#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #فیش_روضه_ورود_به_کربلا
#⃣ #روضه_ورود_به_کربلا
#⃣ #شب_دوم_محرم
#⃣ #ایام_محرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اللهم صل علی فاطمة وأبیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ماأحاط به علمک
السلام عليك يا ابا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك؛ عليك مني جميعا سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
*بلد نیستم سلام بدم و دستم رو روی سینه ام نذارم،از بچگی یادم دادن، یه جوری سلام بده امشب اسم مارو هم جزو زائرها بنویسن:*
السلام علي الحسين وعلي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين وعلي اصحاب الحسين
اللهم کُنْ لوَلیک...
شد ماه عزا میکشی از عمق دلت آه
شرمنده که از داغ دلت نیستم آگاه
می آمدی ایکاش به همراهِ محرّم
در بزم غریبانهٔ عشّاق؛ شبانگاه
حسرت به دلم مانده که یکروز بخوانم
در محضر تو یک دو سه خط روضهٔ کوتاه
*همه گریه کن های عالم رو جمع کنی به اندازه ی یه صبحِ امام زمان نمیتونن گریه کنن... صبح و شب گریه میکنه برا ابی عبدالله*
هستی و نمی بینمت و کاش ببینم
آن لحظه که با شال عزا میرسی از راه
*اعتقاد ما اینه هر جایی خیمه ی ابی عبدالله برپا بشه قبل از ماها خودِ امام زمان حضور پیدا میکنه، نه تنها خودشون، فرمودن: مادرم زهرا میاد، بابام علی میاد،ملائکة الله میآن...*
میسوزی و پا تا به سرت میشود آتش
می نوشی اگر جرعه ای از آب در این ماه
از جدّ غریبت به دلت مانده چه داغی
از مقتل و از خنجر و از ضربهٔ جانکاه
جانم به فدای تو صباحاً وَ مساعا
ای منتقمِ خون خدا آجرک الله!
مثل فردايي كاروان ابي عبدالله رسيد كربلا، اسمِ کربلا که میاد یه جورِ دیگه ای گریه میکنی، میدونی چرا؟ شاید یه دلیلش این باشه، تا رسیدن کربلا، حضرت دید اسبش دیگه حرکت نمیکنه تا رسیدن به کربلا،اینطور نوشته شده درلهوفِ سید بن طاووس: هفت تا مَرکَب عوض کرد ابی عبدالله، هر چه می کرد، اسب حرکت نمی کرد، عاقبت از پیرمردی سئوال کردن:این سرزمین کجاست؟عرض کرد:یا اباعبدالله! نینوا بهش میگن.فرمود:بگید:آیا نامِ دیگه ای هم داره؟عرض کرد:بله آقاجان! اینجا رو کربلا هم میگویند، تا گفت:کربلا،ابی عبدالله زد زیرِ گریه،فرمود:” إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون”*
مرحوم دربندي اين روايت رو مي گه:مي گه فردا تا ابي عبدالله رسيد به زمين كربلا،جبرائيل نازل شد به زمين كربلا،گفت:حسين خوش اومدي،يادته،قرار داشتيم با هم،عهدي كه به گردن تو بوده،از عالم زر، حالا وقتشه،حسين خوش اومدي،گفت:جبرائيل من اينقدر عاشق شهادتم بودم،وعده ي ما روز دهم بود،اما من هشت روز زودتر اومدم،وعده با من بود،اما من زينبم رو هم آوردم، رقيه ام رو آوردم،بچه هام رو هم آوردم،يا صاحب الزمان من يه جمله ديگه مي خوام عرض كنم،به اين دلا صبر نده،جبرئيل رفت، دفعه ي بعد كه اومد روز عاشورا بود،مي دوني با چه منظره اي مواجع شد،ديد حسين تو گودال قتلگاه رو زمين اوفتاده،نانجيب جلو چشم زينب،رو سينه ي حسين نشسته،زينب دست بر سر گذاشته،هي داره فرياد مي زنه،وامحمدا،واعليا...
