eitaa logo
سیره شهدا 🌷
115 دنبال‌کننده
568 عکس
122 ویدیو
3 فایل
🌷همگام سازی زندگی به سبک شهدا🌷 ادمین: @Hagh1480
مشاهده در ایتا
دانلود
📎 مزار این شهید همیشه شلوغ است! مزار سجاد خیلی شلوغ می‌شود، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود، می‌رفتیم و می‌دیدیم یکی از شیراز به عشق سجاد بلند شده آمده تهران، یکی در گرگان خواب سجاد را دیده و آمده بهشت زهرا، یکی در قم، یکی در اصفهان و ... اولش نمی دانستیم حکمتش چیست بعد دیدیم حکمت این شلوغی، بر می گردد به وصیت نامه سجاد که خطاب به مردم گفته: «اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر مزار من، به لطف خداوند من همیشه حاضر هستم.» شاید باورتان نشود اما ما هر وقت سر مزار سجاد می‌رویم می‌بینیم مزار پر از دسته گل است و اصلا احتیاجی نیست ما با خودمان گل ببریم. 🔸راوی خواهر شهید مزار مطهر: قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 ╭┅────────┅╮ 🆔 @sireh_shohada ╰┅────────┅╯
_✍️نکاتی از روایت های خانواده شهید زبرجدی ✨️آرزوی دیدار سجاد خیلی حضرت آقایی بود. هر وقت تلویزیون صحبتهای رهبری را پخش میکرد می‌نشست گوش میداد، میگفت این صحبتها به درد زندگی‌مان می‌خورد. خیلی آرزوی دیدار آقا را داشت و آخر هم به آرزوش رسید! همان وقتی که حضرت آقا در بهشت زهرا (س) آمدند سر مزارش... ✨️تو رو خدا این پول نه! سجاد به شدت روی حساس بود. در همان جوانی مسئولیت بیت المال مسجد را دادند دستش. یادم هست پول مسجد را آورده بود خانه، بهمان جای پولهای خودش را نشان داد و گفت: اگه میخواید پول بردارید اشکال نداره از پول خودم بردارید اما تو رو خدا دست به پول مسجد نزنید، اون بیت الماله... سجاد از پول خودش خرج بازسازی مسجد هم میکرد، میگفت باید دِینم به این مسجد ادا شود. ✨️غسل شهادت در مراسمات مختلف و مناسبتهایی که در انتظامات و ایست و بازرسی پایگاه بسیج فعال بود قبلش غسل شهادت میکرد، میگفت شاید شهادتم در این عرصه رقم بخورد. آماده شهادت بود... ✨️پرواز از دماوند سجاد ماشین خریده بود. بهش زنگ زدم گفتم حالا که ماشین خریدی یه سر بریم مشهد؟ گفت آره اگه یه پرواز گیر بیارم میام که بریم مشهد. جا خوردم گفتم داداش از دماوند لازم نیست با هواپیما بیای! راستشو بگو کجایی؟ ازم قول گرفت که به هیچکس نگم و اونجا بود که فهمیدم سوریه ست... ✨️حواسم هست ما پدرمان را در کودکی از دست دادیم و مادرم هم از بچگی طی حادثه ای قدرت تکلمش را از دست داده بود. مادرم با اینکه سواد نداشت اما سجاد را طوری تربیت کرد که بشود شهید زبرجدی! برای اعزام دوم سجاد نصف شب رفته بود دم خانه فرمانده‌شان که تو را به خدا بگذار بروم. فرمانده‌اش گفته بود پس مادرت چه؟ سجاد هم گفته بود نگران نباشید بعد شهادت هم حواسم هست... راست هم گفت. نه فقط مادر، بلکه هر کسی که با او درد دل کند میفهمد که حواسش هست... ✨️رو چشماش کار می‌کرد. همه می‌گفتند که سجاد فوق العاده با حجب و حیا است. خیلی صبور و سر به زیر بود. سجاد نصاب کولر بود و اگر میدید صاحبخانه حجاب ندارد کارش را انجام میداد و سریع می‌رفت تا چشمش به نامحرم نیفتد. بعد که بهش زنگ میزدند چرا پولت را نگرفتی و رفتی؟ جواب میداد اگر خواستید بریزید به شماره حسابم. ✨️تب و لرز سجاد قبل عملیاتی که در آن شهید میشود تب و لرز شدیدی میکند. دوستانش میخواهند او را به قرنطینه ببرند اما او مانعشان میشود و میگوید نه، این حالت به خاطر اینست که گناهانم دارد پاک میشود، من در این عملیات شهید میشوم. سجاد مطمئن گفته بود و واقعا شهید شده بود... قطعه ۵۰ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 🆔 https://eitaa.com/sireh_shohada
🌾🌻🌾 شما چهل روز باشید؛ خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. خود را دقیق و اول وقت بخوانید؛ خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 🆔 https://eitaa.com/sireh_shohada