....«گرفتن» و «رها کردن» در تربیت»
🔶آیت الله حائری شیرازی(ره)
تربیت، «گرفتن» و «رهاکردن» دارد؛ یعنی باید «متربّی» را از آنکسیکه انسان را به راه خطا میبرود بگیری و به راه صحیح بیاوری و طبق یک برنامۀ زمانبندیشده رهایش کنی.
.
🔶دورۀ «رهاکردن» بسیار ظریفتر و مهمتر از دورۀ «گرفتن» است. اینکه کسی را در مرحلۀ نخست تحتتأثیر خود قرار دهیم کار سادهای است. اما کسی را از تأثیر خود خارجکردن و او را روی پای خودش واداشتن کار دشواری است؛ یعنی چنان دستت را از اطراف او کنار ببری که راه خودش را ادامه بدهد و خرد نشود.
.
🔶وقتی به کسی تعلیم دوچرخهسواری میدهید چه میکنید؟ او که وارد نیست؛ او را میگیرید، اما همینکه او دو تا پا زد، رهایش میکنید. همینکه توانست تعادلش را حفظ کند، دست از دوچرخه برمیدارید. گرفتنش آسان است؛ اما این گرفتن بهضرر اوست. اگر رهایش کنید که زمین بخورد به نفع دوچرخه سوار است. چرا؟ چون «سلامت در وابستگی»، برای انسان «هلاکت» است. درحالیکه زخمیشدن در حفظ تعادل، سعادت است.
.
🔶رهبر جامعه هم، هنگام «گرفتن» و قبضهکردن جامعه، کار سادهای دارد؛ کار دشوار او در «رهاکردن» جامعه است. وابستهشدن جامعه به رهبرِ خودش ساده است. روی پای خود ایستادنِ جامعه، بهطوریکه خود بفهمد، خود بداند و خود درک کند، دشوار است. برای گذشتن از این مرحله، جامعه «زخمهایی» را باید تحمل کند و آسیبهایی را باید قبول کند تا بتواند روی پای خود بایستد، بفهمد و حرکت کند.
کانال سیره علما @sireolama
...فرق ما و آنها این است
🔶حضرت آیتالله العظمی بهجت قدسسره:
به معلومات و واضحات خود، عمل نمیکنیم، معذلک مقامات و علمیات و معارف بالاتر را طالبیم.
.
🔶به یاد دارم در کربلا آقا شیخِ نابینایی در بالاسر سیدالشهدا علیهالسلام و درحالیکه مرا نمیدید، به پسرش که کوچک بود و هنوز بالغ نشده بود، میگفت: پسرم! نماز بخوان. وقتی پسر به نماز ایستاد، در وقت نیت، وقتی که میخواست به او یاد دهد که چگونه نیت کند، میگفت: پسرم! در نماز دلت را به خدا ببند!
.
🔶یک کلمه است، گوش کردن و نکردن، گفتن و نگفتن، ولی فرقش از زمین تا آسمان است. اگر میل داری به جایی برسی که سید رضی، سید مرتضی، و شیخ مفید رحمهمالله رسیدند، کاری بکن که آنها میکردند، تا به مقامات آنها برسی.
.
🔶آری، با حرف تنها نمیتوان به جایی که آنها رسیدهاند، رسید. علمیات آنان شرق و غرب را فرا گرفته، و عملیات آنها هم قابل انکار نیست، و کرامات عجیب و غریب هم از آنها نقل شده که قابل انکار نیست.
.
🔶بنابراین، فرق ما و آنها این است که آنها اهل علم و عمل و صاحب مقامات و کرامات بودهاند و ما نیستیم. به نظر بنده تفاوت میان ما و آنها فقط در این است که آنها به آنچه میدانستند، عمل میکردند، ولی ما حتی آنچه را که میبینیم، عمل نمیکنیم! و حتی أَلأهَم فَالأهَم و أَلأوْجَب فَالأوْجَب را رعایت نمیکنیم!
.
🔶آنها در مقام عمل حتی در عمل به مستحبات، منتظر حالی بودند که آن را خوب انجام دهند! تنها مشابهت ما با آنها این است که آنها در ایمان و یقین قوی بودند و صلابت داشتند، و ایمان و یقین ما ضعیف است!