آه از این خاک و خارها برگرد
وای از این شوره زارها برگرد
جان به لب کرده کودکانت را
خنده ی نیزه دارها برگرد
يه اسمي رو ببرم شب دومي براش لعنت بفرستي؟
حرمله آمده ست و بند آمد
نفس شیرخوارها برگرد
دخترانت چقدر میلزرند
از حضور سوارها برگرد
تا که از خواهرت جدا نشوی
تا که صاحب عزای ما نشوی
تا لباس تو را ز تن نبرند
تا هم آغوش بوریا نشوی
جان مادر بیا بیا برگرد
آه از این کربلا بیا برگرد
*یادت باشه اول خیمه ی زینب رو برپا کردن، اول خیمه ی زن ها رو برپا کردن، من از شما سئوال می کنم تو با گریه ات برام روضه بخون، می دونی زینب چطور از محمل ها پایین اومد؟ می دونی رقیه چطور از محمل پایین اومد؟ می دونی رباب چطور پایین اومد؟ الان من بهت میگم:با تشریفات، جوانهای هاشمی دورِ محملِ زینب رو گرفتن، چشم نامحرم به سايه زينب هم نيوفته، عباس با ادب زانو زد،یه دستِ عمه رو قاسم گرفته،یه دستِ عمه رو علی اکبر گرفته،عمه وقتی پایین می اومد یه نگاه به سر و صورتِ جوانها می کرد،می گفت: خدا حفظتون کنه...
من که امشب روضه هنوز نخوندم، میگم:زینب رو با احترام از محمل پایین آوردن، اما بعضی ها چرا دارن اشک می ریزن؟ آخه اون روزی که زینب از محمل پایین اومد اباالفضل بود، علی اکبر بود، اون روز که زینب پایین اومد،قاسم بود،حسین بود،اما شبِ یازدهم…شبِ یازدهم زینب بچه هارو سوارِ بر محمل کرد،اما خوب نگاه کرد دید کسی نیست کمکش کنه، دورش رو نامحرم گرفته،حسین!… خدايا به اضطرار حضرت زينب سلام الله عليها فرج امام زمان ما برسان...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #فیش_روضه_ورود_به_کربلا
#⃣ #روضه_ورود_به_کربلا
#⃣ #شب_دوم_محرم
#⃣ #ایام_محرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ…
چشم خودرا باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبان اشکهای بی صدا گفتم حسین
*وقتی که میگی حسین دلت باز میشه .. میگی حسین همۀ غم های عالم فراموشت میشه ..*
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین
در مناجات شب جمعه، نمی دانم چه شد
خواستم بر لب برم نام خدا گفتم حسین..
*وقتی که میگی: حسین! مادرش فاطمه از عرش صدا ميزنه میگه جانم جانم اگه حسین خودتُ میگی خدا برات نگهش داره، حفظش کنه .. اما اگه حسین من رو میگی کربلا بین دو نهر آب تشنه کشتنش ...*
نام زهرا را شنیدم هر کجا گفتم علی
نام زینب شنیدم هر کجا گفتم حسین..
*اگه حسین رو نداشتيم چه خاکی تو سرم می ریختم؟*
عاشقی گفت آنچه می خواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا گفتم حسین..
*تا مثل فردايي رسيدن كربلا، تاریخ میگه آقایِ من و شما هفت تا مرکب عوض کرد ... اما دیدن حرکت نمیکنه، یه نگاه کرد فرمود : بگید ببینم اسمِ این سرزمین چیه؟... پیرمردِ قدیمیه رو آوردن گفت اینجا نامش غاضریه است ، فرمود بگو ببینم آیا نامِ دیگری هم داره ؟؟ بله آقاجان، اینجارو نینوا هم میگن، نام دیگه ای هم داره ؟ ... عرض کرد آقا اینجارو کربلا میگن، تا گفت کربلا ، فرمود: از مَحمِلا پایین بیاید، خیمه ها رو بنا کنید ...بار بگشایید اینجا کربلاست ...
