تقدیم به معلمان خوب میهنم:
عطر #کتاب نو ، مداد و دفتر و خودکار...
یک صبح تازه ، پر نشاط ، از روشنی سرشار...
بوی خوش اسپند ، آرامش ، کمی لبخند...
با هر قدم نام خدا را می کنم تکرار
هربار می آیم به سویت حال من این است:
هی ذوق دارم مثل صبح اولین دیدار
پیش از ورودم پشت در یک لحظه می مانم
غم های خود را می گذارم گوشه ی دیوار
از شیطنت های تو حتی خسته هم باشم!
می گیرمت هر روز در آغوش مادر وار
فرقی نداری مثل فرزند خودم هستی
دستم امانت هستی و من هم امانت دار
تو با حساب و هندسه سرگرم ، من دلگرم
از پیشرفت تو چه لذت می برم هربار
شاید به ظاهر من معلم بوده ام اما
از فطرت پاک تو درس آموختم بسیار
با یک خداحافظ تو خواهی رفت تا فردا
من تازه خواهم رفت سوی کار و کار و کار !
@shokoohsher✨
#طیبه_عباسی☘️
#روز_معلم
تو را زنانه می خواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقه ی گندم
شیشه ی عطر
حتی پاریس، زنانه است
و بیروت
با تمامی زخم هایش زنانه است
تو را سوگند به آنان که
می خواهند شعر بسرایند
#زن باش...
تو را سوگند به آنان که
می خواهند خدا را بشناسند
زن باش...
@shokoohsher✨
#نزار_قبانی🌱
#روزنگار ۳۰ آوریل #درگذشت
امیر مملکت عشق اینچنین فرمود
به هرکسی که نشستهست پای کسب هنر
به احترام دوتن واجب است برخیزی؛
به احترام معلم ، به احترام پدر
@shokoohsher✨
#مجتبی_خرسندی🌱
#روز_معلم
یک روز به اتّفاق صحرا من و تو
از شهر برون شویم تنها من و تو
دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟
آن وقت که کس نباشد الّا من و تو
@shokoohsher✨
#سعدی☘️
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس..
@shokoohsher✨
@chaame
#فاضل_نظری🌱
✨شکوهِ شعر✨
با من که آسمان تو بودم روا نبود چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس.. @shokoohsher✨ @chaame #فاضل_نظری
ای بی وفای سنگدل قدرناشناس!
از من همین که دست کشیدی، تو را سپاس
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس
آیینه ای به دست تو دادم که بنگری
خود را در این جهان پر از حیرت و هراس
پنداشتی مجسمه ی سنگ و یخ یکی ست؟
کو آفتاب تا بشوی فارغ از قیاس
دنیا دو روز بیش نبود و عجب گذشت!
روزی به امر کردن و روزی به التماس
مگذار ما هم ای دل بی زار و بی قرار
چون خلق بی ملاحظه باشیم و بی حواس
@shokoohsher✨
#فاضل_نظری🌱
کتاب بود و به روی جهانیان وا بود
جواب هرچه نمیدانمِ جدلها بود
به روی فرش امامت معلمی میکرد
و تخت سست خلافت اسیر دعوا بود
به نام آل محمد، غریبه وارث شد
کسی ندید مگر آل او همینجا بود؟
دوباره قصۀ خاری به چشم و بغض گلو
هنوز پاسخ نهجالبلاغه حاشا بود..
چقدر نامۀ کوفی از این و آن که بیا
نمک به زخم عمیقی که همچنان وا بود
هنور خاطرۀ کربلا جگرسوز و...
مرام عهد شکستن هنوز برپا بود
به چشم اگرچه که دورش شلوغ بود اما
به جز تنور که میداند او چه تنها بود؟..
عجیب نیست بر آن خانه آتش افکندند
که این مدینهنشین از تبار زهرا بود
بگو به آنکه به زعمش دهان حق را بست
کتاب جعفری شیعه همچنان باز است
@shokoohsher✨
#انسیه_سادات_هاشمی☘️
#امام_صادق علیه السلام
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بیشک دیگران بیهوده میجویند تسکینم...
@shokoohsher✨
#محمدعلی_بهمنی🌱
دیدار تو گر صبح ابد هم دهَدَم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی..
@shokoohsher✨
#فریدون_مشیری🍃
#امام_صادق_علیه_السلام
بی واهمه باید که حقایق را گفت
دلخون شدن گل شقایق را گفت
عالم همه در جهالت و بی خبریست
باید سخن حضرت صادق را گفت
@shokoohsher✨
#معصومه_امیریان_نور🌱
تنها خواب تو را به تمامی آنچه از دست رفته است، به من، و به رؤیاهای خوشِ بربادرفته پیوند خواهد زد.
من دیگر نیستم؛ نیستم تا که به جانب تو بازگردم و با لبخند –که دریچهایست بهسوی فضای نیلی و زندهٔ دوستداشتن– شب را در دیدگان تو بیارایم. نیستم تا که بگویم گنجشکها در میان درختان نارنج با هم چه میگویند، جیرجیرکها چرا برای هم آواز میخوانند، و چه پیامی سگها را از اعماق شب برمیانگیزد...
@shokoohsher✨
#نادر_ابراهیمی☘️