در محضر بهجت، ج٣، ص٢۴٢
کانال سیره علما @sireolama
....شیخ ابراهیم ترک
🔶شیخ ابراهیم ترک میگوید: من مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزیدم، پولم تمام شد و آشنایی هم برای رفع مشکل نداشتم، به همین جهت قصیدهای در مدح حضرت رضا (سلام الله علیه) سرودم و فکر کردم که بروم و آن را برای تولیت بخوانم و صله بگیرم.
.
🔶با این نیت حرکت کردم اما در راه به خود آمدم که چرا نزد خود حضرت رضا (سلام الله علیه) نروم و [برای] دیگری بخوانم؟ به همین جهت کنار ضریح رفتم و پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیدهی خود را خطاب به روح بلند و ملکوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله کردم.
.
🔶که به ناگاه دیدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسکناس ده تومانی در دست من نهاد، بیدرنگ گفتم: «سرورم! این کم است.» ده تومانی دیگری داد باز هم گفتم: «کم است.» تا به هفتاد تومان که رسید دیگر خجالت کشیدم تشکر کردم و از حرم بیرون آمدم.
.
🔶کفشهای خود را میپوشیدم که دیدم آیتالله حاج شیخ حسنعلی تهرانی «جد آیتالله حسنعلی مروارید مشهدی» با شتاب رسید و فرمود: «شیخ ابراهیم!»
.
🔶گفتم: «بفرمایید آقا!»
.
🔶گفت: «خوب با آقا حضرت رضا (سلام الله علیه) روی هم ریختهای برایش مدح میگویی و صله میگیری، صله را به من بده تا...»
.
🔶بیدرنگ پولها را به او تقدیم داشتم و او یک پاکت به من داد و رفت. وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است یعنی یکصد و چهل تومان.
.
.
🔶مرحوم آقای آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی نقل کرد که من به مشهد مشرف شده بودم. در آن جا به منزل مرحوم حاج شیخ حسنعلی تهرانی (که از زهاد و اخیار معروف بود) وارد شده (مهمان) بودیم، ولی از جهت مخارج عیالاتم که در عراق عرب بود بی نهایت نگرانی داشتم.
.
🔶یکی از دوستان به من گفت که آصف الدوله والی مشهد آدم خیریست، چند شعر در مدیحه او بساز تا من از او صله قابل توجهی برای تو بگیرم.
.
🔶من هم هفت بیت شعر عربی ساختم ولی دیدم شعرها مناسب مقام ممدوح نیست سزاوار است که با این ابیات حضرت رضا سلام الله علیه مدح شود، پس خجلت کشیدم با آن ها آصف الدوله را مدح نمایم، با خود گفتم من این اشعار را حضور مبارک حضرت علی بن موسی الرضا سلام الله علیه تقدیم میکنم و از آن حضرت نیز مطالبه صله مینمایم.
.
🔶پس به حرم مبارک مشرف شده اشعار را خواندم، عرض کردم یابن رسول الله دعبل خزاعی اشعاری چند تقدیم محضر نمود، در صله آن هم جبه و هم پول به او مرحمت فرمودی؛ من جبه را بخشیدم ولی پول میخواهم.
.
🔶همان دم که عرض حاجتم تمام شد آقا سید حسین، محرّر آقای آقا میرزا اسماعیل ترشیزی ده تومان پول توی دست من گذاشت.
.
🔶عرض کردم یابن رسول الله این نه مطابق شأن شماست و نه مناسب مقدار حاجت من. آن قدر نگذشت که دیدم یک نفر دیگر نیز ده تومان پول به من داد. ما حصل از حرم تا صحن سی و پنج تومان پول بدون سابقه به من رسید.
.
🔶پس پول را توی دستمال به بغل گذاشتم، طرف منزل میآمدم.
.
🔶در این اثنا مرحوم حاج شیخ حسنعلی به من رسید و دست برد از بغل من دستمال را بیرون کشید؛ مثل این که خود گذاشته بود و فرمود: مرد! رفتی از حضرت صله گرفتی؟!
.
