eitaa logo
سیره فرزانگان
1.4هزار دنبال‌کننده
507 عکس
254 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوند خود از مومنان دفاع می‌کند! یک وقتی به مرحوم آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی عرض کردند: اشخاصی مردم را از شما بر می‌گردانند! ایشان در جواب فرمودند: إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا(خداوند از مومنان دفاع می‌کند) به همین جمله از آیه قرآن کریم بسنده کردند! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت- خاطراتی از مرحوم آية الله العظمى سید محمدرضا موسوی گلپایگانی- نقل خاطره از: آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی، نشر دارالقرآن الکریم. https://eitaa.com/sirefarzanegan
آری پیر شدم و آدم نشدم! مرجع بزرگوار مرحوم حضرت آیة الله العظمی آقای گلپایگانی نقل می‌فرمودند: یکی از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی در درس ایشان ایراد و اشکال کرده و یا اصرار در اشکال کرده بود. گویا آن شخصِ طالبِ علم با خواندن درس، انگشتر فروشی هم می‌کرده، مرحوم آخوند آن روز از نحوه اشکال یا اصراری که او بر اشکال داشته ناراحت می‌شوند و می‌گویند: آقا با یکدست که نمی‌شود دو هندوانه را بلند کرد! - اشاره به اینکه درس خواندن با انگشتر فروشی جمع نمی‌شود و آن کار، مانع فهمیدن درس و مطالب است- آن طلبه ناراحت می‌شود و می‌گوید: پیر شدی و آدم نشدی! مرحوم آخوند خراسانی دست به ریش خود می‌کشند و می‌گویند: آری پیر شدم و آدم نشدم! مرجع بزرگوار این داستان را راجع به حُسن خُلق و عظمتِ روحِ مرحوم آخوند نقل کردند. آری آن شخصیت بزرگ و عظیم علمی و روحانی این چنین تحمل آن توهینِ بزرگِ شاگرد خود را نموده بودند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت- خاطراتی از مرحوم آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی- نقل خاطره از آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی، نشر دارالقرآن الکریم. https://eitaa.com/sirefarzanegan
ما از استادانمان در نجف این نظر را نپذیرفتیم، از شما بپذیریم! مرحوم آیت الله العظمی سید صادق روحانی می‌فرمودند: یک روز آقای بروجردی در جلسهٔ درس خارج فقه، کتاب فقه الصّادق را همراه خودشان آورده بودند و نظر مرا دربارهٔ بحث غروب و مغرب نقل کردند. من قول به غروب را اقوی می‌دانستم. آقای بروجردی فرمودند: اساتید ما در نجف این نظر را داشتند و ما از آنان قبول نکردیم؛ حال از شما قبول کنیم؟! عدّه‌ای خندیدند. بعد آقای بروجردی فرمودند: جدای از شوخی، قول به غروب قوی هست، امّا تمام نیست و ما به آن اشکال داریم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایتا، سیّد حسین کشفی، ۱۴۰۱/۱۰/۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
کتاب، حرمت دارد! آیةالل‍ه العظمی سید صادق روحانی می‌فرمودند: من قصد داشتم کتاب فقه الصّادق را به آقای بروجردی تقدیم کنم، امّا ایشان اظهار داشتند: کتاب، حرمت دارد؛ من شخصی را می‌فرستم که کتاب را از شما بگیرد! و این کار را نیز انجام دادند و کتاب، تقدیم آقای بروجردی شد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال ایتا سیّد حسین کشفی، ۱۴۰۱/۱۰۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
26.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬معجزه ای از حدیث کسا به روایت فرزند آیت الله علوی گرگانی حاج آقا سید محمد علوی گرگانی(امام جماعت مسجد جامع گرگان) نقل خاطره از: حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانشhttps://eitaa.com/sirefarzanegan
