن 👇👇👇
🐏 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود 🌺🌻 در یک روز زیبای بهاری، چند تا کبوتر 🕊🕊سفید در آسمان پرواز می کردند. بره کوچولویی با پشم های سیاه و سفید فرفری وسط مزرعه ایستاده بود و به آسمان نگاه می کرد.🐏 او کبوترها را می دید و آرزو می کرد می توانست مثل آنها پرواز کند. یکی از کبوترها چشمش به بره افتاد. پایین آمد و روی علف ها،⛰ نزدیک او نشست. بره کوچولو به کبوتر سلام کرد.  کبوتر با مهربانی گفت: سلام بره کوچولو، تو خیلی ناز و قشنگی، چه پشم های سیاه و سفید و خوشگلی داری! بره کوچولو بع بع کرد و گفت: تو هم خیلی قشنگی کبوتر سفید! خیلی دلم می خواهد من هم مثل تو، توی آسمان آبی پرواز کنم،⛅ اما نمی توانم. راستی تو چطور می توانی پرواز کنی؟  کبوتر بغ بغویی کرد و جواب داد: بدن ما پرنده ها خیلی سبک است. ما وزن زیادی نداریم. بیشتر استخوان های پرنده ها تو خالی است و از هوا پرشده، ساختمان بدن پرنده ها به شکلی است که می توانند راحت پرواز کنند. ما پرنده های می توانیم با سرعت کافی، بال هایمان را به هم بزنیم و خودمان را از زمین بلند کنیم و در هوا به پرواز در آییم. البته پرندگانی مثل پنگوئن، شترمرغ، مرغ و خروس قدرت پرواز ندارند. حالا فهمیدی چرا می توانم پرواز کنم، اما تو نمی توانی؟  بره کوچولو جواب داد: بله، من پرنده نیستم و بال ندارم. ساختمان بدنم هم به شکلی نیست که بتوانم پرواز کنم، اما آرزو دارم مثل تو توی آسمان آبی پرواز کنم و از آن بالا زمین را ببینم. کبوتر گفت: من با تو دوست می شوم و هر چه از این بالا می بینم برایت تعریف می کنم تا بدانی جاهای دیگر چه خبر است.  بره کوچولو خوشحال شد و گفت: ممنونم کبوتر مهربان، من روزها توی این مزرعه میان علف ها می گردم و بازی می کنم، تو هر روز به دیدنم بیا تا با هم دوست باشیم، باشد؟ کبوتر به او قول داد که هر روز به سربزند. از آن روز به بعد کبوتر سفید و بره کوچولو هر روز یکدیگر را می دیدند و کبوتر برای او از چیزهایی که دیده بود، حرف می زد.🕊🐏 قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونه ش نرسید🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا