#⃣ #زمینه
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#⃣ #حضرت_رقیه
#⃣ #شهادت_حضرت_رقیه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
از سفر برگشتی
قربونت برم چرا توو طشت زر برگشتی
نامرتبم ببخش چه بی خبر برگشتی
بدنت رو جاگذاشتی با یه سر برگشتی
اگه دستامو گرفتم رو لب
اخه دندونی نمونده واسم
ندیده حتی عمو عباسم
بین ما دوتا بمونه لطفا
سرزده اومدی و از ذوقم
کاشکی گوشواره ای بود مینداختم
راستش اولش تورو نشناختم
بین ما دوتا بمونه لطفا
لباست پاره لباسم پاره الان گوشوارهم کدوم بازاره؟
لبات پرخونه لبام پرخونه روی مشت زجر جای دندونه
بابا بابا بابا آی بدنم
بابا بابا بابا آی زدنم
✅ #بند_دوم
منو بیشتر میزد
زجرِ بیحیا منو با پشت خنجر میزد
تا میگفتم که یواش تر منو بدتر میزد
با سر بریده ی تو به ماها سر میزد
حال و روزم دیگه تعریفی نیست
کار من دیگه بهجز هق هق نیست
دخترت رقیهی سابق نیست
حق داری اگه منو نشناسی
بگو دستات چرا پس همرات نیست
بعد چند روزی منو ناز کنی
موهای سوختمو باز کنی
حق داری اگه منو نشناسی
تا که میگفتم بابامو میخوام با پشت دستش میزد رو لبهام
منو از بس زد خودش شد خسته رو گونهم جای هزار تا دسته
بابا بابا بابا آی بدنم
بابا بابا بابا آی زدنم
✅ #بند_سوم
بغلِ باباش بود
من خودم دیدم عروسکم توی دستاش بود
هِی نگاه میکرد منو آخه باباش همراش بود
گل موی سرمو دیدم روی موهاش بود
پیش من دخترشو میبوسه
منو یاد بوسه هات میندازه
آخه نامردی داره اندازه
نمیگه آخه منم دل دارم
موهای دخترشو میبافه
موی سوخته ی منو میبینه
از خجالت سرم هِی پایینه
نمیگه آخه منم دل دارم
لباست پاره لباسم پاره الان گوشواره م کدوم بازاره؟
لبات پرخونه لبام پرخونه روی مُشت زجر جای دندونه
بابا بابا بابا آی بدنم
بابا بابا بابا آی زدنم
✍ #حسین_عیدی
#جواد_قمری
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #واحد
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#⃣ #حضرت_رقیه
#⃣ #شهادت_حضرت_رقیه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
چی بگم از سختیای قافله
کاش بابا جون بالای نی نبودی
هی عقب افتادم و هی رسیدم
پیش چشمم هی بودی هی نبودی
بااینکه سوخته موهات هنوزم
از همه باباها سری
بیا باهم حرف بزنیم
حرفای بابا دختری
رو نیزه دست دشمنی
ولی بابایی منی
من الذی ایتمنی
بابا بابایی
✅ #بند_دوم
شنیدم یه شهری تو راهمونه
کاش یکم با ماها مهربون باشن
کاش بفهمن که ماهم مسلمونیم
کاشکی مرهم واسه زخممون باشن
الهی که نذارن که چشمی
آروم بباره با خودش
کاشکی یه دختر واسه من
چادر بیاره با خودش
سنگینه دست دشمنو
سنگینه گوشای منو
خوب بلدن سنگ زدنو
بابا بابایی
✅ #بند_سوم
منو باز پیدا کنی یه شب بابا
خودتو هرجوری که شد برسون
تاول پامو فراموش می کنم
اگه باز بیای بریم به خونه مون
بیا بریم یه جایی که هیشکی
حرفی از آشوب نزنه
وقتی که قرآن میخونی
روی لبت چوب نزنه
برای رگای حنجرت
سوختگی موی سرت
میمیره آخر دخترت
بابا بابایی
✍ #سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیانفر
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #واحد
#⃣ #شب_دهم_محرم
#⃣ #امام_حسین
#⃣ #شب_عاشورا
