eitaa logo
معارف شکوه مادری
831 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
26 فایل
این کانال وابسته به جای نیست، بانوان بدون حمایت مالی انجام وظیفه می کنند. ۱_معارف قران وعترت علیهم السلام پاسخ به مسائل شرعی @ZBakhshandeh راهکارها و پیشنهادات ارتباط با مدیر کانال وارسال خاطرات ونوشته ها @F000000n
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی که باردار شدم، از بس توی فیلم ها حاملگی رو با حالت تهوع نشون میدادن،فکر می کردم که من هم همینطور هستم. دوسال بود که اقدام کرده بودیم و چون خیلی یکدفعه ای شده بود، خیلی ذوق داشتیم. از ذوقمون زود به پدر و مادرا گفتیم و انتظار واکنش خیلی گرم داشتیم🤗. اما اون ها خیلی خونسردو معمولی بودند.☹️ هر روز سعی می کردم به خودم بقبولانم که منم حالت تهوع دارم و الان بالا میارم😜. نمیدونم چرا این قدر دوست داشتم جلب توجه کنم!. دو ماهگی که بودم، دیدم خبری از ویار و دل به هم خوردگی و اینها نیست، بیخیال شدم😝. به توصیه آبجی های بزرگترم، مشغول خوردن شدم. یکی از خواهر هام زنگ میزد و میگفت: تا میتونی نون و برنج بخور. شیرت زیاد میشه😆. اون یکی می گفت تا میتونی مکمل بخور. مولتی ویتامین بخور. قرص آهن بخور.🤪 منم ساده و بی تجربه. هر چی که میگفتن گوش میدادم. به ماه هشتم رسیده بودم و سی کیلو وزن اضافه کرده بودم. اون قدر چاق شده بودم، که هیچکدوم از لباسام رو نمی تونستم بپوشم.😩 فکر میکردم همه مادرا اینطورین و طبیعی هست. کارم شده بود خوردن‌. جالب ماجرا اینکه وضع مالی مون هم خوب نبود. میوه و گوشت و چیزای لازم مثل بادوم و گردو نمیتونستیم بخریم‌. اکثرا غذامون نون و پنیر و برنج و سیب زمینی سرخ شده با یه ذره مرغ بود.🙁 ناشکر نبودم، اما خوب نمیدونستم چه قدر خوردن نشاسته مثل نون و برنج زیاد خطرناک هست و باعث مسمومیت حاملگی میشه. وقتی ماه نهم بودم، بهداشت رفتم و بهم گفت برو رو وزنه. تا وزنم رو دید و حساب کرد هفته قبلی چند بودم، یهو چند جا زنگ زد ونامه نوشت. برو بیمارستان ایزدی و بستری شو. وزنت خیلی خطرناک رفته بالا و باید چند تا آزمایش بدی.😫 منم ترسون و گریون دویدم رفتم خونه‌. با همسرم و کلی نگرانی رفتیم اول آزمایشگاه بقیه الله و اورژانسی آزمایش دادم. بعد هم با آژانس و سختی رفتیم اون سر شهر،ایزدی و نامه و آزمایشم رو دادم. اونا هم گفتن باید بستری بشی. خیلی برام سخت بود. هیچ کس رو نداشتم وبا گریه رفتم توی بخش. سه روز بستری شدم و بدترین روزای عمرم بود. آنقدر سخت بود برام از روی تخت بیام پایین و برم دستشویی😞. تا اینکه مامانم اومد و من کلی گریه کردم. بعد هم به امضای خودم مرخص شدم. احتمال دفع پروتئین در ادرار داده بودند. وقتی برگشتم خونه، داغون بودم. اصلا انتظار نداشتم. شب زیارت عاشورا خواندم و گریه کردم. نماز صبح حس کردم، کیسه آبم پاره شد. همان موقع رفتیم دوباره ایزدی. همه من را کاملا می شناختند.😚 دکتر معاینه کرد و گفت بستری! این بار دیگه ناراحت نبودم
ادامه👇 نه ماه بود که این شکم رو به سختی کشیده بودم.منتظر بچه ام بودم و هزار تا آرزو داشتم.😇 درد طبیعی اصلا نداشتم. آمپول فشار وصل کردند به سرمم. تجربه من نداشتم😔 ولی پرستارها بدتر ازمن. دائم میگفتن بجنب🤨😳. مگه دست من بود. خیلی از دستشان کفری بودم. اما صبح تا ۸ شب طول کشید که فول بشم. خیلی سخت بود که زور بزنم. موقعی که برش دادو دخترم رو به دنیا آوردم، داشتم پرواز می کردم. خدایا عاشقش شدم. سفید و سرخ بود. بهترین هدیه خدا رو دوست داشتم بغلش کنم. دخترم رو گذاشتند زیر سینه ام. چه قدر دلم برای دیدنش پر کشیده بود.