🔶من خیلی تعجب کردم چون او نه از شعر گفتن من خبر دار بود و نه از خواندن آن در حضور حضرت و نه از پولی که به من در حرم رسیده بود مع ذلک هم پول را از بغل من بیرون آورد و هم فهمید این چه پولی است به من رسیده من خیلی تعجب کردم که او از کجا ملتفت شد.
کانال سیره علما @sireolama
...تنها آدم دنیا و مرتاض هندی
🔶آیة الله العظمی وحید خراسانی نقل میفرماید: مرحوم حاج محقّقی خراسانی،مردی بودخیلی بزرگوارـخدا رحمتش كندـمیآمد نجف،آنجا چون مردپختهای بودآقایان نگهش میداشتند،دوماه تقریبامنبرمیرفت درمدارس مختلف نجف.
.
🔶یك روزی ایشان این قضیه رانقل كردبرای ما،گفت خودم دیدم،حالا خصوصیاتش یادم نیست،گفت از نوشتههای«میر فندرسكی»این را پیداكردم كه(میر)رفته بوده به هند.
.
🔶«میر فندرسكی»قبرش در تخت فولاد هست،مرد ریاضت كشیده مهمی بوده.
.
🔶درهند هم مركزعجائب بوده، منتهامردم خیال میكنندتمدنها حالا پیداشده،چقدركمالات بوده اینهاهمه دفن شده واز بین رفته!خلاصه هند دارالعجائب بوده آن وقت.
.
🔶روایتی هم ازحضرت امیر است وآن روایت خیلی عجیب است كه حضرت درتعریف علم نجوم كه صحبت میكند بعدمیفرماید این علمی است كه لا یعرفه الا نحن و اهل بیت فی الهند،معلوم میشود هند خیلی جای عجیبی بوده،حالا آن اهل بیت كی بودند و چه بودند؟
.
🔶اجمالاً«میر»میرودبرای درك این عجائب. آنجا مرتاضی بوده كه شش ماه میخوابیده وشش ماه بیدار بوده.
.
🔶بعد«میر»وقتی میرود كه او به خواب رفته بوده،حالا باید شش ماه بماند تااین بیدار بشود،به آن دربانش میگوید راه چاره چیست؟
.
🔶میگوید اوگفته كه من وقتی میخوابم حق ندارید من را بیدار كنید،مگر آدمی بیاید،اگر آدمی آمد مرا بیداركنید.
.
🔶اطرافیان میر میگوینداین آدم كل آدمهاست كه آمده،«میر»است وعلم وعرفان و ریاضات و…،خلاصه مرتاض را بیدارمیكنند.
.
🔶بیدار كه میشود میگویدچرا مرا بیداركردید؟میگویند«میر فندرسكی»است، چنین و چنان،بعد میگوید این كه آدم نیست،من یك آدم دیدم،اگرگفتم آدم آمد مرابیدار كنید.
.
🔶بعد برای«میر»نقل میكندمیگوید من جزءكسانی بودم كه مأمون مرا دعوت كرد ازهند، از تمام دنیامأمون دعوت كرد،از هنددو نفر را دعوت كرد،یكی مُرده،یكی منم كه هنوز هستم.
.
🔶حالا از اینجاهاباید بفهمیدكه این قضایایی كه تواین كتابها نوشته شده، آنی كه بوده فوق این حرفهاست،منتها جای اسف است كه ازبین رفته.
.
🔶گفت من از هند باآن شخص آمدم و واردشدیم،چهار هزارنفر بودیم،حالاببینیدچهارهزار،آن هم این نمونه،چیست؟! تومتون دارد رأس الجالوت،جاثلیق،هربز اكبر،از اینها معلوم میشودچهار هزار نفر چه قماشی بودند.
.
🔶گفت مجلس ترتیب داده شده ومأمون نشست وحالا فكر كنید!
.
🔶اینها كه گفته میشودبرای این است كه وقتی امام رضا را به مردم معرفی میكنیدبفهمیدكیست وقضیه چیست؟
.
🔶گفت همه نشسته بودیم،مجلس غوغایی بود.
.
