امروز پنج شنبه ۳ آذر ۱۴۰۱
۲۹ ربیع الثانی ۱۴۴۳
ذکر روز پنجشنبه
✨لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین "نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار"✨
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
🍃 معارف شکوه مادری🍃🌸🍃
#استاد_قرائتی
✅ باید دعا کرد...
💎 بايد دعا كنيم. اين خانواده همهاش به روانشناسي و روانكاوي نيست. يك خرده بايد دعا كرد. در قرآن داريم:
✨«ذُرِّيَّةً طَيِّبَة» (آلعمران/۳۸)
خدايا نسل طيب به من بده
✨ «أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي» (احقاف/۱۵)
خدايا ذريه من را اصلاح كن. نسل من را اصلاح كن.
✨«رَبِّ اجْعَلْني مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي»(ابراهيم/۴۰)
خدايا من را مقيم نماز قرار بده و من ذريتی.
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
🍃 معارف شکوه مادری🍃🌸🍃
18.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادامه در جریان
در قدیم هیچ خانواده ای تک فرزند نداشت
خطرات تک فرزندی......
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
🍃 معارف شکوه مادری🍃🌸🍃
#تجربیات مادران
در زمان زایمان بچه سومم فکر می کردم، چون زایمان طبیعی هستم، خیلی زایمانم راحت هست.
زیاد به خودم سخت نمی گرفتم.
البته گاهی پیاده روی می رفتم.
بچه هم وزنش زیاد بود. در اوایل ۳۶ هفته انقباضاتی داشتم.اما بعد از بین رفت.
به چهل هفته که رسیدم، دیدم دوباره همان وضع درد نداشتن شروع شد. هفته چهلم که تمام
می شد هم باید هر روز می رفتیم نوار قلب و ضربان جنین.
دم کرده بابونه و تخم شوید می خوردم. زیر نظر هیچ ماما یا دکتری هم نبودم.
پیاده روی هم کردم روزی دوساعت. بعد می آمدم خسته و بی رمق.
البته به لطف خدا هر روزش سعی می کردم دو تا تکه گوشت هم که شده کباب کنم و بخورم.
غذا هم خیلی کم می خوردم.
توی لگن آب ولرم توی حمام می نشستم و دم کرده بابونه را توی اب می ریختم. ربع ساعت توی لگن می نشستم و بعد هم می آمدم بیرون و روی توپ بدنسازی کمرم را میچرخاندم.
خیلی شکمم بالا بود. اصلا قصد نداشت پایین بیاید. هر کی می دید می گفت تو اصلا زایمانی نیستی.
می گفتم بابا من سر دوتای قبلی هم همین بودم.
تازه سر این سومی اینقدر مواظب بودم وزنم نرود بالا که.
یک روز سه شنبه همان روز دوم هفته چهلم بود که از صبحش دیدم شکمم انقباض دارد. بالای شکمم سفت می شود و بعد درد می رود به پایین سمت رحمم. همان طور کمرم هم درد می گرفت.
بدنم خیس عرق می شد و فکر می کردم زود تمام می شود.
یک دعایی بود که به گمانم هفت بار نادعلی را
می خواندم.
اب باران می خوردم.
اما نه درد ول کن نبود. ساعت به ساعت سفت شدن بیشتر می شد. من سر اون دوتا با امپول فشار زایمان کرده بودم.
اصلا نمیدانستم درد طبیعی این شکلی است.
اگر کمی تجربه داشتم موقع درد ها بیشتر به جلو باید خم می شدم.
و حرکت می کردم.
من فکر می کردم باید روی مبل لم بدهم و استراحت کنم.
رسید به هشت و نه شب.
درد داشتم ولی می توانستم تحمل کنم. مثلا جوری که توی هر یک ربع یک انقباضی مثل پایین آمدن از آسانسور، توی شکمم به پایین بود.
خیلی اذیت کننده بود و همان موقع من بی طاقت می شدم و حتی می ترسیدم.
باز ادامه پیدا کرد تا ساعت ۲ شب.
درد ها به فاصله ده دقیقه و منظم بودند.
به همسرم گفتم برویم بیمارستان. بعد که رفتیم خیلی شلوغ بود. بعد از کلی معطلی معاینه کرد و گفت دو سانت. اما انقباضاتت زایمانی هست.برو خونه و صبح بیا.
به همسرم که فکر کرده بود الان بستری میشم، دست از پا دراز تر برگشتم و با همان درد به سمت خونه راه افتادیم. از طرفی نگران بچه ها بودم که توی خانه تنها گذاشته بودیم و از طرفی نگران بودم که نکند برای بچه اتفاقی بیافتد.
به همسرم گفتم برویم یک بیمارستان دیگر. شاید اینها جا نداشتند و گفتند برو.
هیچی رفتیم یک بیمارستان خصوصی و معاینه کرد و گفت سه سانت. برو بستری.
ساعت حدود ۳ صبح بود. بستری شدم و با اینکه بیمه نداشتیم و به خاطر نگرانی قبول کردیم.
تا چهار صبح شدم چهار سانت با درد های شدید کمری که به حالت کوبیدن با پتک توی تک تک مهره های کمرم همزمان بود.
چون بچه هم حالت سفالیک داشت و هم بالای سه و نیم بود. هم اینکه خیلی زیاد بالا بود.
