eitaa logo
شکوفه های انتظار
537 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
52 فایل
کانال«شکوفه‌های انتظار» ویژه کودکان و مادران آموزش دین و مهدویت در قالبهای جذاب و متنوع همراه نکات تربیتی بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)خراسان رضوی مشهد،چهارطبقه،بین مدرس ۸و۱۰ 05132231339 ادمین @Zanghane093 اطلاع‌رسانی @mahdaviat_khorasanrazavi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه سوره ای از کتاب  هست به نام اعراب  قبیله ای از ایشان  قریش بود نامشان  بودند سرمایه دار  اهل تجارت و کار  خداوند مهربان  در بین قلب ایشان  افکند هر زمانی  الفت و مهربانی  باید‌ به شکر نعمت  خدا شود عبادت کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 🎁 هدیه امروز ما به امام زمان ( عجل الله فرجه) خواندن سوره قریش است ✨🌺🌴✨🌴🌺✨ کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود در روزگاران خیلی دور یه قبیله زندگی میکردند آدمهایی که کنار هم یه جا زندگی میکردند قدیمها قبیله میگفتند اسم این قبیله قریش بود که میخوام براتون بگم بچه ها مردم قریش باهم ایلاف نداشتند (یعنی دوست نبودند)متعهد نبودند بابا میخواست بره خونه و مامانش تنها میرفت مامان خودش تنها میرفت بازار . بچه تنها بازی میکرد . با هم ایلاف نداشتند یک روزی بچه ها توی فصل شتاء (یعنی فصل زمستان) بابا میخواست بره چندتا جوراب که مامان بافته ببره یه شهر دیگه بفروشه بابای خونه تنها میره و با لباس زمستانی با کلاه و چتر رفت رفت اونجایی که میخواست بره جورابارو بفروشه توی راه یهویی یه دزده اومد سر راه بابا گفت وایستا ببینم دستا بالا بابا گفت وای این دیگه از کجا اومد؟ دزده گفت: زودباش اون جورابارو بده به من بابا دوست نداشت ولی مجبور شد جورابارو داد دزده هم جورابارو بردو رفت بابا برگشت خونه و مامان گفت چی شد جورابارو فروختی؟ بچه ها گرسنه هستند و میخوایم بریم خرید بابا گفت راستش یه دزده تو راه جورابارو ازم گرفت مامان ناراحت شد و گفت چیکار کنیم گفت تا فصل تابستون صبر میکنیم تا رسیدند به فصل صیف تابستون از راه رسید و بابا رفت به سمت شهر تا جوراب بفروشه توی راه دوباره آقا دزده پرید جلوش آی بچه ها بابا نتونست کاری کنه دوباره دزده هم جوراباشو گرفت و رفت مرد ناراحت برگشت خونه یه پیر مرد عاقل توی شهر زندگی میکرد گفت بذار برم ازش بپرسم چرا اینجوری میشه کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 🎁 هدیه امروز ما به امام زمان ( عجل الله فرجه) خواندن سوره قریش است ✨🌺🌴✨🌴🌺✨ کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
ادامه داستان یه پیر مرد عاقل توی شهر زندگی میکرد گفت بذار برم ازش بپرسم چرا اینجوری میشه پیرمرده گفت شما باید باهم ایلاف داشته باشین باید متعهد باشین و باید بادوستاتون برین دسته جمعی بفروشین و یه کاروان بشید اینا باهم ایلاف شدند و راه افتادند به همون شهری که قرار بود جورابارو بفروشند دزده از دور دید و گفت وای اینا چقد زیادند اینا منو میکشن و نمیتونم برمو جورابارو ازشون بگیرم اونا رفتند و جورابارو فروختند و یه عالمه هم خوراکی خریدند پیرمرد مهربونو دانا وقتی که اینها برگشتند گفت : حالا که شما باهم ایلاف داشتید باید برید هذا البیت (کعبه) فلیعبدوا کنید فلیعبدوا رب هذا البیت عبادت کنید بشینید دور خونه ی خدا دعا کنید فلیعبدوا کنید اینا رفتند هذا البیت فلیعبدوا کردند و خدارو شکر کردند که باهم ایلاف دارند کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 🎁 هدیه امروز ما به امام زمان ( عجل الله فرجه) خواندن سوره قریش است ✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 😊مهدیاوران عزیزم سوره قریش را حفظ کنید واز خودتون فیلم بگیرید 📷📸 و به این ایدی بفرستید تا ۵ ستاره بگیرید 😊😊 @E_fatemi کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
