خنده ات مثل گلبرگ لادن
چشمهایت دو تا ماه روشن
اخم هایت، کشنده شبیهِ
لحظه ی تلخِ دلتنگ بودن
گرم کن دست های مرا بعد
بغض تلخ مرا زود بشکن
خنده کن تا دوباره برقصد
چین گل دار کمرنگ دامن
با تو هستم تو که بعد عمری
مانده ام دوستم داری اصلا ؟
دل به قلبی به جز من نبندی
ای غم بومی پاکدامن ..
ابتدای جهانم تویی تو
انتهای خیالاتِ این زن
بی خیال غرورت شو بنشین
گریه کن یک دل سیر با من
@shokoohsher✨
#مهدیه_اکبری☘️
هدایت شده از آتام
میان من و تو ریتا!اگر تفنگ نبود
اگر که جنگ نبود.. آخخ اگر که جنگ نبود
اگر چکاوک بی طاقت دلت ریتا !
بهار در گذر گله ی پلنگ نبود
به جای جای تنت بوسه مینشاندم اگر
هنوز بر جگرت جای آه و چنگ نبود
اگر نبود مسلح، دو چشم خونریزت
که ماه، جوخه ی اعدام نام و ننگ نبود
پی تو آمده بودم ببین شکنجه گرم!
که هیچ خاطره ای بین صلح و جنگ نبود
حنا و سرمه به روی تو آب و رنگ نداد
چنانکه که گریه و خون رد آبرنگ نبود
جواب این دل مجنون.. جواب این تن سرد..
به خون تپیدن در بین بوم و رنگ نبود
به ناعدالتی روزهای بیتو قسم !
که دلخراشی موشک جواب سنگ نبود
رمق نمانده به این عکس های تک نفره
که هر چه بود دل من دل تو تنگ نبود
قسم به بافه ی گیسوی پیچ در پیچت
که هیچ صاعقه اینگونه بی درنگ نبود
بهشت گم شده ام ! بیتو وعده گاه خدا
بهشت بود ولی ذره ای قشنگ نبود
#مهدیه_اکبری