eitaa logo
💕تجربه و سیاست های زنانه💕
118.6هزار دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
1هزار ویدیو
2 فایل
زن باش... یڪ زنِ تمام عیار با تمام جنبه هاے زنانـه ات آیدی👇👇👇 @Aseman100 کپی از سرگذشتها حـــرام❌ لینک https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d تبلیغات پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
𖣦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📌 قسمت دوم و پایانی. سینی چای روکه برداشتم بیارم سمت اتاق، امید از پشت سر غافلگیرم کرد و من سینی چای رو برگردوندم روی اون بیچاره ..صدای آخ واوخ گفتنش بلند شد .هم ترسیده بودم و هم اونقدر مسخره بازی در اورد که خنده ام گرفته بود. _بخند. آره بخند. به وقتش تلافی میکنم. از کنارش ردشدم وگفتم؛ اُخِی پسرعموسوخت. موقع شام حواسم پرت زن عمو شد. داشت با انگشتش جایی رو نشون میداد. نگام به دوچشم عسلی افتاد. الحق که زن عمو انتخاب خوبی کرده بود. عسل دختر عمه فخری چراحواسم بهش نبود . آخه حق داشتم بی حواس بشم. عسل سنی نداشت که بخواد بشه زن اُمید. اون دوتا بیشتر به خواهر و برادر شباهت داشتند. یه کاسه حلیم دریافت کردم با جیغ کاسه از دستم افتاد و شکست. توی حلیم من یه پر سوسک افتاده بود. دست و پام رو گم کرده بودم. اُمیددرحالی که کمک میکرد شیشه خورده های کاسه رو جمع کنم. زل زد تو چشام و با یه لبخند روی لباش گفت؛ اُخی دخترعمو، فدای سرت اتفاقه دیگه میفته. فهمیدم کارخودشه ولی به روش نیاوردم.بیشتر به خونش تشنه شدم.اخر شب توی ایوون نگاش به ستاره ها بودکه ازکنارش ردشدم. صدام کرد.به عمدخودم روبه نشنیدن زدم.اینبارباتحکم صدام کرد.به سمتش برگشتم وگفتم ؛چیه؟؟ زود باش بگو. میخوام برم بخوابم ... _زنم میشی !!! زل زدم توچشماش وگفتم :عمراً،هیچ وقت مال تونمیشم. سرش روپایین انداخته بود.باتمسخرازکنارش ردشدم وگفتم؛اُخی ...ازاون به بعددیگه ندیدمش.نه تنها،نه توی جمعی... از زن عمو شنیدم؛ یه روز که اومده بود خونمون میگفت؛بچم بی صدا شده. فقط سکوت . براش دعا گرفتم. فال قهوه. امافایده نداشت.مامان بهش گفت؛ گناه داره براش زن بگیر.شایدخوب بشه.زن عموآه بلندی کشیدوگفت:اُمید زیر بارنمیره.بچم شده پوست واستخوان ازدهنم دررفت و گفتم؛ لابدعاشق شده. همشون زل زدن به من که یعنی چی؛ تو ازکجا میدونی؟؟ انگاری خودم رولو داده بودم. زودی حرفم روجمع و جور کردم وگفتم؛ برادر دوستم هم اینجوری شده بود انگاری اونم عاشق شده بود. بعدزودی پریدم تواتاقم تاخرابکاری بیشترنکردم وتوی دلم به خودم واُمیدفحش دادم. این پسره هیچیش به آدمیزاد نرفته. بعدتوی دلم گفتم؛اُخِی پسر عمو افسرده شده وبعد ریز ریز خندیدم. شب بود که بابا به مامان گفت:مهمون داریم. با شنیدن اسم خواستگار وا رفتم. توی این میون اصلاًحوصله ی اومدن این ادما رونداشتم‌. ازطرفی دلم پیش اُمید بود. اگه میشنید من شوهرکردم حتماً دق میکرد. اُخِی پسر عمو. به مامان گفتم من حال خواستگار رو ندارم یه جوری دست به سرشون کن برن. اومدند و من صدای عمو رو شنیدم. از