یه سوره ای از کتاب  هست به نام اعراب  قبیله ای از ایشان  قریش بود نامشان  بودند سرمایه دار  اهل تجارت و کار  خداوند مهربان  در بین قلب ایشان  افکند هر زمانی  الفت و مهربانی  باید‌ به شکر نعمت  خدا شود عبادت کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 🎁 هدیه امروز ما به امام زمان ( عجل الله فرجه) خواندن سوره قریش است ✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 😊مهدیاوران عزیزم سوره قریش را حفظ کنید واز خودتون فیلم بگیرید 📷📸 و به این ایدی بفرستید تا ۵ ستاره بگیرید 😊😊 @E_fatemi کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود در روزگاران خیلی دور یه قبیله زندگی میکردند آدمهایی که کنار هم یه جا زندگی میکردند قدیمها قبیله میگفتند اسم این قبیله قریش بود که میخوام براتون بگم بچه ها مردم قریش باهم ایلاف نداشتند (یعنی دوست نبودند)متعهد نبودند بابا میخواست بره خونه و مامانش تنها میرفت مامان خودش تنها میرفت بازار . بچه تنها بازی میکرد . با هم ایلاف نداشتند یک روزی بچه ها توی فصل شتاء (یعنی فصل زمستان) بابا میخواست بره چندتا جوراب که مامان بافته ببره یه شهر دیگه بفروشه بابای خونه تنها میره و با لباس زمستانی با کلاه و چتر رفت رفت اونجایی که میخواست بره جورابارو بفروشه توی راه یهویی یه دزده اومد سر راه بابا گفت وایستا ببینم دستا بالا بابا گفت وای این دیگه از کجا اومد؟ دزده گفت: زودباش اون جورابارو بده به من بابا دوست نداشت ولی مجبور شد جورابارو داد دزده هم جورابارو بردو رفت بابا برگشت خونه و مامان گفت چی شد جورابارو فروختی؟ بچه ها گرسنه هستند و میخوایم بریم خرید بابا گفت راستش یه دزده تو راه جورابارو ازم گرفت مامان ناراحت شد و گفت چیکار کنیم گفت تا فصل تابستون صبر میکنیم تا رسیدند به فصل صیف تابستون از راه رسید و بابا رفت به سمت شهر تا جوراب بفروشه توی راه دوباره آقا دزده پرید جلوش آی بچه ها بابا نتونست کاری کنه دوباره دزده هم جوراباشو گرفت و رفت مرد ناراحت برگشت خونه یه پیر مرد عاقل توی شهر زندگی میکرد گفت بذار برم ازش بپرسم چرا اینجوری میشه کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 🎁 هدیه امروز ما به امام زمان ( عجل الله فرجه) خواندن سوره قریش است ✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 😊مهدیاوران عزیزم سوره قریش را حفظ کنید واز خودتون فیلم بگیرید 📷📸 و به این ایدی بفرستید تا ۵ ستاره بگیرید 😊😊 @E_fatemi کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
ادامه داستان یه پیر مرد عاقل توی شهر زندگی میکرد گفت بذار برم ازش بپرسم چرا اینجوری میشه پیرمرده گفت شما باید باهم ایلاف داشته باشین باید متعهد باشین و باید بادوستاتون برین دسته جمعی بفروشین و یه کاروان بشید اینا باهم ایلاف شدند و راه افتادند به همون شهری که قرار بود جورابارو بفروشند دزده از دور دید و گفت وای اینا چقد زیادند اینا منو میکشن و نمیتونم برمو جورابارو ازشون بگیرم اونا رفتند و جورابارو فروختند و یه عالمه هم خوراکی خریدند پیرمرد مهربونو دانا وقتی که اینها برگشتند گفت : حالا که شما باهم ایلاف داشتید باید برید هذا البیت (کعبه) فلیعبدوا کنید فلیعبدوا رب هذا البیت عبادت کنید بشینید دور خونه ی خدا دعا کنید فلیعبدوا کنید اینا رفتند هذا البیت فلیعبدوا کردند و خدارو شکر کردند که باهم ایلاف دارند کانال شکوفه های انتظار ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ @shokoofe_entezar ┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
🌺⭐️سلام 🖐خدمت همه مهدیاوران عزیز🧕🤵 جهت دسترسی اسان به تمام محتوای کانال تمام موضوعات گزاری شده است ⭐️🌺 سوره های 📖📖بارگزاری شده در کانال عبارت است از ⭐️🌺 ایات مهدوی کار شده هر جزء قران