eitaa logo
مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
30 فایل
تماس با ادمین کانال : @SibtaynAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸 فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ ... در نقل‌ها آمده است: در شب بیست و هشتم ماه رجب، هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوى مکّه که فرزندان، برادرزادگان و برادران سیدالشهداء علیه‌السلام با بیشتر خاندانش همراه او بودند، آن حضرت دائما این آیه شریفه را قرائت می‌فرمود: 📋 «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» 🔹(موسى ترسان و نگران از آن‌جا بیرون رفت در حالى که می‌گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستم‌کاران نجات بخش».) قصص، ۲۱ 🔻 طبق این آیه؛ حضرت موسی علیه‌السلام برای رهایی از شرّ فرعونیان از مصر به سوی مَدین خارج شد. 📚 الإرشاد ج۲، ص۳۵ 📚 إعلام الورى ج۱، ص۴۳۵ ✍ امام حسین علیه‌السلام با خواندن این آیه شریفه، حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی علیه‌السلام از مصر تشبیه کرده که آن‌حضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین علیه‌السلام نیز به خاطر شرّی که از جانب یزید و یزیدیان به آن حضرت می‌رسید، مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شدند. ➖ در نَقلی آمده است: حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جملاتی به این مضمون فرموده‌اند: هیچ شبی مانند آن شبی که ما از مدینه خارج شدیم، مضطرب و نگران نبودیم ... 📚 ریاض القدس ج۱ ص۸۰ 📝 وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت، یحیی گریه می‌کرد بوسید اکبر دست‌های مادرش را در زیر چادر، امّ لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتنِ "بابا بابا" گریه می‌کرد در زیر پای محمل مستوره‌ی عشق منزل به منزل ریگِ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد @maghaatel @Sibtayn
🩸به فدای آن آقایی که با دست خود حتی به اسب‌های لشگر دشمن هم آب داد؛ همان اسب‌هایی که چند روز دیگر ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 در منزل «ذو حَسْم» بود که لشکر هزار نفری حرّ ، از راه رسید و جلوی قافله سیدالشهداء علیه‌السلام قرار گرفت؛ إمام علیه‌السلام تا مشاهده نمود آنان تازه از راه رسیدند و تشنه هستند، رو به اصحاب خود نمود و فرمود: 📋 اُسْقُوا الْقَوْمَ وَ أَرْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَیْلَ تَرْشِیفاً ▪️اين لشگر را آب دهيد و سيرابشان كنيد و دهان اسبان‌شان را نيز تَر كنيد. 🥀 پس چنان كردند، و پيش آمده كاسه‌ها و جام‌ها را از آب پر كرده نزديك دهان اسب‌ها مى‌بردند و همين كه سه دهن يا چهار يا پنج دهن مى‌خوردند، از دهان آن اسب دور مى‌كردند و اسب ديگرى را آب مى‌دادند تا همه را به اين كيفيت آب دادند. 🔖 على بن طعان محاربى گويد: 🥀 من آن روز در لشكر حرّ بودم و آخرين نفرى بودم كه دنبال لشكر بدان جا رسيدم. چون امام حسين عليه‌السّلام تشنگى من و اسبم را ديد، فرمود: «بياشام!» 🥀 من هرچه مى‌خواستم بياشامم، آب از دهانه مشك فرو‌ مى‌ريخت. آن حضرت تا دید من نتوانستم آب بنوشم، فرمود:«سرِ مشك را بپيچان! » من ندانستم چه بكنم. 📋 فَقَامَ فَخَنَثَهُ فَشَرِبْتُ وَ سَقَیْتُ فَرَسِی. ▪️پس خود آن حضرت از جای خود برخاست و آمد دهانه مشک را پيچاند. پس آشاميدم و اسبم را نيز سيراب كردم. 📚 بحارالانوار ج۴۴ ص۳۷۵ بر روی جسمش رَدِی مانده ز پای اسب‌ها کو نجابت؟ کو ملاحت؟ کو وفای اسب‌ها نعل های تازه غوغا می‌کند بر جسمِ شاه ناله هایش گم شده در زیرِ پای اسب‌ها بر سرش دستی نهاد و ناله زد کاش ای‌خدا خواهرش سدّی شود در لابلای اسب‌ها کی فراموشم شود با خاک و خون در هم‌شدن منزجر هستم حسین جان از جفای اسب‌ها سینه‌ات بُرده مرا پشتِ در آتش زده... شکلِ مادر گشته‌ای از این بلای اسب‌ها کاش می‌مُردم نمی‌دیدم چنین تصویرِ بد بر تنت مانده رَدی از ضربه های اسب‌ها @Maghaatel