eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
133 دنبال‌کننده
251 عکس
19 ویدیو
51 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
"شعر_عاشورایی/۳" عصر شعرخیز غزنوی، دوره‌ی چندان مناسبی برای رواج شعر عاشورایی فارسی نیست. به‌ویژه در زمان محمود غزنوی ۳۸۷تا۴۲۱، چندان نمودی از ادب عاشورایی در آثار برجای مانده دیده نمی‌شود؛ نکته‌ای که بعید نیست از مذهب غالب در قلمرو غزنویان نشات گرفته باشد. در این دوران، هرچند حکومت شیعی آل‌بویه در ری، حامی شعر منقبتی بوده، میزان اشعار به دست آمده از شاعران نواحی مرکزی و جنوبی ایران زیاد نیست و تنها ابیات شیعی پراکنده را در آثار منسوب به کسانی چون بندار رازی و غضایری می توان سراغ گرفت. افول ادب عاشورایی در قلمرو شعر مدح‌محور غزنوی، به اندازه‌ای مشهود است که در مجموع اشعار شاعرانی چون: فرخی، عنصری، عسجدی و ... تنها یک بیت ثبت شده که در آن به امام حسین علیه‌السلام، اشاره شده است؛ آن هم بیتی است از فرخی که در بخش پایانی مدح مسعود غزنوی، شادمانی محمود از دیدار او را به شادی امام علی(ع) از دیدار حسنین(ع) مانند کرده است: همیشه به دیدار تو شاد سلطان چو حیدر به دیدار شبّیر و شبّر دیوان فرخی در قطعه‌ای که نخست‌بار در مجالس‌المومنین قاضی نورالله شوشتری نقل شده نیز، غضایری رازی به پنج تن و از آن میان، امام حسین(ع) شفاعت جسته است: بهینِ خلق و برادرش و دختر و دو پسر محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن البته در هیچ‌یک از این ابیات به حادثه‌ی کربلا اشاره نشده است. در ادب این دوره، تنها منوچهری دامغانی(ف432)، در مسمطی که در وصف بهار سروده، در توصیف عاشورا، به عزاداری شیعیان بر اصحاب کربلا اشاره کرده، مضمونی که موید فراگیری نوحه بر شهدای کربلا در این عصر است: طوطی میان باغ دمان و کشی کنان چنگش چو برگ سوسن و بالش چو برگ نی ...قمری هزار نوحه کند بر سر چنار چون اهل شیعه بر سر اصحاب نینوی دیوان منوچهری البته وضعیت شعر شیعی عربی و متون ادبی، تاریخی و حدیثی، در انعکاس حادثه‌ی کربلا، متفاوت با شعر این دوره است. https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر_عاشورایی /4" در تاریخچه‌ی شعر عاشورایی فارسی، به‌ویژه از میانه‌ی سده‌ی پنجم، اشعاری دیده می‌شود که عمدتا در قالب‌های کوتاه سروده شده و در آن‌ها به واقعه‌ی عاشورا نیز اشاره شده است. هرچند از منظر نسخه‌شناسی و سبکی، قاعدتا این اشعار متعلق به سده‌های بعد است، جزوی از کارنامه‌ی شعر عاشورایی محسوب می‌شود. اهمیتِ دیگر این اشعار، در پیوند آشکار آن‌ها با ادبیات عامه و فرهنگ محلی است و از این منظر، در مقایسه با اشعار شاعران دیگر، از منظر سنت‌های محلی سوگ عاشورایی اهمیت دارد. از این دست ابیات متعلق به سده‌ی پنجم، یکی رباعی‌ای است منسوب به ابوسعید ابوالخیر که سعید نفیسی، به استناد مآخذ متاخر آن را در مجموعه اشعار شیخ گنجانده است: ای باد به خاک مصطفایت