#⃣ #سبک_شهادت_امام_حسین
#⃣ #سبک_امام_حسین
#⃣ #سبک_اربعین
#⃣ #مرگ_بر_اسرائیل
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
چشمام غروب دلتنگی اشکام میریزه رو گونه ام
دوری بسه برام آقا والله دیگه نمیتونم
حسین
قلبم شده رامت، افتاده تو دامت، سالار زینب
مثل کبوترها، جلدم روی بامت، سالار زینب
واسه تو میمیرم، از بس که میخواهمت، سالار زینب
حسین، جانم حسین جانم، سالار زینب …
✅ #بند_دوم
تضمین جنت الاعلاست امضای نوکری تو
چشم امیدمه آقا به ذره پروری تو
حسین
ای یار و دلدارم، خیلی دوست دارم سالار زینب
یک عمره که پایِ، عشقت گرفتارم، سالار زینب
از نوکری تو، دست بر نمیدارم، سالار زینب
حسین، جانم حسین جانم، سالار زینب …
✅ #بند_سوم
حال بدم همیشه تو روضه با گریه بهتر شد
هر وقت که یا حسین گفتم هیئت یه باره محشر شد
حسین
ای شور و آوازام، ای شوق پروازم، سالار زینب
تو سختیا اسمِ، تو ذکر اعجازم، سالار زینب
تا آخر دنیا با تو سرافرازم سالار زینب
حسین، جانم حسین جانم، سالار زینب
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #شور
#⃣ #زمینه
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#⃣ #حضرت_رقیه
#⃣ #شهادت_حضرت_رقیه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
بابا نبودی؛دیگه وصیت کردم
به عمه گفتم،ببخش اذیت کردم
دورت بگردم...
همه تنم،پرم،سرم شکست
اگه صدای من درنمیاد...
منو بغل بگیر بدون دست
نگو از دست من برنمیاد
از تو بابایی نمونده...
حتی واسه بوسه روی صورتم جایی نمونده
از تو آغوشی نمونده...
گفتی:گوشواره بهت میاد ولی گوشی نمونده
از تو آغوشی نمونده...
بدون آغوشم، بابای منی
بگو درِ گوشم، بابای منی
✅ #بند_دوم
همه ش میگفتم که خوش به حال راهب
اون شبو تا صبح،شدی تو مال راهب
هر چی که داشت بابا آوُرد سرت رو بُرد
سرت رو شست با گریه با گلاب
ولی یه چیزی کارو کرد خراب
نمیدونست میری بزم شراب
کاش هنوز گوشواره داشتم
مثل راهب برا دیدن سرت چاره داشتم
هرچی داشتمو می دادم
شمر اگه طلا ببینه،دیگه راه میاد با آدم
بابا شنیدی امروز اگه دیر کردم
عمه رو بردن،من اون وسط، گیر کردم...
بابا چهل تا منزل اومدم،خونه ی آخر آغوش توئه
ولی سواله واسه دخترت کجای این سر، آغوش توئه
واقعا سری نمونده
وقتی سر این جوریه...
این یعنی پیکری نمونده
واقعا تنی نمونده...
یعنی از بابای من یه تیکه پیرهنی نمونده
لب و حنجری نمونده...
اون رقیه پیر شد...
این یعنی دختری نمونده...
حرف بیشتری نمونده...
از همون موقع که برنگشتی؛خواهری نمونده
بیا تو آغوشم،بابای منی...
بگو درِ گوشم؛بابای منی...
بدونِ آغوشم بابای منی...
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #شور
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#⃣ #حضرت_رقیه
#⃣ #شهادت_حضرت_رقیه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
تو این بیابونا گرگای بی حیا
با کعب نی میرن دنبال بچه ها
ازسمت خیمه ها داره میادصدا
هرکی یه گوشه ای دادمیزنه بابا
وااای
جونم به لب رسیده از اتیش و دود
وااای
عمه ببین صورت من شده کبود
وااای
گهواره و گوشواره وانگشترو
وااای
دارن به غارت میبرن هرچی که بود
سیدتی رقیه مولاتی رقیه...
✅ #بند_دوم
بریده حنجرت می خنده دشمنت
کاشکی میشد برات بمیره دخترت
چی شده پیکرت کجاست انگشترت کی برده بود سرت بیچاره مادرت
بابا
یادم میادلحظه های سخت عذاب
بابا
یادم میادقوم یهود و ناثواب
بابا
سربریده تو چقد چوب میزدن
بابا
تومجلس بزم می و بزم شراب
مولاتی رقیه سیدتی رقیه
✍ #مجید_مرادزاده
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #زمینه
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#⃣ #حضرت_رقیه
#⃣ #شهادت_حضرت_رقیه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
بغلِ باباش بود
من خودم دیدم عروسکم توی دستاش بود
هِی نگاه میکرد منو آخه باباش همراش بود
گل موی سرمو دیدم روی موهاش بود
پیش من دخترشو میبوسه
منو یاد بوسه هات میندازه
آخه نامردی داره اندازه
نمیگه منم دلم بابا میخواد
موهای دخترشو میبافه
موی سوخته ی منو میبینه
از خجالت سرم هِی پایینه
نمیگه منم دلم بابا میخواد
لباست پاره - لباسم پاره - الان گوشوارم - کدوم بازاره؟
لبات پرخونه - لبام پرخونه -روی مُشت زجر - جای دندونه
بابا بابا بابا (آی زدنم بابا)۴
✅ #بند_دوم
منو بیشتر میزد
زجرِ بیحیا منو با پشت خنجر میزد
تا میگفتم که یواش تر منو بد تر میزد
با سر بریده ی تو به ماها سر میزد
دختر تو یه کمی معذّبه
چون لباسام کمی نامرتّبه
هنوزم برا تو دارم جذبه؟
منم اون دختر نازدار تو
دست تو کجاس منو ناز کنی
موی سوخته ی منو باز کنی
باز محبتت رو ابراز کنی
دخترت شده عزادار تو
تا که میگفتم - بابامو میخوام - با پشت دستش - میزد رو لبهام
منو از بس زد - کلافهم بابا - من انگار اینجا - اضافهم بابا
بابا بابا بابا (آی زدنم بابا)۴
✍ #امیر_طاهری
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #زمینه
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#⃣ #حضرت_رقیه
#⃣ #شهادت_حضرت_رقیه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
میدونم اومدی از یه راه دور
سرتو گرفتم از خولی به زور
خسته ای توو بغلم یه کم بخواب
هم روو نیزه رفتی هم تویِ تنور
مثل موی دخترت سوخته موهات
جای چوب خیزارنه روو لبات
چرا حنجرِ تو نامرتبه
کی کشیده خنجرو روی رگات
اومدی با سر کو تنت بابا
آخرم با لب تشنه کشتنت بابا
هنوز پُر خونِ دهنت بابا
آخرم با لب تشنه کشتنت بابا
... ای حسین جانم، ای حسین جانم
ای حسین جانم حسین جانم حسین جانم...
✅ #بند_دوم
تو نبودی به من حرف بد زدن
میدونی دخترتو چقدر زدن
هر دفعه اسم تورو صدا زدم
زجر و خولی منو با لگد زدن
از همونجا دیگه پهلوهام شکست
مثل مادر تو بازوهام شکست
سیلی خوردم دم دروازه ی شام
با سر افتادمو ابروهام شکست
توو شلوغی من صد دفعه مُردم
حتی از دخترای شامی کتک خوردم
تو نبودی که من کم آوردم
حتی از دخترای شامی کتک خوردم
... ای حسین جانم، ای حسین جانم
ای حسین جانم حسین جانم حسین جانم...
