eitaa logo
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷
135 دنبال‌کننده
374 عکس
79 ویدیو
3 فایل
🌷همگام سازی زندگی به سبک شهدا🌷 ادمین: @Hagh1480
مشاهده در ایتا
دانلود
➖شهید خدمت سیاست خارجی، عزت شد کرونا تمام و بیمه و تخت بیمارستان فراگیر شد تحریم نفت شکست پلتفورمهای داخلی اوج گرفت آب و برق از بحران خارج شد دریاچه ارومیه احیا شد گردشگری رشد داشت ۴ انتخابات سالم برگزار شد قدرت دفاع و امنیت اوج گرفت کارگر، تولید و مسکن زنده شد ▫️و رئیسی شهید شد، الگو شد... ✍🏻مسلم معین 🌀 رسانه باشیم و در روشنگری لااقل یک نفر شریک باشیم . ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 https://eitaa.com/sireh_shohada
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
التماس برای شهادت (از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 https://eitaa.com/sireh_shohada
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
🌹 از همان بچه گی علاقه به گمنــامی داشت. نمی خواست توی چشم باشد و تعریف و تمجید شود. 🔹 یک بار رفته بودیم پارک؛ خیلی اصرار کردم که از خاطرات سوریه بگوید. آخر سر دید عصبانی شدم، شروع کرد به خاطره گفتن. آن هم نه از خودش، فقط از شهدای دیگر . 🌹 این عشق به گمنــامی؛ در وصیتنامه اش هم مشهود بود: «…دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید، پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه (س) قطعه ۳۱ به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید “ تنــها پـرکــاهی تقـدیـم به پیشــگاه حــق تعــالی “ حتما چنین کاری بکنید. چون من از روی پُر نور و با جمال شهدای گمنام خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود؛ ولی آن نوگلان پـرپـر روی دشتها و کوهها، بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانکها له گردند… ». 🌷 ما هم فقط یک عکس بالای مزارش گذاشتیم. راوی: همسر شهید 📚 سند / زندگی و خاطرات ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 ╭┅───────┅╮ @sireh_shohada ╰┅───────┅╯
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
⭕️ شهیدی که مسخره اش می‌کردند شهید کر و لال عبدالمطلب اکبری ▪️یکی تعریف می‌کرد وقتی دشمن خمپاره می‌زنه، قبل از این که صدای سوتش برسه، عبدالمطلب کر و لال اشاره می‌کنه بقیه دراز بکشند!- عجب!- دست کم نگیریدش. ▪️اسمش عبدالمطلب اکبری بود. کرولال بود.زمان جنگ توی محل بنایی می‌کرد و چون کر و لال بود، خیلیا جدی اش نمی گرفتند. یه روز رفتند سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“. عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“! دوستاش خندیدند و مسخره بازی درآوردند! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌‌ اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت… فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدینش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که با دست قبر خودش رو کشیده بود! 📩 تو وصیت نامه ش نوشته بود: یک عمر هرچی گفتم به من می‌خندیدند... یک عمر هرچی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند... یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم. اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف می‌زدم. آقا خودش بهم گفت: تو شهید می‌شی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد." ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 ╭┅────────┅╮ @sireh_shohada ╰┅────────┅╯
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 ╭┅────────┅╮ @sireh_shohada ╰┅────────┅╯
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
خاطره ای از شهید مجید قربانخانی معروف به حر مدافعین حرم ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 ╭┅────────┅╮ @sireh_shohada ╰┅────────┅╯
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 https://eitaa.com/sireh_shohada
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 https://eitaa.com/sireh_shohada
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
📨 🌹شهید مدافع‌حرم وحیددنومی گلزار 🦋همسر شهید نقل می‌کنند: یک روز وحید ناراحت از سر کار به خانه آمد و مستقیم به آشپزخانه رفت و وسایل را جدا می‌کرد؛ نصف وسایل را برداشت. بهش گفتم: «وحید این وسایل را چه‌کار میخواهی بکنی؟» گفت: «دوستم تازه ازدواج کرده، در منزلشان هیچی ندارند. از لوازم منزل، آنهایی که از نظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم.» 🦋در آن مدتی که در بندرعباس بودند، این کار وحید سه‌مرتبه تکرار شد. حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید تا دوستش و همسرش به گردش بروند و زندگی مشترک‌شان نابود نشود. 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات🌟 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 ╭┅────────┅╮ @sireh_shohada ╰┅────────┅╯
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
شهید مجتبی ذوالفقار نسب ♨️موهبت الهی دو فرزند شهید 🌻همسر شهید نقل می‌کند: فرزند اولم، علی در سال۱۳۸۲ به دنیا آمد. شیر نمی‌خورد. واهمه داشتم که اگر علی شیر نخورد، مجبور خواهم بود از شیرخشک استفاده کنم. مجتبی کتاب قرآن را برداشت، نیت کرد، قرآن را باز کرد و سوره محمدﷺ آمد. علی را در آغوش گرفت و سوره محمدﷺ را آرام‌آرام در گوشش خواند و در کنار آن آیات زیبا گریه می‌کرد. صدای زیبایش طنین‌انداز اتاق شده بود و اشک‌هایی که روی گونه‌هایش جاری بود، از ذهنم پاک نمی شود. پس از آن، به راحتی علی شیر خورد. 🌻عباس، پسر دومم، سال۱۳۸۴ به دنیا آمد. قبل از تولدش در خواب سواری را با اسب سفید دیدم که از او طلب شفای فرزندم را داشتم و حسّی می‌گفت که او حضرت عباس علیه‌السلام است. خواب را برای مجتبی تعریف کردم و او نیّت کرد که هر ساله در روز تاسوعا نذری بدهیم. زمانی که عباس به دنیا آمد، حال جسمی خوبی نداشت. پس از چند مدت حالش خوب شد و هیچ نشانه‌ای از بیماری در بدنش نبود. مجتبی دلداده اهل‌بیت بود و در ایّام ولادت ائمه، شیرینی می‌گرفت و به منزل می‌آورد یا در پادگان بین سربازان پخش می‌کرد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔰 "سیره شهدا" 👇 ╭┅────────┅╮ @sireh_shohada ╰┅────────┅╯
۲۴ مرداد ۱۴۰۳