سوگند باران به علی مرتضایت سوگند افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن دریا، به شهید کربلایت سوگند سخنان منظوم ابوسعید بسیار محتمل است که این بیان ساده و نوع ردیف، متعلق به زمان حیات بوسعید(ف440) نباشد؛ با این حال این شعر بر اساس متون موجود(تا آنجا که دیده‌ام) تنها به ابوسعید نسبت داده شده است. البته باید به این نکته اشاره کرد که تا سده‌ی ششم، سوگند خوردن به بزرگان شیعی در شعر فارسی، چندان معمول نبوده و جز ابیات ابوسعید و همچنین ابیاتی از باباطاهر و غضایری، این نوع سوگندها را در شعر شیعی متقدم نمی‌توان دید. در قطعه‌ای دیگر از ابوسعید نیز توسل جستن به امام حسین(ع) در کنار دیگر امامان علیهم‌السلام، نمود دارد.   از دیگر شاعران این دوران، در دوبیتی‌های منسوب به باباطاهر(زنده تا حدود 450) نیز چندبار به حادثه‌ی عاشورا اشاره شده است: عاشق اون بی که دایم در بلا بی ایوب آسا به کرمون مبتلا بی حسن آسا بنوشه کاسه ی زهر حسین آسا شهید کربلا بی یا: در این ویرانه جز دلخون ندیدم نه دل گویی که دشت کربلا بی البته ابیات عاشورایی منسوب به باباطاهر در نسخه‌های قدیمی اشعارش دیده نمی‌شود و بعید نیست از اشعار دیگر شاعران بومی به آثار  او راه یافته باشد. با این حال باتوجه به محدوده‌ی زندگی بابا و تاثیر حکومت آل بویه بر فرهنگ و مذهب آن دیار و همچنین پیشینه‌ی مذهبی آن منطقه، گرایش شیعی باباطاهر کاملا محتمل به نظر می‌رسد. https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر_عاشورایی/۵" در میان شاعران قرن پنجم، شعر ناصر خسرو(۳۹۴_۴۸۱)قلمروی مجزا و متمایز با دیگر شاعران دارد. در اشعار این شاعر اسماعیلی، بسیاری از شخصیت‌های شیعی حضور پررنگ دارند و حکیم در دفاع از باورهای خود به آنان توسل جسته است.   در اشعار ناصرخسرو، ستایش امام علی(ع) و فضایل ایشان، بیش از دیگر بزرگان(حتی حضرت رسول ص) نمود دارد؛ با این حال ابیاتی در ستایش دیگر امامان نخستین شیعه هم، در اشعار او دیده می شود.    ناصرخسرو در دیوانش، به سبک شاعران سامانی از القاب شبر و شبیر برای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) استفاده کرده است(صفحه‌های 94، 200، 133و 308 دیوان)؛ چنانکه در جدال با ناصبیان و در دفاع از حقانیت امام علی(ع) و فرزندانش می‌سراید: ای ناصبی اگر تو مقری بدین سخن حیدر امام توست و شبر وآن گهی شبیر او امام حسین(ع) را از بازخواست‌کنندگان روز قیامت درباره‌ی عهد روز غدیر می‌داند(ص 402) و ایشان را یادگار رسول(ص) می‌خواند: حسین و حسن یادگار رسول نبودند جز یادگار علی در اشارات موجود در دیوان ناصرخسرو به شهادت امام حسین(ع) و ریشه‌های قتل آن حضرت اشاره شده است: ور یار رسول است کشنده‌ی پسر او پس هیچ مرو را نه عدو بود و نه کافر همچنین در شکایت از روزگار، به ماجرای شهادت آن حضرت اشاره می‌کند: هیچ شنیدی که به آل رسول رنج و بلا چند رسید از دهاش؟ دفتر پیش آر و بخوان حال آنک شهره از او شد به جهان کربلاش حکیم همچنین به شیوه‌ی زیارت عاشورا، بر قاتلان سیدالشهدا لعنت می فرستد: لعنت کنم بر آن بت، کاو کرد و شیعت او حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین اما بی‌شک  از زیباترین ابیات  عاشورایی ناصرخسرو، بیت زیر است که در قصیده‌ی ۹۷ دیوان و در خلال شکایت او از ستم روزگار درج شده است و نشان‌دهنده‌ی اندوه همیشگی‌اش از شهادت حضرت اباعبدالله(ع) است. اندوهی که با هیچ معجون و دارویی بر طرف نمی‌شود: من که ز خون حسین پر غم و دردم شاد چگونه کنند خون رزانم؟ @mmparvizan
"شعر عاشورایی/۶" از ویژگی‌های اشعار مدحی و وصفی سده‌ی پنجم، وجود اشارات پراکنده به واقعه‌ی عاشورا در خلال قصاید است. در مجموع اشعار نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم، چند شاعر از جمله قطران تبریزی، ازرقی هروی، لامعی و ابوالفرج رونی، به این شیوه از واقعه‌ی عاشورا در دیوان خود یاد کرده.اند. قطران تبریزی که تا پس از ۴۶۵ زنده بوده و نشانه‌های شیعه‌گری در اشعارش دیده می‌شود، در سوگ یکی از ممدوحانش می‌سراید: رفتی ز جهان به تشنگی بیرون مانند شهید کربلا بودی نکته‌ای که شهرت داستان عطش شهیدان کربلا را در این دوره، در محدوده‌ی آذربایجان، تایید می‌کند.     قطران، از قاتلان کربلا به لفظ "کفار" یاد کرده و در بیتی دیگر از شهرت حدیث کربلا در جهان نام برده است. (ر.ک. دیوان قطران، ص ۸ و ۴۵۵) ازرقی هروی، شاعر متصل به دربار غزنویان دوم هم، به شیوه‌ی منوچهری، در توصیف طبیعت از داستان عاشورا بهره برده است: تا لاله چون حسین علی غرقه شد به خون گل همچو شهربانو، بدریده پیرهن لامعی گرگانی هم به شیوه‌ی دقیقی، در تغزل از مضمونی مربوط به ادب عاشورایی استفاده کرده است: به خون من شده مژگان او چنان تشنه که شیعیان حسین علی به خون یزید ابوالفرج رونی(ص۵۰) هم در شعری مدحی، به حادثه‌ی کربلا تلمیحی کوتاه دارد. این ابیات و اشارات باقی مانده، نشان می‌دهد، هرچند در ادبیات این سده، سرودن اشعار مستقل عاشورایی هنوز فراوانی نیافته، ماجرای شهادت امام حسین(ع) و چگونگی عزاداری بر ایشان، آنقدر در گوشه و کنار قلمرو ادب فارسی (از آذربایجان مرکز ایران تا افغانستان و آسیای مرکزی) مشهور بوده که حتی شاعران اهل سنت و ناظمان درباری هم در دیوان‌های خود به آن تلمیح کرده‌اند. @mmparvizan
"شعر عاشورایی/۷" در دیوان‌های به دست آمده از شاعران اواخر سده‌ی پنجم و آغازین دهه‌های سده‌ی ششم، میزان تلمیح به واقعه‌ی عاشورا افزایش یافته است. این ویژگی حتی در اشعار شاعران متصل به دربار غزنویان دوم دیده می‌شود؛ چنانکه مسعود سعد سلمان(438_ 515)، چندبار در خلال قصایدش به شهیدان کربلا اشاره کرده است. او در شعر مشهور "نای بی‌نوا"، اشک فراوان خود در زندان را به خون شهیدان کربلا مانند کرده است: چندین کزین دو دیده‌ی من رفت روز و شب هرگز نرفت خون شهیدان کربلا دیوان مسعود سعد او همچنین در ستایش ثقه‌الملک طاهر، از حرمت و جاه آن شهیدان یاد کرده: لاجرم جاه و حق حرمت او چون شهیدان کربلا باشد نکته‌ی قابل تامل این است که در قلمرو غزنویان حنفی مذهب، ذکر خیر شهدای کربلا به اندازه‌ای فراگیر بوده که شاعر در مقام مدح، ممدوح خود را به آنان تشبیه کرده است. بیش از مسعود سعد، در دیوان معزی نیشابوری(ف بین 518_521)، اشارات عاشورایی نمود دارد.    