تا صبح که صبحانه آوردند و به زور دو لقمه خوردم و درد امانم را بریده بود و همان پنج سانت. به مامانم زنگ زدم که از شهرستان بیاید.
ساعت ۷ صبح بود که مامانم را دیدم و کلی روحیه گرفتم.
موقع شدید شدن درد می رفتم توی دستشویی و می نشستم روی توالت فرنگی و آب داغ می گرفتم به پشتم.
تا هشت صبح که دکتر معاینه کرد و گفت باید کیسه آبت را سوراخ کنم.
بعد از پاره شدن کیسه آبم، کمی آبش سبز رنگ بود. اما من اصلا دیگر نمی توانستم تکان بخورم.
فقط یک مسکن به سرمم تزریق کرد.
حتی ماسک ضد درد هم نداشتند صد رحمت به زایشگاه های دولتی. اخلاق ماما ها خیلی تند و بد بود. بر خلاف زایشگاه که خیلی خوش برخورد و مادرانه رفتار می کنند.
انگار تنهای تنها بودم.
فقط از شدت درد به مولا علی پناه بردم و وسط انگشت اشاره و شصت را گاز می گرفتم که نقاط بی حس کننده درد در بدن بودند.
درد زایمانم شاید بی اغراق ده ها برابر قبلی بود.
چندین بار به سزارینی ها فکر کردم. و گفتم خوش به حالشان. از ساعت نه تا نه نیم صبح به یک پهلو بودم و حالت مرگ از شدت درد.
تا اینکه یک ماما به خودش گفت حالا بروم این را معاینه کنم.
من هم فکر می کردم حالا حالا ادامه دارد این تونل بی پایان درد. ماما که می گفت صاف بخواب نمی توانستم.
همان چرخیدن برایم مشکل ترین کار دنیا بود.
طاق باز خوابیدم و معاینه کرد، گفت این ۹ فینگر شده.
برو ولیچر را بیار و اشاره به خدماتی کرد.
خدماتی امد و همان جا ایستاد و اشاره کرد بیا بشین!! من می خواستم از درد همه چیز را پرت کنم. گفتم نمی توانم. گفت چرا خودت را لوس
می کنی؟ مثلا بچه سومت هست!!
آنقدر دلم می سوخت که هم پول دادم و هم این قدر باید بی احترامی را تحمل کنم.
نمیدانم به چه حال مرگی بلند شدم و رفتم از تخت پایین.
تمام لباسم خیس شده بود.
رو
ی تخت زایمان که خوابیدم، فکر کردم مثل قبلی زود تمام می شود.
اما اصلا تمام شدنی نبود.
هر چه قدرت داشتم زور می زدم اما چون بچه خیلی بالا بود، اصلا پایین نمی آمد.
دوباره از حضرت علی کمک خواستم..از صاحب اسم پسرم.
ماما گفت چند تا زور دیگه بزن.
تمام تنم می سوخت از درد و فشار.
تا اینکه گل پسرم افتخار داد و قدم به این دنیا گذاشت.
معجزه زیبا خدا. علی آقای من که هدیه امام رضا جانم بود. به اصرار گفتم بچه را بدهید بغل کنم.
چند ثانیه از تمام دنیا بیرون آمدم و نگاهش کردم.
نه ماه منتظر این لحظه بودم. لحظه ای که هرگز تکراری نمیشود.
#معارف_شکوه_مادری
https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
نمونه سوالات پزشکی فرستاده شده برای خانم دکتر دانش متخصص طب سنتی که هم به صورت پرسش و پاسخ توسط ادمین و هم در سلامتکده به صورت حضوری ویزیت دارند.
تا به حال بیش از چهل سوال اعضا را خانم دکتر به صورت مفصل پاسخگو بودند.
مادران و بانوان عزیز سوالی داشتید اینجا برای من بفرستید:
https://eitaa.com/Roodbarany
#معارف_شکوه_مادری
https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
03.Ale.imran.103.mp3
2.54M
#تفسیر_سوره_آلِ_عِمران_آیه_103✨
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
وهمگى به ريسمان خدا چنگ زنيد وپراكنده نشويد ونعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد، پس خداوند ميان دلهايتان الفت انداخت ودر سايه نعمت او برادران يكديگر شديد، و بر لب پرتگاهى از آتش بوديد، پس شما را از آن نجات داد. اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مىكند، شايد هدايت شويد.
حضرت علىّ عليه السلام مىفرمايد: قرآن، حبل اللّه است. واز امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «نحن حبل اللّه» ما اهلبيت، حبل اللّه هستيم.
وحدت و دورى از تفرقه، يك وظيفهى الهى است.
محور وحدت بايد دين خدا باشد، نه نژاد، زبان، ملّيت و ....
از بركات و خدمات اسلام غافل نشويد
وحدت، عامل اخوّت است.
اتّحاد، از نعمتهاى بزرگ الهى است
تفرقه و عدوات، پرتگاه و گودال آتش است.
نعمتهاى خداوند، آيات او هستند.
يادآورى نعمتهاى الهى عامل عشق و زمينهساز هدايت است.
ازحجت الاسلام قرائتی
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
🍃 معارف شکوه مادری🍃🌸🍃