🔶گفت اولا جایی كه مجلس بودباغی بودكه جنگلی دور این قصردرست كرده بودند،همه انواع طیور دراین جنگل روی درختهابود،وضع این جور بوده،خوب مأمون ودنیا واین حكومت.
.
🔶گفت باما صحبت كرد،هنوز حضرت نیامده،كه مقصود از انعقاد این مجلس این است كه به هرقیمتی كه هست باید[امام رضا]محجوج بشود[و شکست بخورد].
.
🔶قضیه این است،حالا چه بوده كه همچه مجلسی درست كرده؟آن هم بحث مفصلی دارد،ما اگراز اول صحبت میكردیم معلوم میشدمنشأ این مجلس چه بوده،حالا شرحش برای وقت دیگر.
.
🔶اجمالا،گفت باغ به قدری سر و صدای طیور بودكه ما،عده[ای] كه توی آن مجلس نشسته بودیم [وقتی] میخواستیم حرف بزنیم،از غوغا و سر و صداحرف هم دیگر رانمیفهمیدیم، وضع این جور بوده،حالا مجلس چهار هزار نفری این جوری.
.
🔶گفت یك وقت خبر دادندكه امام رضا میخواهدبیاید،گفت ماهم متوجه بودیم ببینیم كیست،چه خبر است، گفت ـ به «میر» میگوید ـ
.
🔶من این اندازه به توبگویم وقتی رسید درباغ،قدمش را كه از اسب گذاشت روی زمین، من نگاه كردم دیدم درتمام باغ یك درخت ایستاده نیست،تمام درختها…!
.
🔶تمام درختها،همه شاخهها روی زمین!همه راكع!تمام این پرندهها كه این همه نغمه سرایی میكردندهمه مجسمه!
.
🔶گفت واردشد درباغ،و آمدآهسته آهسته،همین كه واردشد توی مجلس،آن مهم است،گفت ما خودمان نفهمیدیم چی شد،فقط آن قدركه فهمیدیم دیدیم همه نشستهها ایستادهایم،اما چه جور پا شدیم نفهیدیم،بعد كه پا شدیم،آمد یك نگاهی به دوركرد.
.
🔶این معنای آن كلمه است كه واقعا امام شناخته نشده!چیه در او؟!چه گوهری است؟!یك روحی است فوق این ارواح!اوست كه این كارها را میكند منتها به وقتش!
.
🔶بعد گفت همه ایستادیم،من نگاه كردم دیدم مأمون هم مثل ماست،او هم یك مجسمه.
.
🔶گفت آمد و بدون اعتنا نشست،بعد كه نشست فقط دستش را بالا برد،این جوری كرد [اشاره دست آیت الله وحید خراسانی]، گفت همه ما نشستیم آن هم بی اختیار.
.
🔶یك نگاهی باز به همه كرد،گفت من خوددیدم از«الف»از«ب»خبر ندارم،حتی«الف»چیست؟«ب»چیست؟نمیدانم، همه گرفته شد،فهمیدم بقیه همین جورند.
.
🔶مدتی مجلس این جور بود به این حال. بعد دوباره یك اشاره كرد. تا اشاره كرد دیدم همه معلومات هست، افكار هست.
.
🔶آن وقت فرمود حالا بگویید، گفت شروع شد، دیگر بقیه بعد.
کانال سیره علما @sireolama
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶تصویر بقیع در شب...
.
صدای مرحوم کافی(ره)
@sireolama
....شما را تنها نمی گذارم
🔶آیت الله شیخ مرتضی حائری(ره) متجاوز از شصت مرتبه به زیارت امام رضا سلام الله علیه نایل گردیدهاند و در هر مرتبه اشعاری به همین مناسبت سرودهاند و در آن، سال تشرفشان را در شعر معین ساختهاند.
.
🔶علاقهی قلبی ایشان به آن سرور به حدی بوده است [که] شنیدهام مسیر مسجد جمکران در اتومبیلی که بر آن [سوار] بودهاند از یکی از مسافرین میپرسند: شما اهل کجایید؟ میگوید: اهل خراسان.
.
