ترکشی به سينه اش نشسته بود. برده بودنش برای آخرين
عمل جراحی.
قبل از عمل بلند شد که برود بهش گفتن : بمان!
بعد از عمل مرخصت می کنن ،اينجوری خطرناکه.
گفت: وقتی اسلام در خطر باشه من اين سينه رو نمی خوام...
#خلبان_شهيد_احمد_کشوری
#خاطرات_شهدا
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ شنیدن تقوای رزمندههای هشت سال دفاع مقدس از پدری که هم رزمنده بود و هم پدر شهید
🔺در جبهه از خودم پایینتر ندیدم، به هر کسی که نگاه کردم تقوایش از من بیشتر بود.
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
⭕️آیتالله فاطمینيا:
🔸مرحوم كفعمی میگوید زمانی كه میخواهی وضو بگيری، اگر لباست را نزد كودكی بگذاری تا نگه دارد، وقتی بازگردی تا لباس را برداری، اگر كودك بگويد در لباست عقربی رفته است، هرچند احتمال كمی هم بدهی كه واقعيت دارد، از پوشيدن لباس اجتناب میکنی!
🔹آن وقت خيلی عجيب است كه اخبار ١٢٤ هزار پيامبر از قيامت و عوالم بعد از مرگ در ما اثر نمیکند و در غفلت به سر میبریم...
#درس_اخلاق
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
❇️ بر اثر اصابت تیر، از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند مسئول انبار، پیرمردی بود به نام حاج امر ا... با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود، او که آقا مهدی را نمی شناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آن ها را تماشا می کند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستادهای و ما را نگاه می کنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی
شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد : « بله چشم»
و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت نزدیکی های ظهر بود که حاج امرا... متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشکر است
بعض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که مهدی گفت : « حاج امر ا... من یک بسیجی ام .»
#خاطرات_شهدا
#شهید_مهدی_باکری
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
⭕️گردان پشت میدون مین زمینگیر شده بود.
چند نفر بلند شدن که معبر رو باز کنن.
۱۴ سال بیشتر نداشت! چند قدم که به سمت میدون مین دوید، ایستاد و برگشت سمت ما!
گفتیم حتما ترسیده! ترس هم داشت.
وقتی رسید به ما، پوتینهاش رو در آورد و گفت:
"اینارو تازه امروز از گردان گرفتم، حیفه! بیتالماله"
پا برهنه رفت...
🔻کاش برخی از دولتمردان و مسئولین، حفظ بیتالمال را از این ۱۴ سالهها یاد میگرفتند...
#خاطرات_شهدا
#هفته_دفاع_مقدس
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
💠هر #شب_جمعه میرم کربلا
بعد از شهادتش🕊 دو سه باری #خوابش را دیدهام. آخرین بار که در خواب دیدمش، پرسیدم «مادر کجایی⁉️ چه خبر؟
گفت: دارم میرم #کربلا. هر شب جمعه میرم کربلا، زیارت علی اکبر (علیه السلام)
#شهید_مهدی_زین_الدین
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید آنها شما را نزد اباعبدالله الحسین(ع) یاد میکنند
#شهید_غلامعلی_رجبی
#شبتون_شهدایی 🌙
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش جالب رزمنده جوان به عکس صدام کسی که خود را فرمانده قادسیه میدانست و قرار بود دو روزه تهران را فتح کند!
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
دور تا دور نشسته بودیم. نقشه اون وسط پهن بود. حسین گفت: "تا یادم نرفته اینو بگم، اون جا که رفته بودیم برای عملیات، یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودن. یه مقدار از گندمها از بین رفته. بگید بچهها ببینن چه قدر از بین رفته، پولشو به صاحبش بدین."
#شهید_حسین_خرازی
#درس_اخلاق
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
مرحوم حاج اسماعيل دولابی:
🌼تمام اعضاى بدن و حتى فڪر انسان
مغلوب #دل اوست دل سـلطان بدن
است؛ هر جا رفت فڪر و دست و پا
هـــــم هـــمانجا مى رونـــد.
#محبت به هـــر جا تعـلق گـيرد تمام
اعضا و جـوارح براى آن ڪار میکنند
دلت را به سوى خـــدا و خوبان خـدا
بفرست هـمه وجودت اصلاح میشود.
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
علامه #حسن_زاده
🌼نیت بد هر چند به مرحله عمل نرسد و از جنبه فقهی کیفر نداشته باشد و تعزیر و حد برآن مترتب نشود، در روح و جان اثر می گذارد، نیت بد انسان را تیره میکند.
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
اســتاد حـجت هاشــمی:
🌼سیر و سلوڪ میسر نمی شود مگر
با معـــرفت ، محـــبت و اطاعت از
#اهـــــل_بیت_علیــــه_الســـــلام.
#اطاعت در سـایه اطیعــوا الله و
اطیعوا الرسول و اولوأ الامرمنکم
حاصــل می شـــود.
🆔👇👇👇
@sire_o_sh
🔸والفجر یک بود. با گردانمان نصف شبی توی راه بودیم. مرتب بیسیم میزدیم بهش و ازش میپرسیدیم "چی کار کنیم؟"
🔹وسط راه یه نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیکتر که رفتیم، صدای آقا مهدی رو از توش شنیدیم. با بیسیم حرف میزد. رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی.
🔸رفتیم بهش سلام کنیم. رنگ صورتش مثل گچ سفید بود. چشمهاش هم کاسهی خون. توی اون گرما یه پتو پیچیده بود به خودش و مثل بید میلرزید. بد جوری سرما خورده بود.
🔹تا اومدیم حرفی بزنیم، رانندهش گفت "به خدا خودم رو کشتم که نیا؛ مگه قبول میکنه؟"
#شهید_مهدی_باکری
#درس_اخلاق
🆔👇👇👇
@sire_o_sh