دیشب که داشتم سه تا نوجوون هام رو راهی اعتکاف میکردم
علی پرسید مامان واقعا شما تا حالا چرا اعتکاف نرفتید؟!🐣
یعنی سی سال گذشته توی ذهنم مرور شد
که چقدر بی تاب اعتکاف رفتن بودم
و هر بار با در بسته روبرو شدم 🚪
تا اونجایی که یادم میاد
از پونزده شانزده سالگی توی صف ثبت نام اعتکاف بودم
ولی هر دفعه تا به من می رسید
ظرفیت تکمیل میشد🦍
اون موقع ها حضوری باید از سر صبح می رفتیم صف میگرفتیم برای ثبت نام🐎
یک سال توی مصلی بود و مردم ردیف به ردیف نشسته بودن و دونه دونه اسمشون رو مینوشتن تا به صف ما که رسید برگه های ثبت نام تموم شد🦀
یک سال دیگه توی گلزار شهدای شهر بود
و من و زن داداشم لای قبور شهدا کنار بقیه خانما خیلی لاک پشتی جلو میرفتیم تا برسیم به اون سر گلزار و اسممون رو بنویسیم
ولی بازم تا به ما رسید تموم شد🐿
من که دیگه حس یه آدم سراپا گناه و بیچاره رو پیدا کرده بودم که هیچکی دوسم نداره🪳
خلاصه که به خودم امیدواری میدادم که نه هنوز سنی نداری سالهای بعدی میری
نشون به اون نشون که الان حدود بیست و پنج سال گذشته ولی هنوز اعتکاف قسمتم نشده🐛
تازه یک بارش رو نگفتم که با آقای جعفری با موتور و با یه بالشت و پتو از شب تا دم طلوع آفتاب دونه دونه مسجد های قم رو رفتیم تا یه جا پیدا کنیم برای من، ولی بازم نشد🦤
و همسر جان هنوز اذان نگفته بودن دم حرم حضرت معصومه موتور و پارک کرد و پرید رفت توی مسجد اعظم و به اعتکاف رسید و من دست از پا درازتر تنها برگشتم خونه 🦦
یکی از علت هایی که سالهای بعدم نتونستم برم این بود که یا حامله بودم یا بچه شیری داشتم و اون موقع مثل حالا حالاها اعتکاف مادر فرزندی نبود👩👧
خلاصه که بعععععله
اگر خدا نخواهد هیچ برگی از درخت نمی افتد🍃
و هیچ مامان راضی ای به اعتکاف نمی رود🐢
#خاطره_حسرت_اعتکاف
✍ #مامان_راضی
@tajrobeiemadari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم ضمیمه خاطره کنید
وای ننه از دست اینا !!!😆😂
16.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم ؛ بیدار شو
🔺ماه رجب
پیشنهاد میشود در خلوت نگاه کنید!
چند بار هم نگاه کنید !
ببینید چه خدایی داریم 😭
@shooookr🌱
محصولات طبیعی شُــکر 🪴
محصولات شکر
. بعد از مدتها بی توفیقی دارم میرم مسجد خوشحالم🌱 ..
آره گفتم بعد از مدتها بی توفیقی رفتم خونه خدا
اینقدر حس خوبی بهم داد که خدا بدونه😌
بعد از نماز به یه خانمی دست دادم و باهاش احوال پرسی کردم
پیرمرد مسجد شروع کرد دعوا کردن مامانا
که چرا بچه میارن مسجد 😶
سر صحبت ما هم به این بهانه باز شد
خلاصه که کلللی با هم حرفای حال خوب کن و پر انرژی مامانونه رد و بدل کردیم
و آخر کار فهمیدم بچه دو ساله ای که باهاش بود اولا بچه ش نبود، نوه ش بود(ماشاالله👱♀)😳
دوماً همسایه پنج شش متر اون ور ترمون بود که من تازه میدیدمشون🤦♀
خلاصه که میخوام یه چالش راه بندازم در رابطه با مسجد😬
پس منتظر باشین
..
.
به حول و قوه الهی
پیام رضایتمندی اومده فراوووووون
نمیدونم کدوم رو بذارم💞
..
محصولات طبیعی شُــکر 🪴
محصولات شکر
سلام وقتتون بخیر بسته من الان رسید😍 #شکوشکر واقعا خوشمزه بود دخترم حسابی خوشش اومد😘 و ممنون از جایزه
.
ایشون همون کسی بودند که نفر ۲۰۰۰ وارد کانال شدند
و من بهشون یک بسته هل هدیه دادم
اونقدر امشب ذوق کردم با این پیام که حد نداره🥲
..