یک بار در کودکی
به دلیل اینکه کفش نداشتم
نتوانستم با دوستانم
فوتبال بازی کنم
و بخاطر فقر سخت گریه کردم.
اما روزی مردی را دیدم که پا ندارد
فهمیدم که چقدر
ثروتمند هستم
#زیدان
شرم میکنم از اینکه
خدایی به این بزرگی و بخشندگی دارم
اما از غیر از او چیزی بخواهم
از اینکه خدایی شنوا دارم
اما حرف دلم را به غیر از او بگویم
از اینکه خدایم زیبایی ها
و خوبی ها را برایم می خواهد
اما من صبور و قانع نیستم
از اینکه خدایم از رگ گردن به من نزدیکتر است
اما من او را دور می پندارم
از اینکه خدایم گفته از من بخواه
اما غیر از او را صدا می زنم
متاسفم برای خودم...
خدای من ببخش غافل شده بودم😔🙏
#بیداری
ما کجای زندگی هستیم
تو شهر بازی یهو یه دختر کوچولو خوشگل اومد گفت : آقا…آقا..تو رو خدا یه لواشک ازم بخر!!
نگاش کردم …چشماشو دوس داشتم…دوباره گفت آقا…اگه ۴ تا بخری تخفیف هم بهت میدم…
بهش گفتم اسمت چیه…؟ فاطمه…بخر دیگه…! کلاس چندمی فاطمه…؟ میرم چهارم…اگه نمی خری برم.. می خرم ازت صبر کن دوستامم بیان همشو ازت میخریم مامان و بابات کجان فاطمه؟؟
بابام مرده…مامانمم مریضه…من و داداشم لواشک می فروشیم دوستام همه رسیدند همه ازش لواشک خریدند خیلی خوشحال شده بود…می خندید…از یه طرف دلم سوخت که ما کجاییم و این کجا…از یه طرف هم خوشحال بودم که امشب با دوستام تونستیم دلشو شاد کنیم.
فاطمه میذاری ازت یه عکس بگیرم؟ باشه فقط ۳ تا باشه اگه ۵۰۰ تومن بدی مقنعمو هم بر میدارم ! فاطمههههههههههههههههه…دیگه این حرف و نزن! خیلی ناراحت شدم ازت سریع کوله پشتیشو برداشت و رفت…وقتی داشت می رفت.نگاش می کردم …نه به الانش…نه به ظاهرش …به آینده ایی که در انتظار این دختره نگاه میکردم…و ما باید فقط نگاه کنیم..فقط نگاه…فقط نگاه…
صادق هدایت از سیزده دردِ مشترکِ ایرانیان چنین مینویسد:
۱. اکثر ما ایرانیها تخیل را به تفکر ترجیح میدهیم.
۲. منافعِ شخصی را به منافعِ ملی ترجیح میدهیم.
۳. با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
۴. به بدبینی بیش از خوشبینی تمایل داریم.
۵. نواقص را میبینیم؛ اما در رفعِ آنها اقدام نمیکنیم.
۶. در هر کاری اظهار فضل میکنیم و از گفتنِ " نمیدانم" شرم داریم.
۷. کلمه "من" را بیش از "ما" بهکار میبریم.
۸.مهارت را به دانش ترجیح میدهیم.
۹. بیشتر در گذشته بهسر میبریم
۱۰. از دوراندیشی و برنامهریزی عاجزیم
۱۱. عقبافتادگیمان را به گردنِ دیگران و توطئه دشمن میاندازیم.
۱۲. دائماً دیگران را نصیحت میکنیم اما خودمان عمل نمیکنیم.
۱۳. همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه آخر میگیریم.
گوزني برچشمه اي رفت تا آب بنوشد.عکس خودش در اب ديد، پاهايش باريک و کوتاه بنظرش آمدوغمگين شد.اما شاخ هاي بلند و قشنگش که ديد شادمان و مغرور شددرهمين حين چندشکارچي قصداوکردندگوزن گريخت وچون چالاک ميدويد، صيادان به او نرسيدند اما وقتي به جنگل رسيد،شاخ هايش به شاخه درخت گير کرد. صيادان سر رسيدند و او را گرفتند گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دريغ پاهايم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هايم که به زيبايي آنها مي باليدم گرفتارم کردند.چه بسا گاهي از چيزهايکه ناشکر و گله منديم، پله صعودمان باشد و چيزهايکه با آنها مغروريم مايه سقوطمان🌱
این روزها یکرنگ که باشی...
چشمشان را میزنی ...
خسته میشوند از رنگ تکراریت ...
این روزها ،
دوره ی آفتاب پرست هاست...!!!
#خودت_باش