معزی در مقدمه‌ی مدح ابوطاهر مطهر بن علی علوی، پس از ستایش امام علی(ع) لب به سوگ حسنین(ع) گشوده است: وآن دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن هر دو اندر کعبه ی جود و کرم رکن و صفا آن یکی کشته به زهر و اهتزا در اهتزاز آن یکی گشته پی دفع البلایا در بلا آن یکی را جان ز تن گشته جدا اندر حجاز وان دگر را سر جدا گشته ز تن در کربلا دیوان معزی    در ادامه‌ی این شعر، امیرالشعرا معزی، از جایگاه امام حسین(ع) نزد پیامبر یادکرده و بر شمر و قاتلان آن حضرت لعن می‌فرستد: آنکه دادی بوسه بر روی و قفای او رسول گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا وانکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم چشم او در آب غرق و گیسوان اندر دِما روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش تو بده داد و مباش از حبّ مقتولان جدا معزی در شعرش از حسنین(ع) با لقب سیدین یاد کرده (ص753) که گویی بر آمده از حدیث"الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه" بوده است. همچنین در ابیاتی دیگر به مدفن امام در کربلا و شهادت آن حضرت در روز عاشورا، اشاره کرده است.(ص43و737) @mmparvizan
"شعر عاشورایی/۸" در سده‌ی پنجم هجری، علاوه بر اشعار اشاره شده و تلمیحات علشورایی، ابیاتی را می‌توان دید که یادآور برخی کلیدواژه‌های شعر عاشورایی است و در ریشه‌شناسی این گونه اهمیت دارد. برای مثال، عنصری، دومین شاعری است که در دیوانش از شمر نام برده و او را در تضاد با خضر نبی(ع) قرار داده است. ( دیوان عنصری، ص349) دیگر شاعر این دوره، اسدی توسی(ف465)، در مناظره‌ی شب و روز که در مجمع الفصحا ثبت شده، در تفضیل روز بر شب، از چهار روز به عنوان مهم‌ترین و ارجمندترین روزها یادکرده که یکی از این چهار روز، عاشوراست: عید و آدینه ی فرخ، عرفه، عاشورا همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم شاعران بی‌دیوان مدبری از دیگر آثار مهم در قرن پنجم، علی‌نامه، سروده‌ی شاعری ربیع نام را باید نام برد که گویی به سال 482 نوشته شده و نخستین حماسه‌ی شیعی موجود است. در این منظومه که با موضوع روایت جنگ‌های تاریخی حضرت امیر(ع) سروده شده، بارها از نقش تاریخی و حضور امام حسین(ع) در نبردها سخن به میان آمده است. از دیگر جنبه.های مهم این اثر، درج نخستین اشارات به حضرت عباس(ع) در ادب فارسی است که در خلال روایت دوران حکومت علی(ع)، نشانه‌هایی از آن را می توان دید. @mmparvizan