✅ #بند_سوم
بین این قافله شد موهام سفید
حرمله دستمو بست و میکشید
مارو بردن وسط بزم حرام
آخ گذاشتن سرتو جلو یزید
بی حیا سرش نمیشه آبرو
چی میریخت روی سرت به من بگو
یه نفر اشاره کرده بود به من
دیگه از نیزه نگاه نکرد عمو
هرکی مارو دید کور بشه چشماش
ما کجا و مجلس اراذل و اوباش
هرکی مارو زد بشکنه دستاش
ما کجا و مجلس اراذل و اوباش
... ای حسین جانم، ای حسین جانم
ای حسین جانم حسین جانم حسین جانم...
✍ #محمدامین_حق_پناه
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #زمینه
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#⃣ #حضرت_رقیه
#⃣ #شهادت_حضرت_رقیه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
✅ #بند_اول
از خرابه دیگه بیزارم در و دیوارشم زشته
عاشق بازارم اینجا کوچه و بازارشم زشته
خب تو میدونی چقدر پیراهن گلدارو دوست دارم
توی بازار پیرهن دیدم ولی گلدارشم زشته
چقدر نامردن اینجا
عروسک داشتم و له کردن اینجا
بهم خندیدن اینجا
النگومو ازم دزدیدن اینجا
قدم شکست خم شدم
ببین انگاری که هم سن عمه ام شدم
اصلا کجام سالمه
کدوم دختر سه ساله است که عصا لازمه
بابا حسین جان حسین
جان حسین بابا حسین
✅ #بند_دوم
این که پیرم کردن آخر واسه همدردی فقط خوبه
توی بازار زجر هلم داد باز نمردم اون وسط خوبه
حرف بد تا زد بهش گفتم مگه دختر نداری تو
با لگد هم زد همین جا رو که دور بودم ازت خوبه
همه جلادن اینجا
کجا بودی منو دق دادن اینجا
کتک بد خوردم اینجا
اگه عمه ام نبود میمردم اینجا
آخ کشت منو زجر بد
لگد میزد لگد میزد لگد هی لگد
شد باعث لکنتم
جای انگشترش افتاده رو صورتم
بیا تو آغوشم بابای منی
بگو در گوشم بابای منی
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #واحد
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #سبک_ویژه_ماه_محرم
#⃣ #سبک_شهادت_حضرت_رقیه
#⃣ #حضرت_رقیه
#⃣ #شهادت_حضرت_رقیه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
من از اینجور سفر رفتن دیگه بیزار بیزارم
سر زخمی و خونیمو شبا رو خاک میذارم
خودت گفتی تو این کوفه علی یار یتیما بود
به جای اون همه خوبی بگو این پاسخ ما بود؟
خیالت تخت جمع کردم همه هوش و حواسم رو
توی لشکر هنوز هیشکی ندیده التماسم رو
بابا دیشب کتک خوردم ولی رو پام وایسادم
بهش گفتم اگه بازم کتک داری من آمادهام
اگه خسته بشه مشتش، لگد پر میکنه جاشو
چشام تار میبینه خوبه، نمیبینم اداهاشو
ولی راستش بابا دندهم ، شکسته، خیلی درد داره
تا میره خوب بشه بازم سنان میاد نمیذاره
درِ گوشی بگم بابا ، بابا و دختریم دیگه
گمونم خوب نشه پهلوم ...نمیدونم سنان میگه...
سنان میگه که با نیزه زدم تو پهلوی بابات
کجا مونده تنت میخوام ببینم خوب شده زخمات
میدونی بزم می رفتم؟! نگو که بی خبر بودی ...
