حرفهای ما هنوز ناتمام ...
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که با خبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!
@shokoohsher✨
#قیصر_امینپور 🪴
#روزنگار ۸آبان #درگذشت
به بام من نمیرسد خیال خام مورچه
که چشمهای بسته را به انعکاس نور چه؟
کمی به من نگاه کن به چشمهای روشنم
ولی چه سود روشنی به چشمهای کور چه؟
به ساعتم نگاه کن به لحظههای آشنا
توی همیشه مست را به لذت حضور چه؟
مرا ببین که زندهام ز عشق تو ولی برو
مرا به کشتههای کدخدایی و غرور چه؟!
شبیه رود جاریام، من از رکود عاریام
تو را به سرگذشت این همیشه در عبور چه؟
به سینه میزدم اگر ز شوق سنگ عشق را
ولی ببخش عشق را به سنگ بیشعور چه؟
@shokoohsher✨
#مریم_بسحاق 🌱
با خاطراتت میکشم مانند یک پَرگار
یک خط قرمز دورِ این اندیشه و افکار
عشق تو را در سینه دارم همچو زندانی!
هر روز در من میشود تکثیر و پر تکرار
در خلوت چشمان تو تا بستری از درد
هر شب تماشا میکنم خود را بروی دار
سهم من از این عشق باید سوختن باشد!
چون آتشی در دل بسوزم زیر این آوار
حتی غزل درمان این زخم عمیقم نیست!
بعد از تو میماند جهانم پشت یک دیوار...
@shokoohsher✨
#الهه_نودهی☘️
#تک_بیت
آب و ریحان پشت پای چشمهایت ریختم
برنگشتن از سفر رسم مسافرها نبود...
@shokoohsher✨
#حسنا_محمدزاده🍃
من نمیدانم چه چیزی پایبندم کرده است ؟!
کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود... :)
@shokoohsher✨
#حسین_جنتی🌱
#تک_بیت
✨شکوهِ شعر✨
حرفهای ما هنوز ناتمام ... تا نگاه میکنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن که با خ
در اندوه فراق #قیصر_امینپور همیشه عزیز🖤:
پنداشتم که باغ گلی پرپر است او
دیدم که نه... برادر من قیصر است او
هرکوچه باغ را که سرک می کشم هنوز
میبینم از تمام درختان سر است او
دیروز اگر برای شما شعر تر سرود
امروز هم بهانهی چشم تر است او
یک عمر آبروی چمن بوده این درخت
امروز اگر خزان زده و لاغر است او
در خاک میتپد دل گرمش به یاد ما
چون آتشِ نهفته به خاکستر است او
اورا به آسمان بسپارش به خاک... نه
مثل کبوتران حرم پرپر است او
گاهی زلال و نرم... گهی تند و گاه تیز
تلفیق آب و آینه و خنجر است او
آرام آرمیده دراین حجم ترمه پوش
شاید به فکر یک غزل دیگر است او...
@shokoohsher✨
#سعید_بیابانکی ☘️
ما چه بودیم از همان آغاز غیر از جان هم؟
بغضِ هم، بیتابیِ هم، دردِ هم، درمانِ هم
ما چه بودیم از همان آغاز؟ یک روح و دو تن،
نیمههای آشکار و نیمهی پنهان هم
بیش از این باید به بوران زمستان خو کنیم
نیست وقتی دستهای گرممان از آنِ هم
طعمهی هیزمشکن هایند شاخ و برگ ما
میزبان آتشی سرخیم و آتشدان هم
سر به زانوی که بگذارند وقت خستگی
قلب های بیقرار و بیسر و سامان هم؟
زندگی منهای تو مرگ است، پس با اینحساب
میتوان نامید ما را نقطهی پایان هم...
@shokoohsher✨
#حسنا_محمدزاده ☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
شعری برگرفته از سفرنامه آقای یامینپور به لبنان که نوشته بود:
«میگوید اینها تا بهحال دست کم سه بار خانهشان را از نو ساختهاند. آن جنوبی حتی همین چند ماه پیش همان موقع که در حیاط خانهاش قلیان میکشید و به در و دیوار خانهاش نگاه میکرد نقشه جدید خانه را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته "اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، اینبار اینطور میسازمش!"»
#یادداشتهای_بیروت
🕊🕊🕊🕊
من از غمهای خود، بال و پر پرواز میسازم
دلم را بشکنی با تکههایش ساز میسازم
اگر دستی بچیند ساقهام را باز میرویم
اگر پایی بکوبد خانهام را، باز میسازم
برای داستان خویش، پایانی نمیبینم
اگر ویران شوم هر بار، از آغاز میسازم
درخت باغچه، دلتنگ گنجشکان نمیماند
که از فردا حیاط خانه را دلباز میسازم
تمام خانه را آجر به آجر شعر میخوانم
تمام خانه را این بار با آواز میسازم
بیا با منجنیقت شعلهباران کن جهانم را
گلستان میشوم در آتشت، اعجاز میسازم
منم ققنوسِ در افسانهها، با تب نمیسوزم!
منم صبحی سراسر روشنا، با شب نمیسازم!
#فائزه_امجدیان 🌱
🆔 @Amjadiyan_Faezeh
@shokoohsher✨