✅ حکایت عاشقی
داستان های کوتاه از شهدای ارتش
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
♦️سرباز امام رضا(ع)
✍امیر شهید سرتیپ #محمد_جعفر_نصر_اصفهانی آخرین مسؤولیتش پس از اتمام جنگ، فرماندهی تیپ یک لشکر ۷۷ پیاده ثامن الائمه (ع) ارتش در سال ۱۳۷۴ بود.
🔺او حضور در این تیپ را به خاطر مزین بودن به نام #امام_رضا_(ع) انتخاب کرده بود. از اصفهان به خراسان رضوی رفت تا آخرین روزهای عمر پربرکتش را در #جوار_امام_رضا_(ع) سپری کند
♦️خواب دیده بود که امام علی (ع) به فرزندش امام حسین (ع) فرموده بود: شفای او را بدهد. چهار هفته قبل از شهادتش وقتی سرگرد حسین مبارکی به دیدارش رفت، در را بست تا به رسم رفاقت حرفهایی را به دوست و رفیق چندین سالهاش بزند. اما او خبر نداشت که در دل محمدجعفر چه میگذرد. سرگرد مبارکی به او گفت: واقعیت این است که وضع جسمیات خیلی وخیم است و دکترها شما را جواب کردهاند.
🔸وقتی این جملات را به محمدجعفر گفت نتوانست طاقت بیاورد و سرش را روی سینه دوستش گذاشت و گریست. محمدجعفر در حالی که تلاش میکرد دوستش را آرام کند، گفت: حسین جان! من یک سال و نیم است که از وضعیتم خبر دارم. باید در عملیات بیتالمقدس ۵ شهید میشدم، اما لطف خدا شامل حالم شد تا به حج مشرف شوم و ۲ بار هم به سوریه بروم. از همه مهمتر اینکه #سرباز_ثامن_الائمه شوم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔷اولین و تنها کانال معرفی #شهدای_ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┅┅
🚩کانال شهدایی #شور_شیدایی
✅ https://eitaa.com/joinchat/1741095207C27c8db9def