eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
130 دنبال‌کننده
249 عکس
18 ویدیو
51 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
مختصری در باب کارکرد اجتماعی آیین با تکیه بر آیین‌های عزاداری تاسوعا و عاشورا محمد بیانی اسطوره‌پژوه سفر به روستای پدربزرگم در تاسوعا و عاشورا و تماشای دسته‌های عزاداری، یکی از لذت‌بخش‌ترین خاطرات پرتکرار دوران کودکی‌ام است. صف‌های طولانی عزاداران، لباس‌های متفاوت شبیه‌خوانان، صدای طبل و نوحه‌خوانی و جیرینگ جیرینگ زنجیرها و هماهنگی کوبش دست بر سینه، زنجیر بر پشت و چوب بر طبل هنوز با وضوحی مثال‌زدنی در خاطرم زنده است. از همان کودکی شوق شرکت در این آیین باشکوه و بزرگ را داشتم و زمانی که در بزرگسالی این تجربه را در مدرسه و مسجد محل کسب کردم، همواره احساسی خوشایند تا مدت‌ها در وجودم باقی می‌ماند. انگار چیزی رازآلود در این تجربه وجود داشت که همیشه من را به تکرار آن سوق می‌داد. از چند سال پیش که مطالعۀ آثار نظری اسطوره‌شناسی و دین‌پژوهی را آغاز کردم تا کنون، علاقه‌ام به آیین‌ها روز به روز بیشتر شده و دریافته‌ام آن‌چه آیین‌ها را، که گسترۀ وسیعی از جشن‌ها تا سوگواری‌های شخصی، ملّی و مذهبی را شامل می‌شوند، برایم باشکوه و لذت‌بخش می‌کند، گردهم‌آیی افراد گوناگون برای هدفی مشترک (بزرگداشت، گرامی‌داشت، سوگواری، یادواره، تبریک، تسلیت و ...) است. در این کنش جمعی، تفاوت‌ها و تضادهای فردی تا حد زیادی رنگ می‌بازند و شرکت‌کنندگان از 10 نفر گرفته تا 1000 نفر، سود جمعی را بر سود فردی ترجیح می‌دهند. نظم و هماهنگی دسته‌های عزاداری می‌تواند حاصل این خاصیت آیین باشد. همگی هماهنگ با ضربِ طبل زنجیر یا سینه می‌زنند، (تا حد امکان) لباس سیاه می‌پوشند، پشت سر هم می‌ایستند و یا دور هم حلقه می‌زنند. در واقع وحدت آیینی همواره برای انسان زیبا بوده و هست و خواهد بود. بارها دیده‌اید افرادی به تماشای دسته‌های عزاداری می‌روند که ممکن است اعتقاد قلبی آن‌ها چیز دیگری باشد، امّا وقتی از آن‌ها می‌پرسید، می‌گویند «تماشایشان را دوست دارم، حس خوبی به آدم می‌دهد». هم‌چنین ممکن است در فضای مجازی یا در سفرهای خارجی، محو تماشای کارناوال‌ها، آیین‌های مذهبی و یا جشن‌های ملّی دیگر کشورها شده باشید، درحالی که مذهب، ملّیت و تفکّر شما ممکن است با شرکت‌کنندگان در این آیین‌ها کاملاً متفاوت باشد. به نظرم آیین، در کنار تحقق یک هدف و امر مشترک، تمرین همدل بودن است؛ تمرین نوع‌دوستی و احترام به دیگریِ متفاوت و در عین حال هم‌سان است؛ یعنی تمرین احترام به تفاوت‌های فردی و اندیشیدن به هدف مشترک و سود جمعی است. وقتی فردی با اندیشه و هدفی دیگر در آیین شرکت