اگر آدم منظم می‌خواهید بروید آقای مصباح را ببنید! مرحوم پدر- آیت الله مصباح- هر وقت قرار داشتند، نیم ساعت زودتر آماده رفتن می‌شدند. اگر باهم جایی می‌رفتیم، اولین نفر آماده می‌شدند. همه چیزش روی برنامه بود. مدام از شهید بهشتی مثال می‌زدند و می‌فرمودند: ما ساعت‌مان را با رفت و آمد آقای بهشتی تنظیم می‌کردیم. بس که منظم بودند. بعد از فوتشان کسی از دوستان آمد و گفت: سال‌ها قبل پیش آقای بهشتی بودم. به ایشان گفتم: شما زیاد از حد منظم و سخت‌گیر هستید. در جواب فرمودند: من که چیزی نیستم، اگر آدم منظم می‌خواهید، بروید قم آقای مصباح را ببینید! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش روایت‌هایی از زندگی علامه مصباح یزدی، ۱۴۰۱/۱۰۱۲، کانال آیت الله مصباح یزدی https://eitaa.com/sirefarzanegan
نباید مردم در امر تقلید، متحیر بمانند! مرحوم آیةالل‍ه العظمی روحانی می‌فرمودند: من مدّتی بعد از فوت آقای بروجردی رساله دادم، و از سوی دیگر در جواب استفتائی نوشته بودم که: آقای خویی اعلمِ فقها در عصر غیبت است. برخی به من نامه داده و اشکال کردند که اگر آقای خویی، اعلم هست، پس چرا رساله نوشته‌اید؟ و یا آن‌که خود را اعلمِ از آقای خویی می‌دانید؟! من مطالب خودم در رابطه با اعلمیّت آقای خویی و نامه‌ای را که به من اشکال شده بود، خدمت آقای خویی فرستادم. ایشان در جواب (به این مضمون) نوشته بودند [نقل به مضمون]: جدای از شبههٔ اعلمیّتِ ِشاگردان، اعلم دانستنِ من به این معنا نیست که هیچ رساله‌ای نوشته نشود مگر بعد از فوتم. اگر من امروز رحلت نمودم، مردم از چه کسی تقلید کنند؟ و لذا باید افرادی در زمان حیات استادشان رساله نوشته و خودشان را در معرض مردم قرار دهند تا مردم در امر تقلید متحیّر نباشند‌. نگارنده گوید: این نامه در کتاب نامه‌های تاریخی موجود نیست. مرجع فقید می‌فرمودند: نامه‌های آقای خویی به من، بیش از این‌ها بوده و پس از انقلاب، عدّه‌ای آن‌ها را برده‌اند. شاید این نامه نیز در بین آن نامه‌ها بوده است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش کانال ایتای سیّد حسین کشفی، خاطرات و حکایاتی از آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
وظیفه شما این است، وظیفه من هم این است! در بازگشت مرجع عظیم الشان مرحوم آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی از سفر لندن، سيّد محترمی قطعه شعری که در مدح ایشان سروده بود، در محضرشان قرائت کرد، آقا بلا فاصله فرمودند: اللهم اغفرلی مالا يعلمون ولا تؤاخذنی بما يقولون. یعنی خداوندا بیامرز آنچه را که اینها از من نمی‌دانند و مرا به آنچه درباره‌ام می‌گویند و ستایش‌هائی که می‌کنند مؤاخذه مکن! آن شخص وقتی که این جملات را شنید، عرض کرد: آقا ما از چهل سال قبل ارادتمند شما بوده‌ایم و اخلاص به شما داشتیم. معظم له فرمودند: خوب وظیفه شما آن و وظيفه من هم این است که این را بگویم. آری، مرجع بزرگ با الهام از خطبه همام در نهج البلاغه راجع به صفات متقین آنگونه مواجه شده و آن دو جمله را فرمودند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت _خاطراتی از آية الله العظمى آقاى سید محمد رضا موسوی گلپایگانی_ به نقل از: آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