خبر دارم تو هم بودی توی اون تشت زر بودی
چوبی که رو لبت میزد از اون چوبای محکم بود
میدونم دردشو آخه ، از اون چوبا که خوردم بود
✍ #رضا_شریفی
👈صوت این متن 👉
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_رقیه
#⃣ #روضه_حضرت_رقیه
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #ایام_محرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
بِسمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يَا أَيُّهَا الْعزِيزُ مَسنَا وَأَهلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين"
"يا رَبَّ الرُّقیه، بِحق الرُّقیه، اِشف صَدر الرُّقیه، بظهورِ الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة "
شب شهادت حضرت رقیه سلام الله علیهاست، سه ساله ای که اینقدر امام زمانش رو با اشک و ناله صدا زد، امام زمانش با سر اومد توی خرابه به دیدنش، بعد برا امام زمانش همون جا جون داد، امشب اونایی که میخوان اربعین برن کربلا، هنوز براتشون امضا نشده بسم الله، اونایی که هنوز کربلا رو ندیدن بسم الله، اونایی که مریض دارن، گرفتارن بسم الله، دیدید دَرِ خونه ای رو میزنید اول بچه کوچیکا میآن در رو باز میکنن، امشب هم دَرِ خونه ی ابي عبدالله رو بزنیم دختر کوچولوی ابي عبدالله رقیه در رو باز میکنه میگه بابا یه مشت گدا اومدن دَرِ خونه، کربلا میخوان، مریض دارن، گرفتارن، حتما ابي عبدالله به خاطر دختر سه ساله اش دست همه ی ماهارو میگیره... حالا با این دل شکسته است بریم خرابه ی شام، انشالله با اشک چشم و ناله تون یتیم نوازی کنید... گریه کرد،گریه کرد تا بالاخره رقیه به مراد دلش رسید یه وقت دید سر باباش جلو چشماشه.. سر بریده رو آوردن خرابه انداختن جلوی این دخترِ سه ساله، دیدن شروع کرده با باباش درد و دل کردن، با زبان حال و با زبان شعر برات بخونم:
حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو واکن
بغل کن بغضمُ بازم، غریبیمو تماشا کن
حالا که اومدی پیشم بذار خلوت کنم باتو
بذار تعریف کنم بعدش، ببین من پیر شدم یا تو
تو وقتی اومدی گفتمکه تقصیرِ دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه چه وقته گریه کردن بود
ببخش حرفای تعریفیم، دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی، خرابه جای خوبی نیست
خرابه بِسترش خاکه، خرابه بالشش خِشته
تو خیلی خاکیی اما، برای دخترت زشته
برای دخترت زشته که خونه اش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شایدتو حرفام دلخوری باشه
کدوم خانوم با این حالش، پیش مهمون معذب نیست
ببخش از راه طولانی، سر و وضعم مرتب نیست
اگه مهمون داری باید، براش با جون مهیّا شی
خجالت می کشی وقتی، نتونی از زمین پاشی
نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست
«بس که دوید عقب قافله واویلا واویلا
پای من از ره شده پر آبله واویلا واویلا»
حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پا میشم به زورم باشه می خندم
*بابا! یه نگاه کن به دخترت چرا چشاتو بستی؟یه نگاه کرد به باباش گفت..*
مگه تو صورتم امشب، بغیر از خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی، یه بار حتی نخندیدی
✍ #هادی_جان_فدا
*گفت:بابا! هر کجایی فکر میکردم ببینمت الّا کاخ یزید..نمیتونستم باور کنم اون سری که دست اون بی حیا است سر مقدس بابای منه. هی روپنجه های پا بلند میشدم هی عمه ام جلو چشمم رو می گرفت. هی دستای کوچولومو اشاره کردم عمه اون سر آشناست بگو نزنه اون لبارو نرنه ..بابا هرچی از عمه ام سؤال کردم گفتم عمه اون سر، سر کیه ؟ جوابمو نداد حالا جوابم روگرفتم...
از باب بغداد بری به سمت بیرون کربلا جاده ی حِلّه، یه مسجد مانندیه بالاش تابلو زده "هذا مَقامٌ مُنسَلَخٍ الحُسینی"میدونی اینجا کجاست؟ اینجا همون جایی که خولی سر بریده رو برد. چیکار کرد با سر؟ وقتی سر و برد برا عُبیدالله بن زیاد تا سر و دید تعجب کرد گفت :چیکار کردید با سرِ حسین!؟ اِبن زیاد تعجب کرد، عقب عقب رفت. ابن زیاد مردِ، جنگاور بوده، از سر ترسید جا خورد.حالا یه دختر سه ساله دید رگارو بریدن، صورت سوخته، دندونا شکسته، جای سالم نداشت ..حسین .....