کند و مناسک آن را به جای نیاورد، خواه ناخواه از آن طرد خواهد شد. اگر در جلسات هفتگی کتاب‌خوانی که آن نیز نوعی آیین است، شخصی حاضر شود که به کتاب و کتاب‌خوانی علاقه‌ای ندارد و این بی‌علاقگی را بروز دهد، از جمع طرد می‌شود. مثالی دیگر می‌زنم. ممکن است بارها برای تماشای فیلم به سینما رفته باشید. این هم یک آیین است، چرا که شامل مشارکت جمعی برای هدفی مشترک و مستلزم به‌جای آوردن مناسک خاصی است. اگر کسی برای صحبت با دوستش به سینما برود و یکی از اصلی‌ترین مناسک سینما رفتن را نقض کند، به‌سرعت به بیرون از سالن هدایت می‌شود، چرا که یکی از مصادیق همدلی در این آیین، رعایت سکوت برای برقراری نظم و پرت‌نشدن حواس دیگران است. ممکن است در لحظۀ تماشای فیلم صحبت‌های زیادی با دوستمان که کنارمان نشسته داشته باشیم، امّا با کنارگذاشتن سود فردی، سود جمعی را در نظر می‌گیریم تا لذّت اجرای آیین به همگی برسد. از این رو است که پس از خروج از سالن فیلم، ممکن است ساعت ها دربارۀ آن با دوستمان سخن بگوییم. حال برگردیم به عزاداری‌های تاسوعا و عاشورا. در این روزها اگر در هیئت‌های سینه‌زنی شرکت کنید، می‌بینید که تفاوت‌های مبنی بر مدرک تحصیلی، دیدگاه‌های سیاسی بی‌رنگ می‌شوند (عدم توجه به تفاوت‌های فردی). از آن‌جا که این آیین مختص دین و مذهبی خاص است، تنها پیش‌شرط (روی کاغذ) مسلمان‌بودن است که اتفاقاً آن نیز در عمل مانع ورود فرد به دستۀ عزاداری نمی‌شود. حتّی از این طرف و آن‌طرف شنیده‌ام گاه هموطنان یا توریست‌های غیرمسلمان نیز در این آیین شرکت داده شده‌اند، که شاید یک دلیل عمدۀ آن، تبدیل‌شدن واقعۀ کربلا به نمادی از قیام مظلومانه علیه ستم‌گری و قدمی به قیمت جان در راه آزادگی و آزادی‌خواهی است، مفاهیمی که برای نوع بشر ارزشمند است. این یعنی هر انسانی که چنین ارزش‌هایی را گرامی می‌دارد، می‌تواند سوگوار شهدای کربلا باشد. از طرفی دیگر فرض بر این است که شرکت‌کنندگان، هدفی مشترک با جمع دارد. اگر هم نداشته باشند، با به‌جای آوردن مناسک به برگزاری آیین کمک می‌کنند و به همین سبب در جمع پذیرفته و یکی از آن‌ها محسوب می‌شوند (توجه به هدف مشترک و سود جمعی).
"شاعر درخت گیلاس" غلامعلی مهدی‌خانی(مجرد) متولد ۱۳۱۵ اراک و درگذشته‌ی ۱۴۰۳ را از ربع قرن پیش می‌شناختم. در جلسات پررونق و متعدد ادبی شیراز دهه‌ی هفتاد می‌دیدمش و با همان شور همیشگی شعر می‌خواند. آن‌وقت‌ها بیش از شصت‌سال داشت؛ اما غزل را با نگاهی نزدیک به جوانان می‌سرود. او از اولین دفترش "باغ گیلاس" تا دفتر آخرش که با نام "تا همین غزل" منتشر شد، همین‌گونه بود؛ چون بسیاری از شاعران عاشقانه‌سرای روزگار ما. خدایش بیامرزاد و یادش نیکو باد.