سکوت کن! نگاه کن! درون خود سقوط کن! سکوت کن! نظر به تارهای عنکبوت کن! سکوت کن! بشر! خوشا به غیرتت! بخور... بنوش... شاد باش! توسلی به قوت لایموت کن! سکوت کن! تو یادگار گندمی، بهشت لایق تو نیست در آتش زمینیان هبوط کن! سکوت کن! به یاد کودکان غزه، چند دسته ‌گل بکار! به سوگشان دوبسته شمع فوت کن! سکوت کن! هنوز یک‌ دو گام تا حضیض درّه مانده است به منجلاب معصیت سقوط کن! سکوت کن نگاه کن... نگاه کن... نگاه کن... نگاه کن... سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن... ✍🏻 🏷 | |
"شعر خوب و ناخوب را چگونه تشخیص دهیم؟" یکی از آسیب‌های جدی هنر شعر در روزگار ما، مخاطب‌زدگی است. منظور از مخاطب‌زدگی نه بی‌توجهی به مخاطب، بلکه ترجیح نظر و سلیقه‌ی مخاطب بر قواعد و سنت‌های ادبی است. بحران جدی، زمانی آغاز می‌شود که شاعران، در توجه به مخاطب، بیش از همه نظر عوام را در نظر گیرند. نشانه‌های این عوام‌زدگی را در شعرهای سیاسی و هیئتی و اغلب اشعار مقبول و مشهور در رسانه‌های گوناگون(از تلویزیون و رادیو تا اینستاگرام و...) از جریان‌های مختلف می‌توان دید. اما در این بازار پرکالا، چه شاعران و چه مخاطبان جدی، چگونه می‌توانند بین شعر خوب و ناخوب یا شاعر خوب و ناخوب، تفاوت قائل شوند؟ گزاره‌های زیر از اصلی‌‌ترین مرزهای این تفکیک است: _ اساس شعر بر خوانده شدن است و نه شنیده شدن. اگر میزان برانگیختگی ذهن شما، زمانی که شعری را از شاعرش یا راوی دیگری می‌شنوید، کمتر از زمانی است که صورت صحیح مکتوب آن‌را می‌خوانید؛ لازم است بیشتر بر جنبه‌های ادبی آن تمرکز یابید. شعر خوب باید مستقل از نوع‌ اجراشدن و نزدیکی به فضای نمایش و تصویرگری و موسیقی و تعزیه، چیزی صرفا در خود، برای عرضه داشته باشد. _شعر خوب با خوانده‌شدن مکرر ملال‌آور نمی‌شود. نخستین مخاطبان اشعار، خودِ شاعرانند. اگر خود و مخاطبانتان از شنیدن چندباره‌ی یک اثر شما، دچار خستگی می‌شوید یا می‌شوند؛ قاعدتا آن اثر، در جوهره‌ی ادبی چندان موفق نبوده است. _ مخاطبان شعر خوب، بیشتر منتقدان، ادیبان و شاعران حرفه‌ای‌اند و مخاطبان شعر ناخوب، توده‌ی مردم و محافل روزمره؛ البته رعایت تعادل در جلب مخاطبان عام و خاص، از توانایی‌های شاعران صاحب سبک است؛ اما این تعادل صرفا باید از مسیر جوهره‌ی ادبی به دست آید. _شاعران متوسط، معمولا اشعاری با عاطفه‌های یک‌جور، موضوعات تکراری، شگردها و ابزارها و جهانی شبیه هم می‌سرایند؛ آنگونه که خواندن اشعاری از ایشان، مخاطب خاص را از خواندن دیگر اشعارشان بی‌نیاز می‌کند؛ حال آنکه شاعران شاخص، آنات و جهان‌های گوناگون (البته به هم پیوسته) در زیست شاعرانه‌ی خود دارند. _استفاده‌ی بیش از اندازه‌ی شاعر از عناصر کمکی در شعرخوانی، چون فراز و فرود صدا، حرکت دست و بدن و القاءهای نمایشی و روضه‌خوانی و تعزیه‌گویی و خندیدن و گریستن و ...