اومدنش تعجب نکردم. لابد بابا به خاطر اومدن خواستگارا صداش کرده. ولی مراسم که قطعی نشده. فقط یه خواستگاری ساده است. توی فکر بودم که در چهار طاق باز شد اونم بدون اجازه. اُمید بود. از حضورش تعجب کرده بودم. ازاینکه این جوری، یهویی وارد اتاقم شده بود. حرصم دراومده بود. تاخواستم چیزی بگم پیش دستی کرد و گفت: زودباش آماده شو... _واسه ی چی ؟؟.. _اومدم ببرمت... _کجا ؟؟.. نیشش تا بناگوشش باز شدوگفت: توی قلبم... هاج و واج نگاش کردم. با لحن مسخره ایی گفت؛اُخِی قیافه رو، قند تو دلش آب شده. با حرص کتابم رو سمتش پرت کردم. جا خالی داد و گفت ؛اُخِی دست به زن هم که داری. بیچاره عمو دخترش موند رو دستش. ولی خب عیبی نداره من جورش رومیکشم. بعدنگاهش رو دوخت توی چشام وگفت: این گردن شکسته رو به غلامی قبول میکنی؟؟؟ ازکارش خنده ام گرفته بود .خوشحال شد. پیشونیم رو بوسید و گفت؛هیچ وقت پشیمون نمیشی. راست میگفت هیچ وقت پشیمون نشدم. ولی عادت بدش رو کنارنزاشت. هنوزم هربارکه حرصم رو درمیاره با این کلمه بیشترحالم رومیگیره.( اُخِی ...) ‌ 📌...           ** لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100 **
📝هر سال يلدا كه مياد پرتم مي كنه به ١٤ سال قبل، يلدا اسم دختر همسايمون بود، اون موقع ها پاييز كه مي رسيد، صداي خنده و دويدن ما تو كل خونه مي پيچيد، عاشق له شدن برگ ها بوديم، عاشق درختاي افراي تو حياطمون. سمفوني خش خش برگا زير پامون همراه با صداي جيغ و خنده اون روزا منو تا آسمونا بالا مي برد، زندگيم خلاصه مي شد تو دوتا چشم آبي و موهاي بلند مشكي يلدا. يادم مياد از اول آبان پول تو جيبي هامو جمع مي كردم واسه شب يلدا، آخه تولدش همون موقع بود، اسمش هم واسه همين يلدا گذاشتن، دختري كه چشاي آبي و موهاي بلند و سياهش برام به بلندي شب بود تو هشت سالگي منو مسحور خودش كرد. شب يلدا كه مي رسيد، دور هم جمع مي شديم.. هييييي يادش بخير، انارهاي سمناني كه باباش از باغشون مياورد، با شيريني هاي خونگي مامان و يه هندونه بزرگ كه عاشق اين بودم كه من قاچش بزنم تا به يلدا نشون بدم بچه نيستم و مث ادم بزرگام... فال حافظي كه بابام برا همه مي گرفت و به من كه مي رسيد انگار لسان الغيب قربونش برم حسابي از دلم باخبر بود، ناجور مي زد تو فاز عشق و عاشقي و من هر دفعه سرمو مي نداختم پايين و سرخ مي شدم، يلدا زير چشمي نگام مي كرد و مي خنديد...آخر شب مي رفتيم رو تاب حياط مي نشستيم و من كادويي كه براش خريده بودم و با كلي خجالت و ترس بهش مي دادم، اونم سرخ مي شد، نگاهشو تو نگاهم مي ريخت و اون لحظه دوس داشتم بغلش كنم مث حافظ كه شاخ نباتشو بغل مي كرد،‌ یلدا شاخ نبات من بود، زندگيم با وجود اون شيرين مي شد، كاخ ارزوهام با وجود يلدا معنا پيدا مي كرد.. كاخي كه واسه خشت به خشتش زحمت كشيده بودم، تو يه ظهر لعنتي حوالي دوازده سالگي رو سرم خراب شد، اون روز زير يه درخت افرا كنار هم ايستاده بوديم، دستاش تو دست من بود برای يه لحظه جرات پيدا كردم و... نفهميدم باباش از كجا پيداش شد و يه چك خوابوند زير گوشم، دست يلدارو كشيد تو خونه و بعد تنها چيزي كه يادم مياد صداي گريه هاي اون بود، نه اون چك دلخورم كرد و نه اوني كه بابام وقتي باخبر شد مهمونم كرد، تنها چيزي كه هنوز هم يادش مي افتم و آزارم مي ده صداي گريه ي يلدا بود كه هيچوقت از ذهنم پاك نشد..! یه سال بعدش اسباب كشي كردن و از محل رفتن، ازون ماجرا ده سال گذشت، حالا يه دانشجو ام تو دانشگاهي كه محوطه ش پر درخت افراست، كسي كه تو پاييز زير درخت هاي افرا قدم مي زنه و برگا زير پاش خش خش مي كنن، فرقي نمي كنه شب يلدا باشه يا شب عيد يا هر شب ديگه اي، اگه شاخه نبات زندگيتو گم كني، زندگيت تا ابد تلخ باقي مي مونه... 👤 محمد_مسرور لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 خانوم کانالمون میگه... 🍃
سلام خدا قوت قصه توکل خیلی خیلی قشنگ بود یعنی نمیتونستم گوشی رو زمین بذارم دوس داشتم تا آخرش ببینم چی میشه چقدر همزاد پنداری کردم با اون خانم واقعا زندگی چقدر بی ارزش و پوچه فقط ی دوره ای میای و بازی میکنی و میری حالا چطور بازی کردن دست خودمونه که زیاد جدی نگیریم این دنیا رو و بهش بها ندیم و خدا رحمتشون کنه مادربزرگ عزیزی که این سرگذشت رو برامون به یادگار گذاشت با اون همه سختی که تو زندگیش داشت ولی هیچوقت نا امید نشد 🌹❤️ از نوه اون خانم هم ممنون بابت فرستادن این سرگذشت عبرت آموز و خوب🌹❤️ لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلامت خدمت آسمان عزیز خواستم خدمت دوستی که گفتند خوابهای وحشتناک میبینن بگم احتمال داره سودای بدنت بالا باشه به یه طب گیاهی مراجعه کن چون سودا باعث خواب پریشان میشه لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا جن می تواند در زندگی انسانها دخالت کند و به آنها اذیت کند؟! 🎙علی محمدی هوشیار لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 برای اون خانمیکه با شوهرش ارتباطش خوب تیست ولی اول خوب بوده ... 🍃
سلام برای اون خانمیکه با شوهرش ارتباطش خوب تیست ولی اول خوب بوده عزیز اول روایت داریم یک لبوان اب دست همسر دادن ثواب ۷۰ سال عبادت نوشته میشه ویا زمانی که همسری اراده کنه که همبستر بسه با همسرش فرشتگان بالهاشون را زیر پاهاشون پهن میکنند اینقدر این امر حلال ومقدسه وزمانیکه داره غسل میکنه به تعداد قطرات اب غسلشون خداوند از گناهنشون را محو میکنه واما بهترین وبزرگترین جهاد زن خوب هپسرداری کردنه وقهر نکن باهش از خانوادش انتقاد نکن مخصوصا مردها نسبت به مادر وخواهرانشون حساس،هستن ودر ربابطه با زناشویی اول پیش قدم باش لباسهای متفاوت برای شب بپوش با ادکلنهای متفاوت وتنوع توی لباسات باشه توی زندگی غر نزن صداتو بالا نبر محیط خونه محیطی شاد باشه با مردهای دیگه مقایسش نکن وبهش محبط کن بدرقش کن پیشباز برو صبح زود صبحونه را براش درست کن با هم بخورید وخلاصه همه طوره خدمت کن تا از دستت نره چهار چنگولی به زندگیت بچسب 🌷🌷💐💐🌹🌹🌺🌺🌸🌸 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 جواب خانم عزیزی که نوشتن همسرشان ۲۰ روزهست که فوت شدن 🍃