eitaa logo
سین صاد (سعید صادقی)
10.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
24 فایل
مدیر مجموعه رسانه ای دوران: @doruntv تولید و انتشار محصولات هنری رسانه ای 🇮🇷 پوشش خبری لحظه ای و فوری از تحولات منطقه و جهان برای اعتلای ایران عزیز و به حرمت مسیری که به برکت خون شهدا طی شد ✌️ ادمین ارتباطات: @Adminseen تبلیغات: @poshtiban_tabliq
مشاهده در ایتا
دانلود
📨 📝 متن پیام : سلام مهربونی های آقا که پایان نداره مخصوصا تو سن نوجوانی باشی و دلت یهو حرم بخواد یا اصلا پشت کنکور باشی و دلت بگیره و روبه قبله کنی و بگی دلم گرفته آقا بطلب برای من اتفاق افتاده پشت کنکورم ، تقریبا ۱ ماهی پیش دلم بدجوری کربلا میخواست میدیدم اطرافیانمون یا از اعضا ی خانواده ام مشرف میشن کربلا و من منتظر بودم که آقا بطلبه شب بود تقریبا ساعت ۱۰ خسته شده بودم و به شدت بغض کرده بودم انقدر دلم شکسته بود که فقط حرم دردم رو دوا می کرد عاشق یهو طلبیدن آقا هستم خبر نداشتم روز بعدش یه کاروان زیارتی میخواد بره اون شب خیلی گریه کردم ساعت تقریبا ۱۱ شده بود ، دیدم رفیقم بهم زنگ زد میگه یک صندلی خالی هست تو اتوبوس کاروان قصد داره بره میای؟ گفتم کجا؟ گفت امام رضاااا وقتی گفت از خود بی خود شدم چون سنی هم نداشتم باید از پدرم اجازه می گرفتم خلاصه انقدر با مهربونی و خواهش از پدرم خواستم که بهم اجازه داد به حانواده ام گفتم آقا منو طلبید نمیتونید مانع بشید خلاصه قبول کردن و روز بعدش راه افتادیم ولی این بار زیارت من با چند سال های پیش خیلی متفاوت بود میدونی چرا؟ چون خود آقا طلبید فکر کنید ۱ صندلی خالی تو اتوبوس باشه و آقا بگه این رو من برای کسی نگهش داشتم بعد فکر کن فقط برای تو باشه مخصوصا بین این همه آدم فقط برای تو باشه بازم میگم این زیارت ها که آقا یهو می طلبه خیلی می چسبه من اولین بار اینگونه تجربش کردم خیلی دلم آزوم شد اژ اقا بخواید همیشه یهو شمارو بطلبه تا قافل گیر بشید الهم عجل الولیک الفرج
📨 سلام من اینقدر خاطره های خوب با آقا امام رضا دارم که قابل شمارش نیست همینکه حالم اونجا خوبه و توی حرم آقا به زندگی و گرفتاریاش یه طور دیگه نگاه میکنم یعنی اونجا با همه جا فرق داره اما بهترین خاطره زندگیم برمیگرده به ۲۵ مرداد سال ۹۷ وقتی توی حرم به همسرم خبر پدرشدنش رو دادم و ایشون هی از جاش بلند میشد و هی مینشست و از خوشحالی جلوی جمعیت نمیدونست چکار باید بکنه :)
📨 سلام شهادت امام رضا ع رو تسلیت میگم خاطره خوب من از حرم امام رضا ع برمیگرده به بچگیم که حدودا ۷ سالم بود و با چادر به حرم امام ع رفتم یادمه تو صحن منتظر بابا وایساده بودیم که یه آقا و خانم مسن که یه صندوقچه دستشون بود اومدن و دست من و خواهر کوچیکمو گرفتن و یکی یه دونه انگشتر دادن دستمون بعدشم بخاطر چادر که سر داشتیم خانمه سرمونو بوسید... حس خوبی بود که ما رو ترغیب کردن به چادر پوشیدن ♡