عارف بزرگ مرحوم آیت الله محمدجواد انصاري ـ رضوان الله عليه ـ براي برآوردن نيازمندي هاي مسلمانان اهتمامي وافر داشت و در امر به معروف و نهي از منكر ساعي بود و در كمك و مساعدت به فقرا و مسكينان و ارباب حوائج بي اختيار بود، و در بذل و انفاق بي نظير بود، به بسياري از خانواده هاي مستمند كه در گوشه و كنار شهر بودند و ابداً كسي از حال آنان اطّلاع نداشت مساعدت ها مينمود و با دست خود براي آنان غذا و لباس و فراش ميبرد، و در اخفاي اين امور به حدّي دقيق بود كه حتّي از شاگردان خاصّ خود مخفي ميداشت.
مرحوم انصاري نه تنها يك مرجع ديني و عالم روحاني بود بلكه مانند يك فرد از افراد خانواده در برآوردن نيازمندي هاي آنان مي كوشيد. در زمستان هاي سردِ همدان براي معالجة مَرْضي و عيادت بيماران آنان به منزلشان مي رفت و چه بسا خود تهيّه دوا مينمود و تا فرد گرفتاري را از گرفتاري آزاد نمينمود آرام نميگرفت، آرامش دل او در آرامش خلق خدا بود و نگراني او در اضطراب آنان.
💠💠💠💠💠💠💠
https://eitaa.com/sireyekhooban
در جنگ بین الملل دوّم که قوای متّفقین وارد ایران شده بودند، روزی دو نفر از افسران انگلیسی در همدان زن جوانی را به زور برای فحشا در خیابان می بردند، و هرچه آن زن فریاد می زد و از مردم کمک می طلبید و می گفت: «من شوهر دارم، مرا از دست این سگ ها نجات دهید!» کسی جرأت نمی کرد پا پیش بگذارد و آن عفیفه را از دست آن دو افسر مست برهاند.
در این هنگام مرحوم آیت الله انصاری همدانی از آنجا عبور می کردند و نظرشان به این جمعیّت که به تماشا ایستاده بودند جلب می شود و سؤال می کنند: «چه خبر است؟»
مردم می گویند: دو افسر انگلیسی مست، زنی را برای فحشا کشانکشان میبرند، و کسی جرأت ندارد از آنها بستاند و رها کند!
ایشان فوراً به وسط خیابان می آیند و به طرف آن دو افسر انگلیسی حمله می کنند، و با وجود بدن ضعیف و جثّه نحیف با عصای خود چنان بر سر آن دو افسر می زنند که سر آنها شکاف بر می دارد. و جمعیّت که این منظره را مشاهده کردند، جرأت و جسارتی در آنها دمیده شد و جلو آمدند و به ایشان گفتند: شما بروید ما خود حساب اینها را خواهیم رسید. و آن زن از دست آن دو نفر خلاص گردید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
https://eitaa.com/sireyekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهکار افزایش محبت به خداوند در بیان آیت الله بهجت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی: گذشت و عفو
مرحوم آقاي سيد محمد حسن قاضي (ره) كه در 16 شهريور 1387 به رحمت خدا رفتند، ميگفت: زماني در بازار تهران مغازه عطرفروشيام آتش گرفت و من در انديشه بودم كه چرا اينگونه شد. در اين هنگام پدرم قاضي بزرگ(ره) را ديدم كه با وجود اينكه از دنيا رحلت كرده بود، عصازنان از داخل بازار به طرف من ميآيد. به من كه رسيد، فرمود: ميداني چرا اينطور شد؟! چون به خودت مغرور شده بودي كه در مدت كوتاهي توانستي تجارت پررونقي را در ايران راهاندازي كني. اين آتش نتيجه همين غرورت بود كه به عمل خودت تكيه كردي! پدرم اين را گفت و عصازنان از بازار خارج شد.
https://eitaa.com/sireyekhooban