اول کسی که اومد جلو حسین رو گرفت زینب بود ... یه نگاه کرد، گفت داداش بیا برگردیم ... داداش از اون لحظه ای که پامو تو این سرزمین گذاشتم دلشوره دارم داداش ... داداش نکنه اینا میخوان تو رو ازمن بگیرن .... داداش یادته سن و سالی نداشتیم ، بینِ در و دیوار مادرمو کشتن ؟ ... گفتم سایۀ بابا روسرمه ... شبِ نوزدهمی تو کوفه فرقِ بابامو ضربه زدن ، گفتم دو تا برادر دارم ... یکی از یکی مهربونتر ... یکی ازهمه قشنگتر ... دلم خوش بود سایۀ تو بالا سرمه ... داداش حسنم رو هم كه کشتن، داداش فقط من دیگه تو رو دارم ... بیا برگردیم ...*
ای وای، منو اشکُ آه
تو این سرزمین، نزن خیمه گاه
ای وای، جلوتر نرو
میترسم ازم بگیرن تورو
ای وای، بمیرم برات ..
دارم، با اشک کربلاتُ میبینم
دارم، غم نگاهتُ میبینم
اونقدر گرم هوا که از حالا
زخم روی لبات و میبینم
چشمام خیره به سمت گوداله
اینجا میشنوم از مادر ناله
ای وای تعبیر خواب من اینجاست
جسمت به زیر مرکب پا ماله
ای وای، بمیرم حسین
بدون تو من اسیرم حسین
ای وای، یه روز از جفا
میبینم تورو توی بوریا
ای وای، بمیرم برات ..
اینجا به روت میبندن دریارو
اینجا میبینم اشک زهرا رو
تیری که توی قلبت میشینه
ای وای میدره چشم سقا رو
ای وای، روی خاک میشینی
تو آسمونا رو دود میبینی
ای وای، که رحم ندارن
رو سینهی تو قدم میذارن
ای وای، بمیرم برات
*برم جلوتر؟ "یا اباعبدالله" صدا زد خواهر اینجا همون جاییِ که وعده گاه ما بوده ... اینجا همون جاییِ که جدمون رسول خدا فرمود ... مادرمون فاطمه برا این مصیبت گریه کرد ...
تو این سرزمین یادت باشه آخرین روزاییه که رقیه کنارِ عموش اباالفضل راه میره ... آخرین شباییِ که رباب برا علی لالایی میخونه ...
شايد مثل فردايي بود ابي عبدالله تا دید سپاه دشمن تشنن، فرمود به تشنه ها آب از ذخیره خودمون بدید . اومدن گفتن آقا دادیم ، فرمود به حیووناشونم آب بدید ... اسباشونم آب بدید... ابی عبدالله دید عقبِ لشکر دشمن یک نفر افتاده خودش اومد بالاسرش، مشکشو باز کرد مقابل دهانش گرفت ... میگه به قدری آب میخوردم از گوشۀ لب هام آب میریخت ... جیگرم حال اومد، یه نگاه کرد گفت حسین محبت کردی، محبتت رو جبران میکنم ... بسم الله ... میدونی چطور تلافی کرد؟ واردِ گودال شد دید يه بدن زخمیِ ... هی صدا میزنه جیگرم داره از تشنگی میسوزه ... هی رو این خاکا غلط میخوره ... این تیرایی که خورده تو بدنِ میشکنه ... همه گفتن لابد برا حسین آب آورده ... دیدن این آب هارو ، رو زمین میریزه ، میگه این آب رو رو زمین میریزم اما نمیزارم یه قطره به لبات برسه .....حالا دستت رو بیار بالا ببینم ، ناله بزن بگو:حسین ....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram