eitaa logo
در هوای کودکی/معصومه مرادی
230 دنبال‌کننده
529 عکس
148 ویدیو
25 فایل
#رشد_و_تربیت_کودک_با_ادبیات #تربیت #ادبیات #رسانه ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
"شکوه‌ای ناتمام: به بهانه‌ی روز جهانی کودک" کودک/ کودک است خواه در مدرسه باشد خواه در خانه خواه در تشویش غروبِ مزرعه در همهمه‌ی مترسک‌های شاخ‌دار * کودک/ کودک است خواه از پشت بام کلماتِ شعر من به زمین غلطیده باشد یا در دستان پدر، به آسمان پرتاب. چه در خیابان‌های شبانه‌ی اعتراض چه در گره‌خوردگی ابروانِ مشت و باتوم چه در داستان اسحله‌ی خانگی پدر: در خمیازه‌ی کاسبان تمدن * کودک/ کودک است گیرم در کاخ سلطنتی ملکه باشد یا در پلّه‌های مجعّد کاخ سفید یا در سیاهی معدن زغال‌سنگ * چه گلفروشِ سرِ چارراه باشد چه بازیگری در نقش کودکی‌های من در توهم خنده‌های خاله‌بازی یا در بن‌بست‌های منجمدِ تبسم * کودک/ کودک است و کوچک در مصاف تیر سه‌شعبه در خرابه‌ی شام در محاصره‌ی سیاه‌پوشان داعش در مراکز تربیت کلیسا در مواجهه با سرنیزه‌های جنگ جهانی در ویرانه‌های سیاست و سکوت * کودک/ باید کودک باشد هم روی زانوان نوازش رونالدو هم در معابر برازیلیا: مشغول توپ‌بازی هم در نقاشی بچگانه‌ی آرمیتا و هم‌در تغزل تاب و نسیم * کودک/ کودک است آنگاه که صلح را در معنای فریب مزمزه می‌کند وقتی که در اینترنت تجربه‌های بزرگانه را می‌کاود در ازدحام سکس و پورن در غوغای سینمای هالیوود کودک/ کودک است می‌خواهد فرزند طلاق باشد یا زاییده‌ی شهوتی شوم خواه در تکرّر خیانت مادر یا در تصور ناگفته‌های پدر * کودک/ کودک است در شهر بازی و پارک در BBC و بیست و سی در رقص‌های شبانه در سرودهای روزانه در خلوت تدخین و تخدیر ... در گاراژ عمو رضا در بزنگاه رمان‌های زرد و سیاه در سربرنیتسا در صنعا در اردوگاه‌های فلسطینی در قایق‌های مهاجرت در محله‌ی سیاه‌ها در محله‌ی سفیدها * کودک/ کودن نیست که نفهمد ما دروغ می‌گوییم ریا می‌کنیم و در چارراه منفعت گشت می‌زنیم او تصویری شاعرانه است به‌سان گلی که بر شاخه‌ای رُسته باشد چونان ابری کوچک زاییده‌ی ابری بزرگ و قطره‌ای باران بر گونه‌های مادرانه‌ی دریا ... اما نمی‌دانم در انزوای این جهان تودرتو در تلاقی معصومیت و تجربه پهبادها و هواپیماهای جاسوسی کودکان افغان و ژرمن را چگونه از هم تشخیص می‌دهند؟ یا بچه‌های پرواز بندرعباس_دوبی را از خلبانان جنگی؟ و نمی‌دانم در شعرِ حقوق بشر در مثنوی جهان مدرن چرا؟ کودکان نجیب آمریکا بچه‌های بور اتحادیه‌ی اروپا تنها با عروسک قافیه می‌شوند اما در خرابه‌های شام در آلبوم خاطرات ویتنام در خواب گرسنه‌ی ساکنان آفریقای مرکزی و در جیغاجیغ خیابان‌های غزه و یمن کودک باید با موشک قافیه‌بازی کند. 16 مهرماه، روز کودک، روزی است برای یکسان دانستن کودکان دنیا
"تجلی" هوا هوای تجلی ست، دوستان! صلوات! به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات! به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند! به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات! شهابی از وسط چشمه‌های نور گذشت ستاره‌های گهرریزِ کهکشان! صلوات! وزید باد بهار آی شاخه‌های جوان! به چشم‌روشنی باغ و باغبان صلوات! دوباره رو به چمن کرد شاهِ قبّه‌ی گل به یمن خنده‌ی شمشاد و ارغوان، صلوات! بر این دقایق زرّین و رنگ‌رنگ درود! بر این ترنم و آن شورِ ناگهان صلوات! تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیز جان صلوات! هوا هوای تجلی است، دوست آمده است به "میم" اول "معشوق" عاشقان صلوات!