🔶به مجرد شنیدن این لفظ بیاختیار به گریه میافتد و بعد از سؤال معلوم میشود که علاقهی وافر استاد بمولی امام رضا (سلام الله علیه) به حدی است که با شنیدن نام خراسان که منسوب به آن بزرگوار است موجب انقلاب درونی ایشان میگردد.
.
🔶شیخ امیر انصاریان: آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری، بسیار به زیارت امام رضا(سلام الله علیه) می رفتند و خیلی اوقات وقتی درس خارج ایشان در قم تمام می شد روز چهارشنبه با اتوبوس به مشهد مشرف می شدند و نزدیک ۲۰ ساعت در راه بودند و پنجشنبه زیارت می کردند و برای اینکه دوباره سر درس باشند بلافاصله باز می گشتند.
.
🔶آقای حجتی یزدی به نقل از آقای طباطبایی اظهار داشتند آقای شیخ مرتضی حائری(ره) فرمودند: «در آخرین سفر خود به مشهد مقدس، حضرت رضا (سلام الله علیه) در عالم رؤیا به من فرمودند: شما دیگر نیا من می آیم».
.
🔶آیت الله سید عباس کاشانی(ره) از آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل کردند: که آیت الله شیخ مرتضی حائری(ره) را در عالم رویا در بزرخ دیدم شیخ مرتضی گفت: که حضرت رضا علیه السلام فرمودند شیخ مرتضی ۶۹ بار به زیارت ما آمده ای ۶۹ بازدید طلب داری این اولی آن است باز هم خواهم آمد اینجا را از خدا برای شما گرفته ام و در عالم برزخ متنعمي، در قیامت هم شما را تنها نمی گذارم.
کانال سیره علما @sireolama
.
🔶 تصویر آیت الله العظمی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه دهه ۱۳۵۰ شمسی. در حال زیارت روزانه حرم مقدس امیرالمومنین علی (سلام الله علیه) در نجف اشرف
@sireolama
....از آرزوهای من
🔶آیت الله العظمی امام خمینی: عتبه بوسی مولا علی بن موسی از آرزوهای من است. کراراً هم از خراسان اظهار لطف کردند آقایان و دعوت کردند. و من اگر فرصتی پیدا بکنم آرزو دارم که بیایم خدمت ایشان و خدمت همه ملت خراسان، لکن شما میدانید که الآن من گرفتاریهایی دارم و در یک اجتماعات بزرگی هم برای من میسور نیست که رفت و آمد کنم، از این جهت، عجالتاً، موقتاً، معذور هستم.
صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۴۵۸
کانال سیره علما @sireolama
....چوب پَر
🔶حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی نیز هر بار که به آستان فرشته پاسبان حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) مشرف میشوند، با چشمانی اشکبار و مشتاق دیدار یار، اذن دخول را قرائت میکنند و به پابوسی حضرت میرسند. در تمام مسیر از ورودی تا روضه منوره با روی باز و لبخند بر لب پاسخگوی ارادت زائرانی است که به ایشان ابراز علاقه میکنند.
.
🔶آیت الله العظمی صافی گلپایگانی اعتقاد دارد، از آداب زیارت آن است که زائر با خضوع کامل قدم به حریم یار بگذارد و خود را در محضر او ببیند؛ به همین خاطر هرگاه اراده میکند به زیارت مضجع شریف حضرت علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) مشرف شود، در بدو ورود به مضجع شریف، عصای خود را تحویل میدهد و با عصا وارد مضجع شریف نمیشود تا مبادا خلاف ادب نسبت به آن حریم ملک پاسبان باشد و اینگونه متواضعانه و با ادب کامل به عتبه بوسی آن حضرت تشرف میجوید.
.
🔶عتبه بوسی و دعا و نماز زیارت که ادا میشود، از همان بالا سر از روضه منوره خارج میشود. یکی از برنامههای آیت الله در تشرف به حرم رضوی، زیارت قبور عالمان مدفون در حرم است.
.
🔶آیت الله العظمی صافی گلپایگانی حفظه الله تعالی، تنها یک مرجع تقلید مردمی نیست، او نزدیک به چهار دهه است که ردای خدمت حضرت رضا(سلام الله علیه) را بر دوش دارد و در نوبت خدمت خادمان کشیک هشتم مشتاقانه «چوب پَر» مرسوم خدام را به دست میگیرد.
