eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
223 دنبال‌کننده
441 عکس
52 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/17359128070831
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرف‌های ما هنوز ناتمام ... تا نگاه می‌کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن‌ که با خبر شوی لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود آی ..... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان          چقدر زود                      دیر می‌شود! @shokoohsher 🪴 ۸آبان
به بام من نمی‌رسد خیال خام مورچه که چشم‌های بسته را به انعکاس نور چه؟ کمی به من نگاه کن به چشم‌های روشنم ولی چه سود روشنی به چشم‌های کور چه؟ به ساعتم نگاه کن به لحظه‌های آشنا توی همیشه مست را به لذت حضور چه؟ مرا ببین که زنده‌ام ز عشق تو ولی برو مرا به کشته‌های کدخدایی و غرور چه؟! شبیه رود جاری‌ام، من از رکود عاری‌ام تو را به سرگذشت این همیشه در عبور چه؟ به سینه می‌زدم اگر ز شوق سنگ عشق را ولی ببخش عشق را به سنگ بی‌شعور چه؟ @shokoohsher 🌱
با خاطراتت می‌کشم مانند یک پَرگار یک خط قرمز دورِ این اندیشه و افکار عشق تو را در سینه دارم همچو زندانی! هر روز در من می‌شود تکثیر و پر تکرار در خلوت چشمان تو تا بستری از درد هر شب تماشا می‌کنم خود را بروی دار سهم من از این عشق باید سوختن باشد! چون آتشی در دل بسوزم زیر این آوار حتی غزل درمان این زخم عمیقم نیست! بعد از تو می‌ماند جهانم پشت یک دیوار... @shokoohsher☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آب و ریحان پشت پای چشم‌هایت ریختم برنگشتن از سفر رسم مسافرها نبود... @shokoohsher🍃
من نمی‌دانم چه چیزی پای‌بندم کرده‌ است ؟! کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود... :) @shokoohsher🌱
✨شکوهِ شعر✨
حرف‌های ما هنوز ناتمام ... تا نگاه می‌کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن‌ که با خ
در اندوه فراق همیشه عزیز🖤: پنداشتم که باغ گلی پرپر است او دیدم که نه... برادر من قیصر است او هرکوچه باغ را که سرک می کشم هنوز می‌بینم از تمام درختان سر است او دیروز اگر برای شما شعر تر سرود امروز هم بهانه‌ی چشم تر است او یک عمر آبروی چمن بوده این درخت امروز اگر خزان زده و لاغر است او در خاک می‌تپد دل گرمش به یاد ما چون آتشِ نهفته به خاکستر است او اورا به آسمان بسپارش به خاک... نه مثل کبوتران حرم پرپر است او گاهی زلال و نرم... گهی تند و گاه تیز تلفیق آب و آینه و خنجر است او آرام آرمیده دراین حجم ترمه پوش شاید به فکر یک غزل دیگر است او... @shokoohsher ☘️
پیش از تو جهان نثر بود ‏آمدی، ‏شعر شد... @shokoohsher✨ ‏ 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما چه بودیم از همان آغاز غیر از جان هم؟ بغضِ هم، بی‌تابیِ هم، دردِ هم، درمانِ هم ما چه بودیم از همان آغاز؟ یک روح و دو تن، نیمه‌‌های آشکار و نیمه‌ی پنهان هم بیش از این باید به بوران زمستان خو کنیم نیست وقتی دست‌‌های گرممان از آنِ هم طعمه‌ی هیزم‌‌شکن‌ هایند شاخ و برگ ما میزبان آتشی سرخیم و آتشدان هم سر به زانوی که بگذارند وقت خستگی قلب‌ های بی‌قرار و بی‌سر و سامان هم؟ زندگی منهای تو مرگ است، پس با این‌حساب می‌توان نامید ما را نقطه‌ی پایان هم... @shokoohsher ☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری برگرفته از سفرنامه آقای یامین‌پور به لبنان که نوشته بود: «می‌گوید اینها تا به‌حال دست کم سه بار خانه‌شان را از نو ساخته‌اند. آن جنوبی حتی همین چند ماه پیش همان موقع که در حیاط خانه‌اش قلیان می‌کشید و به در و دیوار خانه‌اش نگاه می‌کرد نقشه جدید خانه‌ را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته "اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، این‌بار اینطور می‌سازمش!"» 🕊🕊🕊🕊 من از غم‌های خود، بال و پر پرواز می‌سازم دلم را بشکنی با تکه‌هایش ساز می‌سازم اگر دستی بچیند ساقه‌ام را باز می‌رویم اگر پایی بکوبد خانه‌ام را، باز می‌سازم برای داستان خویش، پایانی نمی‌بینم اگر ویران شوم هر بار، از آغاز می‌سازم درخت باغچه، دلتنگ گنجشکان نمی‌ماند که از فردا حیاط خانه را دلباز می‌سازم تمام خانه را آجر به آجر شعر می‌خوانم تمام خانه را این بار با آواز می‌سازم بیا با منجنیقت شعله‌باران کن جهانم را گلستان می‌شوم در آتشت، اعجاز می‌سازم منم ققنوسِ در افسانه‌ها، با تب نمی‌سوزم! منم صبحی سراسر روشنا، با شب نمی‌سازم! 🌱 🆔 @Amjadiyan_Faezeh @shokoohsher