، معمولا از آسیب‌ها و نشانه‌های شاعران متوسط و ناخوب، برای پوشاندن کاستی‌های شاعرانگی آنان است. _شعر خوب، کمتر محدود به زمان و روزمرگی می‌شود. شعرهای یک‌بار مصرف کاربردی، هرچند می‌توانند بار وظیفه‌ی اجتماعی شاعران را بردوش گیرند؛ اساس هنر شاعری آنان را شکل نمی‌دهند. شاعر، علاوه بر نفس‌کشیدن در لحظه‌ی اکنون، زیستی به اندازه‌ی کل تاریخ دارد. _شعر خوب، می‌کوشد از مخاطب خاص به سمت عام راه یابد، چون آب جاری از کوهساران بر دامنه؛ حال آنکه شعر متوسط و ناخوب، چون باران ریگزار، در خاک فرو می‌رود و به مرگی زودرس می‌رسد. _شعر خوب بیش از همه بر "چگونه‌گفتن" متمرکز می‌شود؛ حال آنکه تمرکز شاعران متوسط بر "چه‌گفتن" است. هنر شاعران صاحب سبک، ایجاد تعادل بین این دو زاویه با تاکید بر "چگونه‌گفتن" است. _دودستگی زبانی، کم‌توجهی به ساحت‌های اندیشگانی و شبه عرفانی و به جای آن فضای احساسی و رمانتیک سطحی، اصرار بر نوآوری‌های سطحی و روایی، کمی‌ پیوندهای بینامتنی و دایره‌ی واژگانی و شگردی محدود و کلیشه‌گرایی، از ویژگی‌های شعر ناخوب است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/ ۱۵" یکی از مهمترین شاعران پیش از هجوم مغول که در سیر تحول ادبیات عاشورایی بارها ازاو سخن رفته، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (مقتول به ۶۱۸ یا ۶۲۷) است. آنچه در سیر عطارپژوهی باید از آن یادکرد، نخست شش اثری است که اغلب منتقدان، آن‌هارا از آثار مسلّم شیخ نیشابور دانسته‌اند: تذکره‌الاولیا(بخش نخست) و منطق‌الطیر و مصیبت‌نامه و الهی‌نامه و مختارنامه و دیوان. در دیوان عطار، صرفا اشاراتی محدود به عاشورا و امام حسین(ع) دیده می‌شود؛ از جمله بیت زیر از قصیده‌ای که در آن عطار به امام حسین(ع) با لقب "تشنه‌ی به خون غرقه" سوگند خورده است: به دشنه‌خورده‌ی آن تشنه‌ی به خون غرقه به نوش‌داری در زهر کشته‌ی زهرا (دیوان، ۷۲۶) نکته‌ی قابل تامل درباره‌ی این قصیده علاوه بر سبک متمایز، نشانه‌هایی از سفر شاعر و دور شدن از درگاه ممدوحی خاص و طلب بخشش است که این احتمال را جدی می‌کند که این شعر چون برخی دیگر از بخش‌های دیوان، ازآن عارف نیشابور نباشد و شاعران آن، دیگر عطارشهرتان بوده‌اند. در باب سوم مختارنامه‌ نیز به شیوه‌ی حدیقه‌ی سنایی و مصیبت‌نامه، پس از خلفا، رباعی‌ای در ستایش امام سوم(ع) درج شده که از نخستین رباعیات عاشورایی ادبیات فارسی است: ای گوهر کان فضل و دریای علوم وز رای تو دُرّ دُرج گردون منظوم بر هفت فلک ندید و در هشت بهشت نُه چرخ، چو تو پیش‌روِ ده‌معصوم (مختارنامه، ۹۰) در الهی‌نامه‌ی عطار نیز حکایتی در کرامت امام‌حسین(ع) روایت شده(الهی‌نامه، ۱۷۲)؛ اما مبسوط‌‌ترین شعر عاشورایی او، مربوط به مقدمات مصیبت‌نامه است: کیست حق را و پیمبر را ولی آن حسن‌سیرت، حسین‌بن علی (مصیبت‌نامه، ۱۴۶) از مضامین رایج در شعر عطار، تصریح به "معصومان نسل آن‌حضرت" است که در رباعیات او نیز، نمود یافته است: نه‌فلک را تا ابد مخدوم بود زانکه او سلطان ده‌معصوم بود (همان، ۱۴۶) ابیات زیر نیز توصیفی دردمندانه از شهادت آن حضرت در کربلاست و شاید نخستین نشانه‌ی مضمون پیوند شفق و خون امام(ع) در شعر فارسی: تشنه اورا دشنه آغشته به خون نیم‌کشته گشته سرگشته به خون آن‌چنان سر، خود که برّد بی‌دریغ کآفتاب از درد آن شد زیر میغ گیسوی او تا به خون آلوده شد خون گردون از شفق پالوده شد کی کنند این کافران با این‌همه کو محمد کو علی کو فاطمه؟ صدهزاران جان پاک انبیا صف‌زده بینم به خاک کربلا در تموز کربلا تشنه‌جگر سر بریدندش چه باشد زین بتر؟ با جگرگوشه‌ی پیمبر این کنند آنگهی دعویّ داد و دین کنند (همان) دسته‌ی دوم آثار مطرح در کارنامه‌ی "عطارپژوهی" مثنوی‌هایی است که در فاصله‌ی سده‌ی هفتم و نهم به نام عطار جعل شده یاسروده‌ی شاعرانی عطار تخلص بوده است. از آن میان، خسرونامه یا گل و هرمز از شاخص‌ترین منظومه‌هاست که برخی پژوهشگران آن را از عطار میانجی(ف. ۶۱۹) دانسته‌اند. (ر.ک. نحوی، ۱۳۸۹) اما آنچه این اثر را در پژوهش‌های عطاری، مهم نشان می‌دهد، نخست، کهن بودن نسخه‌ی در دست از آن(مورخ ۶۹۳) است و دوم، شباهت‌های مضمونی و ساختاری که این اثر با مصیبت‌نامه از سویی و با مختارنامه از دیگرسو دارد. از جمله در این منظومه نیز شاعر به شیوه‌ی سنایی و مصیبت‌نامه و مختارنامه پس از خلفا، حسنین(ع) را ستوده است: امامی کآفتاب خافقین است امام از ماه تا ماهی حسین است چو خورشیدی جهان را خسرو آمد که نه‌معصوم پاکش پس‌رو آمد (خسرونامه، ۲۵) علاوه بر ترکیب "نه‌معصوم"، پیوند خون امام حسین(ع) و شفق، از دیگر نشانه‌های شباهت این شعر عاشورایی با ابیات مصیبت‌نامه است: بسی خون کرده‌اند اهل ملامت ولی این خون نخُسبد تا قیامت هرآن خونی که بر روی زمانه است برفت از چشم و این خون جاودانه است چو ذاتش آفتاب جاودان بود ز خون او شفق باقی ازآن بود (همان) درباره‌ی پیوند دیگر مثنوی‌های مشهور به‌نام عطار از جمله اشترنامه که گویا از عطاری سوم است و ویژگی‌هایی خاص خود دارد و مظهرالعجائب و جواهراِلذات و لسان‌الغیب که قاعدتا از عطار تونی شاعر قرن نهم است، باید در مجالی دیگر سخن گفت. همچنین است بی‌سرنامه و بلبل‌نامه و وصلت‌نامه و هیلاج‌نامه و پندنامه و... که در اغلب این آثار، نشانه‌های شاعری شیعی یا سنیّ‌ای دوازده‌امامی را می‌توان دید. (ر‌.ک. مرادی، خضر وادی دهم، صص ۱۲۹ تا ۱۴۸) https://eitaa.com/mmparvizan
"تجلی" هوا هوای تجلی ست، دوستان! صلوات! به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات! به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند! به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات! شهابی از وسط چشمه‌های نور گذشت ستاره‌های گهرریزِ کهکشان! صلوات! وزید باد بهار آی شاخه‌های جوان! به چشم‌روشنی باغ و باغبان صلوات! دوباره رو به چمن کرد شاهِ قبّه‌ی گل به یمن خنده‌ی شمشاد و ارغوان، صلوات! بر این دقایق زرّین و رنگ‌رنگ درود! بر این ترنم و آن شورِ ناگهان صلوات! تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیز جان صلوات! هوا هوای تجلی است، دوست آمده است به "میم" اول "معشوق" عاشقان صلوات!