😍😇 چند ساعت بعد که اومدم توی بخش، تونستم دخترم رو حسابی بغل کنم. بهش شیر بدم. اما دخترم همش میخوابید. سردی بدنش زیاد بود. هرکاریش میکردی بیدار نمیشد. نمیتونست سینه بگیره. دو سه هفته خیلی سخت گذروندم. گاهی صورتش رو هم می شستیم ولی بیدار نمی شد. خیلی میترسیدیم. از اون طرف هر کی می‌رسید یه چیز میگفت. مامانم که بعد از ده روز رفت و مادر شوهرم اومد‌. توی خونمون هیچی نداشتیم 😞. به خاطر همین مشکلات جای بخیه هام خیلی دیر خوب شد. دخترم هم وزن نمی گرفت. دچار افسردگی شده بودم. خودم رو میدیدم که خیلی اضافه وزن دارم وروحیه ام رو باخته بودم‌. فکر میکردم مقصر همه اینا دخترمه😓😔 تا اینکه یه روز به خودم گفتم،بسه دیگه. خودت باید یا علی بگی و بلند شی. هرچیزی یه راه حلی داره. غصه خوردن چه فایده ای داره. خدا بزرگه. انشالله درای رزق ما هم باز میشه. توی خونه شروع کردم ورزش کردن. دوچرخه میزدم. از هر طریقی سعی میکردم به خودم کمک کنم. به حرفای دیگران که میگفتن چرا بچت لاغره. چرا این تپل نمیشه🤨اهمیت ندم. دخترم به چهار ماهگی رسید، شروع کردم غذای کمکی دادن. شیرم که خیلی کم شده بود. اصلا فایده ای هم نداشت. دخترم اوایل خیلی مریض میشد. ماشین نداشتیم ببریم دکتر.پول دکتر قرض میکردیم. اما خدا بالاخره بهمون از فضل خودش،یه کاری کرد که مشکلاتمون کم کم حل بشه‌. درسته که روزای خیلی سخت رو با دخترم گذروندیم، اما همه اون سختی ها روح مون رو بزرگ تر کرد. تجربه خوبی بود برای بزرگ شدن🤗 الان از من بپرسند با اون سختیا حاضری دوباره بچه دار بشی🤔؟ منم میگم کاش که بازم اون دوران خدا به ما بچه دیگه داده بود. الان هر کدوم از دسته گلام رو که می بینم خدا رو شکر می کنم😍. البته من تمام سعی ام رو کردم که بچه دار بشم، چون این کارو هم لذت دنیایی میدونم و هم اینکه پیامبر صلی الله رو خوشحال میکنیم👌. 🌿🌱 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
من همیشه دوست داشتم که طبیعی زایمان کنم. اما تو این زمینه نه همسرم و نه خانواده اش موافق نبودند. برای پسر اولم تا ماه نه همه کار کردم. پیش ماما رفته بودم و کلی توصیه کرده بود. منم بارداری اولم بود و بی تجربه. وزنمم خیلی زیاد بالا رفته بود.انقدر سخت راه می رفتم که مدل پنگوئن ها شده بودم😂. نمیدونم چرا زنای باردار اینقدر حرف همه رو تو خوردن گوش میدن؟😋😄 حالا اگر حالت عادی باشیم که می گیم میل نداریم! اما تو بارداری به خودمان تلقین می کنیم که حتما به خاطر بچه ات هم شده باید بخوری! الغرض که شد ماه نه. تا اینکه سونو دادم و گفتند بچه بریچ هست.😐 من هم کلی پله بالا و پایین میکردم. تو حمام لباس می شستم. جارو نپتون می کردم! اما خوب خورد توی حالم! پسرم دائم حرکت می کرد و اصلا سرش رو به پایین نرفت. من هم طبق ذهنیت مسخره آن زمان که باید دو هفته زودتر سزارین بشوند، رفتم و سزارین شدم. آن هم توسط دکتر بی تجربه که به شدت وضعم بد بود و تا ماه ها توان راه رفتن و حرکت نداشتم. 😔 برای پسر دومم که البته به عشق دختر آورده بودم😂، تصمیم گرفتم حتما دوباره طبیعی زایمان کنم. حتی پیش خانم دکتری تو فلکه زنبیل آباد رفتم که تمام ماساژ ها و تدابیر رو برای زایمان طبیعی انجام می دادن. اما وزن پسر دومم خیلی بالا بود. حدودا چهار کیلو. برای همین هم دوباره همسرم ریسکش رو قبول نکرد. البته باز هم خودم رو رها کرده بودم و بیش از نیازم می خوردم. هم میوه و هم غذا. شاید به همین خاطر بود که نتوانستم. و سزارین شدم در بیمارستان امام رضا ع. گل پسرم رو موقع زایمان کلی بردند آزمایش.به خاطر وزنش که شاید قند داشته.😄 خلاصه که من موفق نشدم طبیعی زایمان کنم‌. یک سری از دلایلش خودم هستم و بقیه تقصیر همسرم که موافق نبود😜. انشالله همه نی نی ها و بچه شیعه ها سالم و صالح به دنیا بیان و البته طبیعی😊🤲 https://eitaa.com/Roodbarany 🌱🌿 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288