کاری نتونست بکنه زبونش بند اومد. صدا زد بابا!: کی من رو یتیمکرده؟ کی رگاتو بریده؟ کی محاسنت رو خضاب کرده؟ یه وقت لباش رو گذاشت رو لبهای خونی و چوب خورده ی بابا، یه وقت دیدن رقیه دیگه نفس نمیکشه!
"فَلَمّا حَرَّکوها"تکونش دادن...
"فَاذا بِها قد فارَقَتِ الدُّنیا"دیدند رقیه از دنیا رفته...اهل خرابه همه نوحه میخوندند می گفتن: سلام ما رو به بابای غریبمون برسون.بگو بینِ کوفه تا شام خیلی سخت بود.بگو سرت رو وسط تشت طلا دیدیم،خیلی برامون سخت بود.
رَحِمَ الله مَنْ ناداه یا حسین...
خدایا فَرَج امام زمان برسان..رهبرمان حفظ بفرما، دستایی که به سویت بلند شده خالی بر نگردان...سلامتی و تعجیل در ظهور حجت ابن الحسن صلوات بلند بفرستید...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #روضه_کوتاه
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_رقیه
#⃣ #روضه_حضرت_رقیه
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #ایام_محرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"
شب شهادت حضرت رقیه سلام الله علیهاست، امشب مجلسمون با شبهای دیگه فرق داره، امشب حضرت رقیه سلام الله سفره داره ... امشب شهدای مدافع حرم هم میان...
امشب پای درد دلهای این خانوم بسوز .. گفت:بابا!...*
هم نا ندارم
هم بس که دنبالت دویدم پا ندارم
با این همه زخم
دستِ کمی از مادرت زهرا ندارم
بابا! گفتی مادرتون فاطمه صورتش کبود بوده ببین صورت من هم کبوده اصلا صورت من تمامش کبوده، دست زجر از صورت من بزرگتر بود بابا!، گفتی مادرتون فاطمه قدش خمیده موهاش سفید شده، بابا قد منم خمیده، موهای من هم سفید شده، اما بابا! من با مادرتون فاطمه یه فرقی دارم...چی؟
اگه که دیدی میخونم نافله
نگو که من مادرتم
آخه زده پای من آبله...
بابایی پاهام از بس رو خارهای بیابون دویدم پر از آبله شده... ای حسین...*
تنها نشستم
حتی به قولِ دختران بابا ندارم
داری می آیی
باید که چادر سر کنم اما ندارم
شرمنده بابا
غیر از خرابه من برایت جا ندارم
اما دلت قرص
یک لحظه هم ترس از حرامی ها ندارم
دیدی خمیدم
اینقدر سیلی زد که جایی را ندیدم
بعد از تو بابا
با دامن آتش گرفته می دویدم
من مثل عمه
وقتی که قاتل می برید و می بریدم
با خنده می گفت
با دست خود از پشت سر،سر را بریدم
جای تو خالی
با حرمله با شمر چه زجری کشیدم
رنگین کمانم
بازو کبود و روی زرد و مو سفیدم
کنجِ خرابه
خوابیده بودم، با لگد از جا پریدم
بازار شامُ
حرف کنیزیُ و نمی گویم چه دیدم
قربانِ لبهات
من پیرِ چوب خیزرانیِ یزیدم
آماده هستم
عمه حلالم کن که دیگر سر رسیدم
*خواب بود بچه،تو خواب دید بغل باباست،تا چشماش رو باز کرد دید خرابه است،بابا نیست...بهونه ی بابا رو گرفت....
نانجیبا می خواستن آرومش کنن،سر باباش رو گذاشتن تو یه طبق،تا از در خرابه وارد کردن، عمه ی سادات که فهمید چه خبرِ، بلند شد،دوید رفت جلوشون رو گرفت...چیکار می کنید؟ نبرید این سر رو، می کُشید این بچه رو، خودم هر جوری شده آرومش می کنم،برگردونید این طبق رو...آی حسینا! عمه سادات رو با تازیانه زدن...بی بی رو کنار زدن،این طبق رو بردن جلوی رقیه... حسین...