بخشی از یادداشت «خیام شاعر» نوشته‌ی صادق هدایت رباعی کوچکترین وزن شعری است که انعکاس فکر شاعر را با معنی تمام برساند(۱) [۱- در کتاب کریستنسن راجع به خیام (ص ۹۰) نوشته که رباعی وزن شعری کاملاً ایرانی است و به عقیدهٔ هارتمان رباعی ترانه نامیده می‌شد و اغلب به آواز می‌خوانده‌اند. بر ساز ترانه‌ای پیش آور می.(۱۱۶)بعدها اعراب این وزن را از فارسی تقلید کردند، این عقیده را لابد هارتمان از خواندن گفتهٔ شمس قیس رازی راجع به رباعی پیدا کرده. ] هر شاعری خودش را موظف دانسته که در جزو اشعارش کم‌وبیش رباعی بگوید. ولی خیام رباعی را به منتها درجهٔ اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب کرده، در صورتی که افکار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیده‌است. ترانه‌های خیام به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته‌شده که هرکسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن می‌نماید، و از بهترین نمونه‌های شعر فارسی به شمار می‌آید. قدرت ادای مطلب را به اندازه‌ای رسانیده که گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت می‌افتد که یک عقیدهٔ فلسفی مهمی چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه می‌توان چند رباعی گفت که از هر کدام یک فکر و فلسفه مستقل مشاهده بشود و در عین حال با هم هماهنگ باشد. این کشش و دلربایی فکر خیام است که ترانه‌های او را در دنیا مشهور کرده، وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمی‌کند و به او فرصت فکر می‌دهد. خیام در شعر پیروی از هیچ‌کس نمی‌کند. زبان سادهٔ او به همهٔ اسرار صنعت خودش کاملاً آگاه است و با کمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح می‌دهد. در میان متفکرین و شعرای ایرانی که بعد از خیام آمده‌اند، برخی از آن‌ها به خیال افتاده‌اند که سبک او را تعقیب بکنند و از مسلک او پیروی بنمایند. ولی هیچ‌کدام از آن‌ها نتوانسته‌اند به سادگی و گیرندگی و به بزرگی فکر خیام برسند. زیرا بیان ظریف و بی‌مانند او با آهنگ سلیس مجازی کنایه‌دار او مخصوص به خودش است. خیام قادر است که الفاظ را موافق فکر و مقصود خودش انتخاب بکند. شعرش با یک آهنگ لطیف و طبیعی جاری و بی‌تکلف است، تشبیهات و استعاراتش یک ظرافت ساده و طبیعی دارد. طرز‌ بیان، مسلک و فلسفهٔ خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی کرده و میدان وسیعی برای جولان فکر دیگران تهیه نموده. حتی حافظ و سعدی در نشئات ذره، ناپایداری دنیا، غنیمت شمردن دم و می‌پرستی اشعاری سروده‌اند که تقلید مستقیم از افکار خیام است. ولی هیچ‌کدام نتوانسته‌اند درین قسمت به مرتبهٔ خیام برسند. بر طبق روایت «اخبار‌العلماء» خیام را تکفیر می‌کنند به مکه می‌رود و شاید سر راه خود خرابهٔ تیسفون را دیده و این رباعی را گفته: آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو ...(۵۹) تأثیر خیام در ادبیات انگلیس و امریکا، تأثیر او در دنیای متمدن امروز همهٔ این‌ها نشان می‌دهد که گفته‌های خیام با دیگران تا چه اندازه فرق دارد. خیام اگر چه سر و کار با ریاضیات و نجوم داشته ولی این پیشهٔ خشک مانع از تظاهر احساسات رقیق و لذت بردن از طبیعت و ذوق سرشار شعری او نشده! و اغلب هنگام فراغت را به تفریح و ادبیات می‌گذرانیده. اگرچه ما بین منجمین مانند خواجه نصیر طوسی و غیره شاعر دیده‌شده و اشعاری به آن‌ها منسوب است ولی گفته‌های آن‌ها با خیام زمین تا آسمان فرق دارد. آنان تنها در الهیات و تصوف یا عشق و اخلاق و یا مسایل اجتماعی رباعی گفته‌اند. یعنی همان گفته‌های دیگران را تکرار کرده‌اند و ذوق شاعری در اشعار و قافیه‌‌پردازی [در اصل کتاب «قیافیه‌پردازی» است که نادرست است.]آن‌ها تقریباً وجود ندارد. https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از معصومه مرادی
سلام دوستان همیشه همراه سیب نارنجی خوش‌حال می‌شیم این هفته هم همراهمون باشید😍 https://eitaa.com/joinchat/3844669656C2b8186ac99
هدایت شده از پرویزن
"کدام مخاطب؟" یکی از مباحث اصلی در نقد شعر و تاریخ ادبیات، مسئله‌ی مخاطب‌شناسی و رابطه‌ی شاعر با مخاطبان آثار است. نسبت شاعر با سنت و نوآوری، مسئله‌ی شاعر و زمان و همچنین مقبولیت، از زوایایی است که پیوندی مستقیم با مخاطب دارد. نکته‌ی مهم در هنر شاعری، شناخت نوع مخاطب و تعیین رابطه‌ی موثر خالق ادبی با هر دسته از مخاطبان است. اگر مخاطبان را به سه‌دسته‌ی خاص(فعال و آشنا با شعر)، میانه(شعرخوان و علاقه‌مند) و عام(مخاطبان شعر با انگیزه‌های محتوایی و غیر ادیبانه) تقسیم کنیم، چنین می‌توان ادعا کرد که آنچه شعر شاعر را فراتر از زمان مقبول می‌کند، پذیرش مخاطبان خاص است. برای مثال نسیم شمال از مقبول‌ترین شاعران چندسده‌ی اخیر است؛ شاعری که سروده‌هایش در زمان مشروطه زبانزد بوده؛ حال آنکه در اواخر حیاتش کمتر به شعر او توجه شده و اینک جز شانی عمدتا تاریخ ادبیاتی_اجتماعی، کمتر(به‌ندرت) می‌توان برای او اهمیت شاعرانه قائل شد. مخاطب نسیم شمال در اواخر دوران قاجار، در شعر او به دنبال بازتاب مشکلات اجتماعی‌اش چون فقر و گرسنگی و استبداد و‌...، بوده و پس از افت هیجانات عصر خود، دیگر تمایلی به بازخوانی شعر او نداشته است. کارکردی نظیر این نگاه عام را در موجهه‌ی مخاطبان عصر پهلوی با شعر امثال "کارو" و "زهری" و "سهیلی" و بسیاری از شاعران رمانتیک می‌توان دید. شاعرانی که در سال‌هایی از امثال "اخوان" نیز مقبول‌تر بوده‌اند؛ اما دلیل پذیرش آنان عناصر شاعرانه و اصالت شعر آنان نبوده است. مخاطبان عام عمدتا از طریق رسانه‌ها و فضای مجازی و محافل و نشست‌ها و گاه از مسیر پیوند اشعارشان با دیگر هنرها چون: موسیقی و دکلمه و مجلس‌کردانی یا سوار بر امواج رویدادهای سیاسی و اجتماعی، با شعر پیوند می‌گیرند و با فروکاستن نیروی پیشران آن موقعیت، شعر مورد نظر را نیز فراموش می‌کنند. حال آنکه مخاطبان خاص، با نگاهی کنشگر و در زمان گسترده و منطبق با قابلیت‌های گوناگون شعر چون: سنت ادبی، کشف و نوآوری، عاطفه و اندیشه‌ی فردی و زیست شاعرانه، به شاعر و اثر مکتوب او می‌نگرد. مخاطب خاص هرچند به عدد محدودتر از مخاطب عام است، در مقبولیت شاعر تاثیری بلندمدت دارد. حال شاعر است که در سلوک خود ناگزیر است، دسته‌ای از این مخاطبان را بر دسته‌ای دیگر ترجیح دهد؛ هرچند شاعر آشنا به تاریخ ادبیات، با نگاهی کلی‌تر به وضعیت نقد و مواجهه با مخاطبان شعر می‌نگرد و می‌کوشد، تمام نیروی خود را بر یکی از این دسته متمرکز نکند و گزاره‌های شاعرانه‌ی خود را بر سلیقه‌ی ادبی ترکیبی از مخاطبان خاص و عام قرار دهد؛ هرچند همواره عقربه‌های تمایل او متوجه مخاطبان خاص شعر خواهد بود. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از محفل شعر قند پارسی
انالله و اناالیه راجعون 🔲 با نهایت تاسف و تاثر روح بلند استاد علامه *محمد آل عصفور* آخرین شاگرد ملک الشعرای بهار نویسنده و پژوهشگر سترگ زبان و ادب پارسی در۹۴ سالگی *به ملکوت اعلی پیوست*
"نگاهی به فلسطین‌سروده‌ای از سیمین بهبهانی" سارا چه شادمان بودی، با بقچه‌های رنگینت شال و حریر ابریشم، کالای چین و ماچینت سارا چه راستگو بودی آن‌د‌م که چشم معصومت آیینه‌ی سحر می‌شد وقت قسم به آیینت... با قوم خود بگو سارا هرگز نبوده تا امروز یک‌لحظه خشم و بیزاری با مردم فلسطینت سارا گریستی آتش بر قتل عام خونباری صهیون نشان دوزخ شد از شعله‌های نفرینت سارا بگوی با موسی: سودای دین دیگر کن کز ننگ خود جهان‌خواری داغب نهاده بر دینت سارا بپرس از موسی کاین افعیان نمی‌بینی یا اژدهای افعی‌کش تن می‌زند ز تمکینت سارا جنازه‌ها اکنون افتاده بر زمین عریان برکش کفن اگر داری از بقچه‌های رنگینت شعر"سارا چه شادمان بودی" از دفتر "دشت ارژن" انتخاب شده که بسیاری از اشعار سیمین بهبهانی را با موضوع‌هایی نزدیک به ادب پایداری در بر می‌گیرد. این شعر پس از کشتار عام صبرا و شتیلا، در شهریورماه ۶۱ سروده شده؛ با این حال، نوع نگاه بهبهانی به جنگ و به‌موازات آن، مساله‌ی فلسطین، کاملا متفاوت با دیگر شاعران فارسی در این دوران است و گاه، سروده‌هایی از شاعران فلسطینی از قبیل: فدوی طوقان، سمیح‌القاسم و محمود درویش را به خاطر می‌آورد. ساختار شعر، از تقابل گذشته و حال، دوران خوشی و ناخوشی ساخته شده و این تقابلِ شبه ایدئولوژیک را در تقابل نمادهای فلسطینی و یهودی استفاده شده در شعر، به‌خوبی می‌توان دید؛ با این حال بهبهانی، بر خلاف [اغلب] شاعران فارسی‌زبان که منشا این تقابل را عناصر دینی می‌دانند، به‌شیوه‌ی شاعران فلسطینی، بیشتر به جنبه‌ی انسانی و عاطفی بروز این تقابل توجه داشته است. هرچند جنبه‌های ملی موجود در فلسطینیات عربی را در شعر او نمی‌توان پیدا کرد. نوع تصاویر و واژه‌های شعر نیز کاملا متفاوت با شعر انقلاب است و در مجموع، سبک و محتوای شعر بهبهانی را با تمام مشترکاتی که با برخی اشعار انقلابی دارد، نمی‌توان در بوطیقای ادبیات انقلاب اسلامی قرار داد. بهبهانی با توجه به نوآوری‌هایش در وزن شعر، در این غزل نیز از تکرار ارکان "مستفعلن مفاعیلن"، بهره برده که از منظر موسیقایی با رخوت، سوال و اندوه حاکم بر شعر تناسب دارد؛ اما از منظر آوایی و زیباشناسی، چه این وزن و چه بسیاری از وزن‌های غزل‌های او با ساختار ادبی اشعارش سازگاری ندارد و دست کم، حسی زیباشناسانه را به مخاطب عام و حتی در بسیاری موارد خاص، القا نمی‌کند.(نقل از کتاب در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم، محمد مرادی، صص ۲۲۸ و ۲۲۹) https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
«کودتای ۲۸ مرداد و شعر نو فارسی» یکی از رویدادهای سیاسی- اجتماعی دوران معاصر که تاثیری شگرف و همه‏‌جانبه بر ادبیات و فرهنگ و شعر ایران عصر پهلوی، گذاشته کودتای 28 مرداد 1332 بوده است. اهمیت این رویداد در تاریخ ادبیات معاصر به اندازه‌ای بوده که منتقدان شعر معاصر در کنار دو انقلاب مشروطه و اسلامی، این رویداد را در جایگاه یکی از تعیین‌کننده‌ترین بزنگاه‌های تاریخی، برای جریان‌شناسی تاریخ ادب معاصر قرار داده‌اند. این اهمیت را در اغلب کتاب‏‌های تاریخ شعر معاصر و ادوار آن می‏‌توان دید؛ تا جایی که سرفصل