.
🔶سپس وارد دفتر خدام شده و دفتر بزرگی را که اسامی خادمان در آن ثبت شده را امضا میکند. پس از امضا و ثبت دفتر، در همان کسوت خادمی حرکت میکند و در ورودی صحن به روضه منوره میایستد و در حالی که ذکری را زمزمه میکند با همان «چوب پَر» خادمی به راهنمایی زائران حضرت میپردازد.
کانال سیره علما @sireolama
🔶شعر زیبای با آل علی هر که در افتاد و رافتاد
.
همگی شنیده اید ولی کمتر کسی میداند که شاعر آن حجت الاسلام سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی ملقب به نسیم شمال است. وی روزنامه ای با همین نام منتشر میکرد.
.
ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد
در خواب مرا سوي خراسان گذر افتاد
.
چشمم به ضريحِ شَهِ والا گهر افتاد
اين شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
اين قبرِ غَريب الغُربا خسرو طوس است
اين قبرِمُغيث الضُّعفا شَمس شُموس است
.
خاكِ درِ او، مرجعِ ارواح و نفوس است
بايد ز رَهِ صدق، بر اين خاك درافتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
اين روضه ي پر نور، به جنّت زده پهلو
مغز مَلَك از عطر نسيمش شده خوشبو
.
بشنيد نسيم سحري رايحه ي او
كز بوي بهشتيش، چنين بي خبر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
حورانِ بهشتي زده اند، در حرمش صف
خِيلِ مَلَك از نور، طَبَق ها همه بر كف
.
شاهان به ادب در حرمش گشته مُشرّف
اينجاست كه تاج از سر هر تاجوَر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
اولاد علي شافع يوم عَرَصاتند
داراي مقامات رَ فيعُ الدَّرَجاتند
.
در روز قيامت همه اسباب نجاتند
اي واي بر آن كس كه به اين دَرّه در افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
کام و دهن از نام علی یافت حَلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طَراوت
.
هر کس که به این سلسله بنمود عَداوت
در روز جزا، جایگهَش در سَقَر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
هر کس که به این سلسله ی پاک جفا کرد
بد کرد، نفهمید، غلط کرد، خطا کرد
.
دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
آخر به دَرَک رفت و به روحش شَرَر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد! .
اولادِ اُمَیّه چو دَرِ کینه گشودند
بر عِترَتِ اطهار بسی ظلم نمودند
.
آخر همگی بِیدَقی از لعن ربودند
دیدیم که از نام و نشانشان، اثر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
حَجّاج که شد منکر هر خارقِ عادات
می کُشت به هر روز، بسی شیعه و سادات
.
امروز به او لعن کنند اهلِ سعادات
آوازه ی ظلمش به همه بحر و بر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
کردند جفاها بنی عبّاسِ ستمگر
مسموم شد از ظلم و جفا موسِیِ جعفر
.
بر قلب غریب الغربا، زَهر زد اَخگر
ظلم بنی عباس، به گیتی سَمَر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
بست آب به قبر شهدا چون مُتوکّل
در اوج فلک روح مَلَک شد متزلزل
.
دریا به فغان، موج زنان نعره زد از دل
در سطح زمین، غُلغُله در خشک و تر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
جِیشِ مُتوکّل، به لبِ شط بِنِشَستَند
بر زایِرِ شاه شهدا، راه ببستند
.
از کین، دل زَوّارِ حسین را بِشِکَستَند
از قافله ی عشق، بسی دست و سر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
یا رب به حَقِ مَنزلتِ شاه شهیدان
امسال نما لطف، به مرد و زنِ تهران
.
ما غرق گناهیم، تویی غافرِ عصیان
این شعر مرا بارِ دگر در نظر افتاد
.
🔶با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
.
.
🔶سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی در محرم ۱۲۸۹ق در شهر قزوین پا به عرصه گیتی نهاد. پدرش آقاعبدالله بَرَغانی (م۱۲۸۹ق) امام جمعه وقت قزوین و فرزند شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و مادرش سیّده زهرا خانم نام داشت.