می دونید علت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها چی بوده؟ امشب رفتی خونه به این فكر كن،مگه میشه با كتك كه نیست،مگه میشه بچه با كتك بمیره،حاج منصور ارضی ایشون می فرمودند:خیلی كنجكاو شدم،تماس گرفتم با یك دكتر متخصص كودكان،نصف شب گفتم:آقا دلیل مرگ حضرت رقیه سلام الله علیها چی بوده؟گفت:نصف شبی من و از خواب بیدار كردی،گفتم:نگی من امشب دیوونه می شم،گفت:حاج آقا من تحقیق می كنم،خبرش رو بهت میدم،روز بعد زنگ زد به من،گفت:حاج آقا،بچه اگه زیاد بترسه،فشار خون ،بالا و پایین میشه، رگ های قلب پاره می شه، تا روپوش رو كنار زد… توی اون تاریکی شب، سر بریده ی باباش.. موهای سر سوخته، لب و دندون ها خونی... ای حسین...
گفت: دیدم کنار ضریح حضرت رقیه سلام الله علیها، پیر زنی یه چیزی رو تو دستش گرفته بود،گریه می کرد،هی نشون میده به ضریح...بلند شد بره... گفتم:مادرجان! من داشتم نگاه می کردم،می تونم ازت بپرسم این چی بود؟یا چی می گفتی؟
شروع کرد گریه کردن،گفت:پسرم ما از عشایرِ ایرانیم،تو بیابون و دشتیم،خیلی وقت ها در اثر راه رفتن،پاهامون زخم میشه...کفِ پاهامون آبله میزنه،از گیاهان دارویی،چربی حیوانات،یه پماد داریم،میزنیم خوب میشیم....
گفت:وقتی داشتم می اومدم اینجا، شنیدم این دخترکوچولو پاهاش آبله داره، از همون پماد آوردم، داشتم می گفتم:قربونت بشم،پات خوب شده؟... عزیزم! آبله های پات خوب شده، الهی برات بمیرم خانوم!...
بس که دویدم عقبه قافله واویلا واویلا
پای من از ره شده پر آبله واویلا واویلا..
ان شاءالله تو حرمش باشیم،همون حرمی که هنوز احساس می کنیم داره میگه: بابا!....
خدایا به سوزِ دل رقیه، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به پاهای پر آبله اش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #روضه_کوتاه
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_رقیه
#⃣ #روضه_حضرت_رقیه
#⃣ #شب_سوم_محرم
#⃣ #ایام_محرم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ
بمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ ، وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْواجِبَةُ وَ الدَّرَجاتُ الرَّفيعَةُ وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَكانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللّهِ عز و جل وَ الْجاهُ الْعَظيمُ وَ الشَّأْنُ الكَبيرُ وَ الشَّفاعَةُ الْمَقْبُولَه
شب شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها، امشب یه دلت کنار حرمش باشه .. یه دلت تو حرم ابی عبدالله باشه .. بابا خیلی دوستش داره .. اگر دوستش نداشت با سر بریده دیدنش نمیامد .. امشب اونهایی که دخترِ سه چهار ساله همراهشونه .. یه خواهش ازتون دارم .. اگر دختر بچه روی زانوت نشسته یا کنارت نشسته .. آهسته این دستت رو روی صورتش بگذار .. ببین دستت بزرگتر از صورت دخترت هست! یا نه!؟ حالاببینید این سیلی چه کرد با صورت رقیه... وقتی سر باباش رو جلوش گذاشتن شروع کرد با سر بریده درد و دل کردن...بابا!..*
خوش آمدی تو از سفر بابا
تو رو خدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی ..
*دیدی دختر سه ساله چطوری میگه بابا ... مخصوصا اگه سیلی خورده باشه ... مخصوصا اگه از ناقه افتاده باشه ...*
دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبایِ بیداریم
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی ..
نذار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی ..
بیابونا نمیره از یادم
بابا تو راهِ کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
بابا بابایی ..