یا هو غزلی به پیشگاه امام یازدهم(ع) صد نبی، نذر کرد مادر دهر، تا تو سرلوحه ی زمان باشی یازده برج، چرخ زد خورشید، تا تو مولای شیعیان باشی تو پس از ده بهار: مهر و عروج، وارث المرسلینِ نور شدی آمدی تا میان آن همه ظلم، اهل تاریخ را امان باشی در مدینه شکوفه داد دلت، سامرا موسم گلاب تو بود ای که تنها تو لایقی در شعر، معنی باغ و بوستان باشی هیبت آسمانی ات آن روز، لرزه بر جان معتمد انداخت نگران بود و سخت می ترسید: مقصد مردم جهان باشی آه! ای رودها شناورِ تو، چشمه ها جویبار باور تو لب بجنبان که همچو اقیانوس، ژرف باشی و بی کران باشی آفتابی و نور، سایه ی تو، ماهی و آسمان طلایه ی تو چهره بنما که صدبغل خورشید، صدغزل ماه و آسمان باشی تو، همان صُلب شامخی که هنوز شاهراه نجات بسته به توست تو فقط لایقی که در تاریخ، پدر صاحب الزمان باشی # آه، اما چه زود و ناهنگام، تلخی هشتم ربیع رسید پرگشودی به اوج تا امروز، راز این سوگ جاودان باشی
غزلی به پیشگاه امام ششم روزگاری شراب‌های جهان، مست چشمان عاشقت بودند رودهای زلال دشت‌به‌دشت، سالکان مناطقت بودند ای شمیم تو عطر شب بوها اوج سرمستی پرستوها- مرغزاری که بچّه‌آهوها، نافه‌چین شقایقت بودند مثنوی‌مثنوی: ترانه دلت، از خزر تا مدیترانه دلت رود بودی و گوش‌ماهی‌ها قدر صدموج عاشقت بودند نام تو راز هشتمین خنده، ششمین ماهتاب تابنده روح نورانی‌ای که مغرب‌ها سایه‌بوس مشارقت بودند ای رخت آفتاب را مصباح، روی بگشا که فالق الاصباح ای تو که صبح‌های کاذب هم عاشق صبح صادقت بودند سوره‌سوره پر از شکوفه شدی سبز کردی خزان زندان را شب قدری که پاسبانان هم محو قرآن ناطقت بودند تو پر از نور و آسمان دل تو، تو علی بودی و مقابل تو ناکثینی که عهد کین بستند، ناکسانی که مارقت بودند پیش رو یا امام می‌گفتند پشت سر با تو تیغ و خون بودند دشمنان هزار رنگی که دوستان منافقت بودند شعله‌شعله زبانه آتش شد، ایستادی و خانه آتش شد در و دیوار شعله‌ور تنها شیعیان موافقت بودند مارقان از تو پیش افتاده، زاهقان خسته، پشت بر جاده اندکی پابه‌پای تو ماندند لازمانی که لاحقت بودند کوچه‌های مدینه آن ایام، ریگ در ریگ با درود و سلام هم‌نوا با کبوتران بقیع زائران دقایقت بودند وصف شیخ‌الائمه درخور توست، ای که منصور و ریزه‌خوارانش گیج و انگشت بر دهان یک عمر، آفرین گوی خالقت بودند تو همان نجم ثاقبی که هنوز، شب تاریک مست هیبت توست جبل‌الطارقی که طوفان‌ها خیره در برق طارقت بودند نه فقط حنبل از تو فقه آموخت، از صحیح از ابوحنیفه بپرس سال‌ها شافعی و مالک هم جزوه‌خوان حقایقت بودند