.
🔶اشرفالدین با استناد به مدارکی نویافته، ادّعا میکرد که خاندان برغانی از سادات هستند و اصرار داشت که عالمان این خاندان باید رنگ عمامه خود را تغییر دهند.
.
🔶او در پاسخ به اعتراض برادر بزرگترش میگفت: «من انتساب به امّ خواهم کرد و سلسله نَسَبی خود را از مادر خواهم گرفت که سیّده و اولاد پیامبر است.»
.
🔶مزارش در قبرستان ابن بابویه رضوان الله تعالی علیهم شهر ری تهران قرار دارد.
کانال سیره علما @sireolama
...دعای شخصی
🔶علامه حسن حسن زاده آملی می فرمایند:
رساله ای در امامت نوشتم، چون به پایان رسید، آن را به حضور شریف استاد علامه طباطبایی _ رضوان الله علیه _ ارائه دادم، مدتی در نزد ایشان بودم و لطف فرمودند و یک دوره تمام آن را مطالعه فرمودند.
.
🔶یک جای آن رساله دعای شخصی درباره خود کرده بودم که (بار خدایا مرا به فهم خطاب محمدی_صلی الله علیه و آله_ اعتلا ده)
.
🔶در هنگام رد رساله به اینجانب فرمودند:
.
🔶آقا تا من خودم را شناختم،دعای شخصی در حق خود نکردم بلکه دعایم عام است...
کانال سیره علما @sireolama
...حكايتی دارد
🔸آیت الله مبشر کاشانی: همراه مرحوم آيتاللهالعظمی حاج شيخ ابوالفضل خوانساری با عده ای از طلاب و فضلا بر سر قبر پدر آيتالله خوانساری رفته بوديم فرمود : بهتر است بر سر قبر بنشينيم و فاتحه بخوانيم و اين مطلب حكايتی دارد.
.
🔶و آن اينكه در زمان طاغوت روزی در خدمت آيتالله شمس آبادی به زيارت قبور بالأخص قبر پدرم ( پدر آيتالله حاج شيخ ابوالفضل خوانساری – وی در حاشيه جاده در شهر خوانساری مدفون است) رفتيم بعد از رسيدن به قبر در حال ايستاده مشغول خواندن فاتحه شديم ، ناگاه آيتالله شمس آبادی گفت: «چشم » و نشست.
.
🔶بعد از خواندن فاتحه گفت: مشغول قرائت حمد و سوره توحيد بودم نا آگاه در حال مكاشفه ديدم پدرت ( پدر مرحوم آيتاللهالعظمی حاج شيخ ابوالفضل خوانساری ) آمد ، گرد و غبار بر سر و صورتش نشسته بود گويا از راه دور آمده است و به من (يعنی به آيتالله شمس آبادی) فرمود: بنشين و فاتحه بخوان ، از اينجا معلوم میشود خواندن فاتحه در حال جلوس نوعی احترام به ميت و احترام به قبر ميت میباشد و فضيلت خاصی دارد.
کانال سیره علما @sireolama
...ای شیخ جعفر
🔶از زمانی که محقق در حله حوزه گرمی داشت و شاگردان متعددی در محضرش به کسب فیض اشتغال داشتند، حکیم معروف خواجه نصیرالدین طوسی که به عزم سیاحت به حله که آن روز حوزه شیعه بود وارد شد، به مجلس درس محقق درآمد، محقق خواست به احترام خواجه درس را ترک گوید، ولی خواجه اصرار می ورزند که او درس را ادامه دهد، در اثنا درس رشته سخن به اینجا کشیده شد که برای مردم عراق مستحب است به هنگام نماز گزاردن کمی به جانب دست چپ قبله متمایل شوند و خواجه به سخن او ایراد گرفت و گفت: «مستحب بودن میل به دست چپ(تیاسر) معنی ندارد، چون اگر تمایل و انحراف از قبله باشد، حرام است، معنی ندارد»!
.
🔶محقق در پاسخ گفت: «هیچ کدام نیست، بلکه مقصود از تیاسر و تمایل به دست چپ از خود قبله به طرف قبله است» و با این توجیه خواجه قانع شد سپس محقق در این زمینه کتابی نوشت و برای خواجه فرستاد و مورد تحسین او قرار گرفت.