تحول میانه‌ی عصر پهلوی، در نظر منتقدان منطبق با این رخداد مهم سیاسی تنظیم شده است. جایگاه این حادثه را در کتاب‌های ادوار شعر فارسی شفیعی کدکنی، چشم‌انداز شعر نو ایران زرقانی، جریان‌شناسی شعر فارسی حسین‌پور چافی، تاریخ تحلیلی شعرنو شمس لنگرودی و دیگر کتاب‌های مرجع شعر معاصر می‏‌توان دید. چرخش سیاسی حاصل از این اتفاق، تغییری جدی را در بدنه‌ی شعر فارسی و جریان‏‌های وابسته به آن پدید آورده؛ از جمله کمرنگ شدن نقش آشکار ادبیات روس‌گرای برآمده از "نشست نویسندگان و شاعران ایران و شوروی" و فعالیت‌های سیاسی دهه‌ی ۲۰ و حرکت این شاخه، به سمت شعر نمادین چپ‌گرا که در آثار کسانی چون: کسرایی نمود یافته و به شعر چریکی و مبارزاتی دهه‌ی بعد منتج شده است. این تغییر فضارا در دگرگون‌شدن ذائقه‌ی نقد ادبی، تاثیرپذیری از ادبیات اروپا و آمریکا و تقابل شعر متعهد و شعر زبانگرا هم می‌توان رهگیری کرد. در دهه‌ی سی، شعر نمادگرای نیمایی، با فضایی مبهم و مه‌آلود و زمستانی و تاریک، قوت می‌یابد؛ جریانی که آغاز آن با نیما و اوج آن با اخوان و شاملو و دیگر پیروان شعر اجتماعی نیماست. شاخه‌ای دیگر از شاعران پس از کودتا، سرگردان و نامید به تخدیر و سیاهی و پوچی و مرگ و عصیان و عشق‌های برهنه متوسل می‌شوند؛ جریانی پرمخاطب که بر آمده از ناامیدی‌های رایج در فضای جامعه است. این شاخه در بُعد عصیانی خود در آثار کارو و نادرپور و توللیِ نوقدماییِ پس از کودتا و دفترهای نخستین فروغ و آثار بسیاری دیگر از شاعران چارپاره‌سرا و نیمایی‌گوی فارسی جلوه یافته است؛ هرچند برخی شاعران رمانتیک این دوره کوشیده‏‌اند، بین مفاهیم تغزلی و اجتماعی- مبارزاتی، آشتی ایجاد کنند؛ اتفاقی که در برخی سروده‏‌های ابتهاج و نصرت رحمانی منعکس شده است. https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat https://eitaa.com/mmparvizan
کهن‌الگو و داستان محمد ناصری راد یکی از راه‌هایی که می‌توانیم شخصیت‌های خوبی برای داستان‌های خود خلق کنیم آشنایی با شخصیت‌های ثابت، شناخته شده و جهانی هستند. وقتی بدانیم الگوهایی برای خلق شخصیت وجود دارند که با کمی ذوق هنری و نویسندگی می‌توانیم آنها را به اسطوره‌هایی فراموش نشدنی تبدیل کنیم دیگر براحتی داستان خود را می‌نویسیم. با این مقدمه می‌خواهیم شما را با ۱۲ الگوی شخصیتی که آنها را به نام کهن الگوهای شخصیتی یونگ (روانشناس مطرح سوئیسی) می‌نامند آشنا کنیم. شناخت و درک این کهن الگوها برای بالابردن کیفیت داستان نویسی و نویسندگی اهمیت زیادی دارد. کارل یونگ، روانپزشک و روانکاو سوئیسی، معتقد بود که داستان‌سرایی و اسطوره‌سازی بخشی جدایی‌ناپذیر از داستان بشریت و رشد او می‌باشد. به نظر او در مرکز داستان‌های ما شخصیت‌هایی قرار دارند که بدون در نظر گرفتن فرهنگ، رسوم یا زبان، بارها و بارها در داستان‌هایمان ظاهر می‌شوند و برای همه مردم جدا از موقعیت، شرایط و جغرافیا قابل درک و پذیرش می‌باشند. کهن الگو یا آرکتایپ – Archetype چیست؟ به زبانی ساده کهن الگوهای شخصیتی یا آرکتایپ Archetype که یونگ به آنها اشاره دارد مجموعه‌ای از ویژگی‌ها، الگوها و خصوصیات رفتاری برتر و شناخته شده جهانی هستند که از بدو تولد با ما بوده و در زندگی ما هستند به همین دلیل برای ما به راحتی قابل درک و شناسایی هستند. ۱۲ شخصیت کهن ‌الگو در داستان نویسی یونگ معتقد بود به طور کلی ۱۲ کهن‌الگوی شخصیتی وجود دارد و هر کدام ویژگی‌ها و انگیزه‌های خاص خودشان را دارند. ۱- شخصیت فرمان‌روا فرمان‌روا کسی است که غرق در قدرت خود شده، حتی ممکن است خود را از پا درآورد. او همواره برای خود رقیب می‌تراشد و آماده است تا به میدان نبرد برود. معتقد است باید همیشه پیروز میدان باشد، این‌ کهن‌الگو در طرح داستان فرصت‌های بی‌شماری را خلق می‌کند، معمولن به عنوان ضد قهرمان در داستان ظاهر می‌شود. نکته: کهن‌الگوی فرمان‌روا را می‌توان در داستان، در قالب یک رئیس، رهبر، پادشاه و یا یک وزیر قرار داد. ۲-کهن‌الگوی خالق آنها در قالب یک هنرمند ظاهر می‌شوند. چیزهایی خلق می‌کنند که الهام‌بخش و ماندگار هستند. همواره به دنبال این هستند تا ارزشی را از طریق هنرشان القا کنند. هنرهای مثل نقاشی، موسیقی و یا مجمسه‌سازی. مهم‌ترین نقطه‌ی قوت کهن‌الگوی خالق، خلاقیت اوست، مهارت ذاتی‌ و ژرف‌اندیشی‌اش در درک عمیق رویدادها از دیگر نقاط قوت این کهن‌الگوست. البته نقطه‌ضعف‌هایی هم دارد، میل به قربانی شدن در راه آرمان‌ و یک‌دندگی بیش از حد برای نیل به اهداف والاتر مهم‌ترین نقطه‌ضعف اوست. نکته: کهن‌الگوی خالق را می‌توانید برای شخصیت‌های مخترع، مبتکر، موزیسین یا نویسنده در داستان استفاده کنید. ۳-کهن‌الگوی حکیم او خردمندی است که دانش خود را ارائه می‌دهد و در اختیار دیگران می‌گذارد. معمولن از دانش خود برای جلوگیری از هرج‌ومرج استفاده می‌کند و یا آن را در اختیار دیگری قرار می‌دهد تا شانس او را برای رسیدن به موفقیت افزایش دهد. این کهن‌الگو نقش یک مربی یا مشاور را برای قهرمان قصه بازی می‌کند. بزرگ‌ترین نقطه‌قوت این کهن‌الگو، خردمندی است، که باعث می‌شود درک بالایی داشته باشد. نکته: شخصیت‌هایی همچون کارشناس، معلم، دانشمند و یا مشاور را به این کهن الگو بدهید. ۴-کهن‌الگوی معصوم کسی است که همه‌ی خوبی‌های جهان را در خود جمع کرده است. به نوعی از ناخالصی منزّه است، همواره برای خود و دیگران آرزوی شادمانی دارد. معمولن در قالب یک کودک نشان داده می‌شود. از کهن‌الگوی معصوم برای ایجاد احساس شفقت در خواننده‌گان، حتی آن‌هایی که بی‌تفاوت هستند، استفاده می‌شود. البته این کهن‌الگو مصون از رنج‌کشیدن نیست و ممکن است در فضای داستان با چالش‌های هولناکی نیز مواجه شود. نکته: کهن‌الگوی معصوم، در داستان‌ها در نقش‌های کودک، نوجوان، عارف و یا یک شخصیت ساده‌لوح نشان داده می‌شود. ۵-کهن‌الگوی جوینده این الگو نماد یک انسان ریسک‌پذیر و همواره در طلب کشف گذشته‌ی نامعلوم و مبهم است. مدام به سمت تجربه‌های جدید می‌رود و خواهان آزادی بیشتر است. بزرگ‌ترین نقطه‌قوت او حس کنجکاوی ذاتی‌‌اش است. او به دنبال یافتن پاسخ سوالات‌ می‌رود و به توسعه‌ی فردی اهمیت زیادی می‌دهد. نقطه‌ضعف او میل به بی‌هدفی است ‌و همین خصلت او را مستعد این می‌کند که وصله‌ی ناجور شناخته شود؛ به‌خصوص که نمی‌توانند دوست یا پارتنر قابل اتکایی باشند. نکته: کهن‌الگوی جوینده ممکن است در قالب مکتشف، خانه‌به‌دوش یا یک مسافر در داستان بیاید.
۶-کهن‌الگوی طغیان‌گر شخصیتی که با این ذهنیت زندگی می‌کند، که قوانین وجود دارند برای اینکه شکسته شوند. همواره میل و کششی درونی او را به سمت نقض قوانین هدایت می‌کند. برای کارش یک یا دو دلیل مقدماتی مانند انتقام و یا طغیان نیاز دارد . تا جای ممکن به قوانین بی‌اعتناست. 👇👇👇