"تجلی" هوا هوای تجلی ست، دوستان! صلوات! به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات! به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند! به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات! شهابی از وسط چشمه‌های نور گذشت ستاره‌های گهرریزِ کهکشان! صلوات! وزید باد بهار آی شاخه‌های جوان! به چشم‌روشنی باغ و باغبان صلوات! دوباره رو به چمن کرد شاهِ قبّه‌ی گل به یمن خنده‌ی شمشاد و ارغوان، صلوات! بر این دقایق زرّین و رنگ‌رنگ درود! بر این ترنم و آن شورِ ناگهان صلوات! تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیز جان صلوات! هوا هوای تجلی است، دوست آمده است به "میم" اول "معشوق" عاشقان صلوات!
"ترجمه‌ای آزاد از دعای 45 صحیفه‌ی سجادیه" خداحافظ ای بهترین ماه هستی! کلید سرآغاز درگاه هستی! خداحافظ ای بهترین عید با تو! شب ناامیدی و امّید با تو! خداحافظ ای لحظه‎ی دوست‌بودن! شبیه دو بادام و یک پوست‌بودن خداحافظ ای ساعت هم‌نشینی! رفیق هوایی، انیس زمینی! خداحافظ ای وسعت آرزوها! خداحافظ ای عصمت آبروها! خداحافظ ای عاشقی زنده در تو! که اعمال نیکو پراکنده در تو! خداحافظ ای بودن تو گرامی! خداحافظ ای رفتنت تلخ‌کامی! فراق تو آغاز اندوه عالم بدون تو بی‌کالبد روح عالم خداحافظ ای همدم خو گرفته! رفاقت کنار تو پهلو گرفته! کنار تو شور بهار است پاییز بدون تو گلزار هم وحشت‌انگیز خداحافظ ای رقّت هم‌جواری! خداحافظ ای روزهایت بهاری! تو ماه نزول خدا بر زمینی تو ماه خدایی و تنها همینی خداحافظ ای پرزدن از تباهی! خداحافظ ای ساحت بی‌گناهی! خداحافظ ای آستان رهایی! خداحافظ ای لحظه‎ی آشنایی! خدا حافظ ای نیکویی با تو آسان! بدی از تو صدسال نوری هراسان! حریم تو آوردگاه شهادت فضای کریمت سراسر سعادت تو پوشانده بودی گناهان ما را شکُفتی دل روسیاهان ما را به صد رود رحمت که جوشیده بودی همه عیب‌ها را تو پوشیده بودی دل مومنان مست از طاعت تو تن مجرمان خوار از هیبت تو خداحافظ ای بهترین روزها: تو! دلیل همه عافیت‌سوزها: تو! درود ای سراسر سلام و سلامت که بشمار بر دشمنانت ملامت درود ای پسندیده در همدمی‌ها زداینده‌ی داغ نا محرمی‌ها خداحافظ ای تار و پودت مبارک! خروجت غم‌افزا، ورودت مبارک! کنار تو با غیر دل‌بستگی؟ نه تو را از مناجات ما خستگی؟ نه تو را پیش از این چشم بر جاده بودیم به شوق تو یک‌سال آماده بودیم خداحافظ ای نور صد بدر با تو! تب راز در تو، شب قدر با تو! خداحافظ ای ماه یک‌دست بودن! تسلای قرآن به سر، مست بودن! * تو را غرق شادی و غم می‌نویسم از این بیت را از خودم می‌نویسم خدا حافظ ای روزهایت صمیمی! خدا حافظ ای دردهایت قدیمی! خداحافظ ای شور دریا و ساحل! خداحافظ ای نور، ای ماه کامل! خداحافظ ای مستی باد و جنگل! طنین خوش کوه و فریاد و جنگل! خداحافظ ای پاکی برف و باران! زمستان‌زمستان، بهاران‌بهاران! خداحافظ ای حیرت کوچه‌باغی! پر از صوت قمری، پر از بچّه‌زاغی خداحافظ ای صد بغل آه با تو! نوای علی، حسرت چاه با تو خداحافظ ای لحظه‎ی نان و خرما! شب و کوفه و مرد و انبان و خرما خداحافظ ای صدغزل شعر و خوبی! بمان! تا غبار دلم را بروبی تو رفتی و یک‌سال چشم‌انتظارم که از نو بیایی و در را بکوبی من اهل شمالم، مرا هم صدا کن تو که همدم مردمان جنوبی تو را روزها دل سپردم دریغا! چه اوقات سبزی چه شب‌های خوبی پر از ظلمتم: نور دل را طلوعی پر از حیرتم: برق غم را غروبی خداحافظ ای آسمانت سعادت خداحافظ ای آستانت ربوبی