#ارسالی_مخاطبان
حضرتِ پناه❤️🩹
از آخرین بار و آخرین شبِ جمعهای که اومدم پیشت و زیرِ سایهبونِ شمارهی یک وایستادم و در حالی که به سختی نوشتهی بالای درب ورودیِ حرمت رو میدیدم و داشتم بهت میگفتم من و با دوریت امتحان نکن تصدقت برم ؛ دقیق چهل و هشت هفته و دو روز میگذره...
از آخرین دیدارمون که اتفاقا اولین دیدارمون هم بود ٣۶٢ روز میگذره...
کاش روز به روزِ این دوری رو نمیشمردم...
که الان قاتلِ این جونِ بدبختِ من نمیشدن،
که الان تک تکِ اون روزا بهم پوزخند نمیزدن و نمیگفتن دیدی؟
دیدی ٣۶٢ روز دور بودی و زنده موندی؟
دیدی این ٣۶٢ روز گذشت و خیالِ وصالِ دوبارهی تو باهاش به واقعیت نپیوست؟
دلتنگی برای تو هر شب میونِ اشکها و هق هق هام دستاشو میذاشت دور گلوم و محکم فشار میداد تا جونِ سالم به دَر نبرم...
تا صبح نشه اون شب...
ولی میدونی
دیگه گریه هم نمیفهمه این حالِ منو...
دیگه اشکی برام نمونده...
به قول معروف که میگن « دلتنگی به استخوان برسد میشود سکوت...»
آره دقیقا همینه... سکوت میکنم که تو میفهمی این حالِ منو...
میشنوی این صدامو مگه نه؟
میبینی گریههامو مگه نه؟
دلتنگی برای تو خیلی سخته عزیزِ قلبم...
میدونم تقصیر خودمه این دوری، ولی
من از اونا که پیشتن، کمتر دوسِت نداشتم:)
- از میونِ رگهای وَرَم کردهی مغزم؛
🔻🔻🔻🔻
کانال سین صاد رو دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/459735098C6f43ed974a