.
🔶شیخ حسن، فرزند شیخ جعفر کبیر(معروف به کاشف الغطاء) میگوید: یک شب از اتاق مخصوص پدرم ناله و صیحه ای شنیدیم طوری صدای ناله می آمد که گویا کسی بر سر و صورت خود می زند.
.
🔶ولی وقتی داخل رفتیم، آقا را با حالت منقلب مشاهده کردیم و دیدیم که محاسن او از گریه و زاری پر از آب شده و از چشمانش اشک جاری است و مرتب به سر و صورتش می زند، بلافاصله دستش را گرفتیم و گفتیم: علت چیست که شما چنین می کنید؟
.
🔶فرمود: پسرانم، از من خطای بزرگی سر زده است و سپس او شروع کرد تا ماجرا را بگوید و فرمود: در اول شب، یک مسأله فقهی در نظرم بود که علمای بزرگ حکم آن را بیان کرده بودند، من می خواستم دلیل آن را پیدا کنم، هر چه کتب احادیث را مطالعه کردم، مستند و دلیل آن مسأله را پیدا نکردم، عاقبت خسته شدم و در اثر خستگی به خود گفتم: خداوند علما را جزای خیر دهد، حُکمی کردهاند بدون دلیل.
.
🔶آنگاه خوابیدم، در عالم خواب دیدم که پیش صُفّه، فرش است و منبری بلند پایه، در صدر مجلس گذاشته شده و شخص موقّر و فاضلی با صورت زیبا و نورانی بالای منبر قرار گرفته و مشغول تدریس است و تمام جلوی صفه، پر از علمای اَعلام بود که به درس او گوش می دادند.
.
🔶جلو رفتم، کسی را پیدا کردم و از او پرسیدم: این افراد و آن کسی که روی منبر است، کیستند؟
.
🔶گفت: آن کسی که روی منبر تدریس می کند، محقق اول صاحب شرائع الاسلام است و این افراد که در پای منبر قرار گرفته اند، تمام این ها بزرگان شیعه و شاگردان محقق حلی هستند.
.
🔶شیخ جعفر می گوید: من زیاد خرسند شدم و با خود گفتم: من هم از این گروه شیعه هستم، این ها برای من احترام خواهند کرد، وقتی از کفش کن بالا رفتم، اول سلام کردم، آن ها از روی اکراه جواب سلام مرا دادند و در مجلس، جای نشستن به من نشان دادند، من جلو رفتم و از روی خشم رو به محقق کردم و گفتم: مگر من از فقهای شیعه نیستم که این ها با من این گونه رفتار می کنند؟
.
🔶محقق با خشم گفت: ای جعفر! علمای امامیه زحمت های زیادی کشیده اند تا اخبار ائمه اطهار(سلام الله علیهم) را از اطراف شهر ها و از راویان جمع آوری کرده و هر حدیث را در محل خود ذکر کرده اند، علمای امامیه نام و احوالات روایان را گفته اند و نوشته اند و صحیح و موثق و ضعیف بودن خبر ها را ذکر کرده اند تا اینکه امثال شما بدون زحمت و مشقت سند و دلیل احکام را ببینید و حکم صادر کنید،.
.
🔶ولی شما ای شیخ جعفر به قدر چند ساعت روی فرش نشسته و چند کتاب از کتب حاضر را مطالعه کرده ای و بی درنگ گفته ای که علما دلیل و سند احکام را بیان نمی کنند و به آنان نسبت دادی که بدون مستند و دلیل فتوا داده اند، در حالی که همین مرد حاضر که پای منبر نشسته است، در چند جای کتاب خود، حدیث این حکم را نوشته و آن کتاب در بین کتاب های شما موجود است و مؤلف آن کتاب همین شخص است که ملا محسن فیض کاشانی نام دارد.
.
🔶شیخ جعفر می افزاید: در این هنگام، کلام محقق حلی لرزه بر اندامم انداخت، پس از خواب بیدار شدم و از گناه خود پشیمان گشتم.
کانال سیره علما @sireolama