*معالی السبطین نوشته: این دختر سه ساله روی ناقه هی بابا بابا میکرد، هی باباشو صدا میزد. نانجیبِ حروم زاده ای صدا زد: ساکت شو صدات اذیتم می کنه ... دوباره دیدن این بچه آروم نمیشه، این دفعه گفت "اُسكتي يا بِنتَ الخارِجي" گفت بابا ببین کارشون به کجا رسیده به من میگن دخترِ خارجی یه مرتبه نانجیب دست برد ازبالایِ ناقه این بچه رو پرتش کرد ....
همچین که افتاد، دختر بچه ها با پسر بچه ها فرقای زیادی دارن، پسر بچه بخوره زمین زود بلند میشه، اما دختر زمین بخوره بلند نمیشه، اینقدر صبر میکنه تا باباش بیاد، گفت : بابا یه نصف شب، از ناقه افتادم ... هر چی صدات زدم نیومدی ... هر چی منتظر شدم، گفتم چشمام نمی بینه، گوشام که میشنوه ، آخه هر وقت می گفتم بابا! تو می گفتی: جانم! ... شنیدم صدای قدمی میآد، گفتم که بابام اینجور تند تند راه نمی رفت، بابام هیچ وقت با عجله قدم بر نمیداشت، همچین که دستم رو سرم بود حس کردم دستی موهام رو گرفت ... یه ضربه زد ....*
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مُردم
به خاطرِ تو طاقت آوردم
بابا بابایی ..
*يه روایت داریم که حضرت زینب سلام الله علیها تا شنید یکی از بچه ها از قافله جامونده برگشت دنبال بچه ، اما یه روایت دیگه میگه: نذاشتن زینب برگرده، زجر ملعون برگشت، بچه نیمه شب داره مثل بید میلرزه ... دید یه سیاهی داره نزدیک میشه، اول فکر کرد عمه اش زینبِ، اما جلو که اومد تا اومد سلام کنه ...بی هوا .... سیلی خورد ...*
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مُردم
به خاطرِ تو طاقت آوردم
بابا بابایی ..
سه ساله تُ چقدر دادن آزار
گوشایِ خونیمو دیدی انگار
بزار بگم چی شد تویِ بازار
بابا بابایی ..
ما رو به همدیگه نشون میدن
به زور گوشواره هامو دزدیدن
به مجلس مِی ما رو کشیدن
بابا بابایی ..
*یه وقت دیدن رقيه داره با اشاره رو لبایِ بابا دست میکشه .. دیدن اشک میریزه لب هارو دست میکشه .. آروم بغل کرد سرُ .. لبها رو گذاشت رو لب هایِ بریده بریده شدۀ بابا .. بابا از مدینه تا حالا منو بوسیدی؟ نه والله .. بابا من کارمُ تموم کردم .. دعاکن من پیش تو برگردم .. آخه بابا! دیگه خیلی ناراحتِ عمه ام زینبم .. از وقتی که از ناقه افتادم دیگه نمیتونم راه برم عمه منو بغل میگرفت آروم ميذاشت زمین دوباره بغل میکرد .. بابا! اینقدر عمه ام به خاطر من اذیت شد...بابا!...*
از ضرب کعب نی، بدنم درد می کند
از مشت، استخوانِ سرم درد می کند
اوباش ناز کردنشان جورِ دیگر است
دارد هنوز مویِ سرم درد می کند ..
نصفه شب که بچه از دنیا رفت ، حکومت زنِ غساله فرستاد .. پیراهنِ بچه رو که درآورد گفت من غسل نمیدم ..!
_چرا ؟!.. گفت من خیلی بچه غسل دادم ، اما بچه ای که از گردن تا نوک پا سیاه شده باشه ندیدم ..
چش شده این بچه ؟!..
گفتن: آی زنِ غساله این بچه هیچ عیبی نداره، این کبودیا جای تازیانه است، جای سیلیِ... ای حسین... فرج امام زمان ناله بزن:حسین!
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
http://eitaa.com/simaye_haram
✓حرز حرم↶
https://eitaa.com/herze_haram