در وجب به وجب صحن کربلا خوابیده‌ام! مرحوم آقای حدّاد می‌گفتند: آقای قاضی هر وقت کربلا می‌آمدند، شب‌ها می‌رفتند در صحن می‌خوابیدند! خُب آنجا غالباً هوا گرم است و می‌شود در صحن خوابید. مرحوم قاضی می‌گفتند: من در وجب به وجبِ صحن کربلا خوابیده‌ام! یک وجبش پیدا نمی‌شود که من نخوابیده باشم! خُب این تواضع، تواضع به چیست؟ آن هم در صحن! می‌گویند که: آقا تو آیةاللَه و مرجع تقلید و فلان و فلان هستی، برو در مسافرخانه، آمده‌ای در صحن می‌خوابی؟! پیش زن‌ها و مردهای عرب و پیش بچّه‌ها و...! امّا آن کسی که با آن نظر به سیّدالشّهداء علیه السّلام نگاه می‌کند، و آن خضوع و خشوع را دارد، طبعاً نسبت به زوّار حضرت هم همان ادب را دارد، نسبت به خاک کربلا و سنگ و در و... هم همین ادب را دارد. خُب این‌طور می‌شود مرحوم قاضی! و الاّ همه کس که مرحوم قاضی نمی‌شوند! چرا یک قرنی می‌آید و می‌رود ولی کسی مثل مرحوم قاضی نمی‌شود؟ برای اینکه اینها این جهات و نکات را تا این اندازه رعایت می‌کنند و خدا هم به آنها عنایت می‌کند. ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: سالک آگاه، مجلس اول، ص ۴۱، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی، نشر مکتب وحی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
چرا لباس جدید برای من خریده‌اید؟! تا آنجا که یادم می‌آید پدرم- مرحوم دکتر عباس شیبانی- فقط ۲ دست کت و شلوار داشت. مرحوم مادرم همیشه برای خرید کت و شلوار جدید به پدر اصرار می‌کرد، اما او زیر بار نمی‌رفت. درواقع پدرم همیشه تلاش می‌کرد ساده و در حد خانواده‌های متوسط جامعه زندگی کند. دلش می‌خواست مثل بقیه مردم باشد تا شرایط زندگی آنها یادش نرود. وقتی هم مادرم دور از چشم پدرم، کار خودش را می‌کرد و برای او لباس جدید سفارش می‌داد، پدر تا می‌فهمید، معترض می‌شد و از مادرم گله می‌کرد که کت و شلوار من هنوز سالم است، چرا یک دست جدید سفارش می‌دهید؟! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱. https://eitaa.com/sirefarzanegan
قبل از حساب و کتاب مخارج، خمس آن را کنار می‌گذاشتند! پدر و مادرم هم‌عقیده بودند و یادم نمی‌آید هیچ‌وقت در خانه‌مان دعوایی از آنها دیده باشم مگر همین بحث‌های ساده. مثلاً هر ماه که پدرم-دکتر عباس شیبانی- حقوق می‌گرفت، قبل از حساب و کتاب خرج و مخارج زندگی، یک پنجم حقوقش را به‌عنوان خمس آن ماه کنار می‌گذاشت! اوایل برای مادرم سخت بود با این شیوه زندگی پدرم کنار بیاید اما خیلی نگذشت که در دفتر حساب و کتاب مادرم اولین هزینه، همین بود. اگر می‌بینید پدر و مادرم با وجود تمام مسئولیت‌های مهمی- مثل یک دوره وزارت،پنج دوره نماینده مجلس، ریاست دانشگاه تهران، سه دوره عضو شورای شهر تهران- که پدرم داشت، به لحاظ مالی به‌اطلاح رشد نکردند، به این دلیل بود که خودشان آگاهانه انتخاب کرده بودند ساده زندگی کنند و این دقت‌ها را در زندگی داشته باشند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش. خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱. https://eitaa.com/sirefarzanegan
با این همه مسئولیت‌های مهم، حتی خانه‌ای از خود نداشت! بی‌اعتنایی پدرم- مرحوم دکتر عباس شیبانی- به مادیات، فقط به دو دست کت و شلوار محدود نمی‌شد. پدر حتی خانه‌ای هم از خودش نداشت و خانه‌ای که در آن زندگی می‌کردند، ارثیه‌ای بود که به مادرم رسیده بود که آن هم در سال‌های بعد، داستان پیدا کرد. ماجرا از این قرار است که بعد از فوت پدربزرگم، ازآنجاکه این خانه، یادگار انقلاب اسلامی است و باید حفظ شود، وزارت ارشاد آن را از مادرم خرید و تعهد داد تا زمانی که آنها در قید حیات هستند، در این خانه اجاره‌نشین باشند. مادرم قبل از فوتش گفته بود مبلغی را هم برای اجاره‌بها به حساب وزارت ارشاد واریز می‌کند، اما با این حال در دوره بعدی وزارت ارشاد، دو مرتبه برای پدرم حکم تخلیه آمد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش. خبرگزاری فارس، گفتگو با آزاده شیبانی- فرزند مرحوم دکتر عباس شیبانی-۱۴۹۱/۱٠/۱۱. https://eitaa.com/sirefarzanegan