eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
10هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 💐🍃💐🍃 💐🍃💐 💐🍃 💐 #رمان_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_دوم _لا اله الا الله یهو دید
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼 🌼🌸 🌼 تا اسممو خوند بدو بدو دویدم سمت درب دانشگاه.ولی از اتوبوس خبری نبود.خیلی دلم شکست،گریه ام گرفته بود. الان چه جوری برگردم خونه؟چی بگم بهشون؟ آخه ساکم تو اتوبوس بود، بیچاره مامانم که برای راه غذا درست کرده بود برام. تو همین فکرها بودم که دیدم از دور صدای جناب فرمانده میاد. بدو بدو رفتم سمتش و نفس زنان گفتم :سلام ببخشید ...هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت: _خواهر شما چرا نرفتید؟ _از اتوبوس جا موندم. _لا اله الا الله آخه چرا حواستون رو جمع نمیکنید؟اون از اشتباهی سوار شدن اینم از الان. _حواسم جمع بود ولی استادمون خیلی گیر بود. _متاسفم براتون حتما آقا نطلبیده بود شما رو. _وایسا ببینم چی چی رو نطلبیده بود من باید برم. _آخه ماشین ها یه ربعه راه افتادن. _اصلا شما خودتون با چی میرید؟منم با اون میام. _نمیشه خواهرم من با ماشین پشتیبانی میرم نمیشه شما بیایید. _قول میدم تا به اتوبوسها برسیم حرفی نزنم. _نمیشه خواهرم اصرار نکنید. _اگه منو نبرید شکایتتون رو به همون امام رضایی میکنم که دارید میرید پیشش. _میگم نمیشه یعنی نمیشه یا علی. اینو گفت و با راننده سوار ماشین شد و راه افتاد. و منم با گریه همونجا نشستم. هنوز یه ربع نشده بود که دیدم یه ماشین جلوی پام وایساد و آقا سید یا همون آقای فرمانده پیاده شد و بدون هیچ مقدمه ای گفت: _لا اله الا الله مثل اینکه کاری نمیشه کرد بفرمایین فقط سریعتر سوار شین. سریع اشکامو پاک کردم و پرسیده چی شده؟شما که رفته بودید. _هیچی فقط بدونید امام رضا خیلی هواتونو داره هنوز از دانشگاه دور نشده بودیم که ماشین پنچر شد.فهمیدم اگه جاتون بذاریم سالم به مشهد نمیرسیم. راننده که سرباز بود پشت فرمون نشست و آقا سید هم جلوی ماشین و من هم پشت ماشین و توی راه هم همش داشتن مداحی گوش میدادن.(کرب و بلا نبر زیادم/جوونیمو پای تو دادم....) حوصلم سر رفت. هنذفریم که تو جیبم بود رو برداشتم و گذاشتم و گذاشتم تو گوشم و رفتم تو پوشه آهنگام و یه آهنگو پلی کردم. یهو دیدم آقا سید با چشمهای از حدقه بیرون زده برگشت و منو نگاه کرد. یه نگاه به هنذفری کردم دیدم یادم رفته وصلش کنم به گوشیم. آروم عذرخواهی کردم و زیاد به روی خودم نیاوردم و آقا سید باز زیر لب طبق معمول یه لا اله الا الله گفت و سرشو برگردوند.... نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯 🌼🌸 🌼🌸🌼 🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
📙 #رمان_پناه ◀️ #قسمت_دوم ✍🏻با نفرت می گویم : _بیا برو دنبال کارت ! با وقاحت زل می زند به چشمانم +
📙 ◀️ ✍🏻باورم نمی شود! هنوز هم همان حیاط است باغچه ی بزرگش پر از درخت و گل و گلدان های شمعدانی و حسن یوسف ، حتی حوض کوچکش هم پابرجاست نفس عمیقی می کشم و با صدای دختر حاج رضا به خودم می آیم : +بفرمایید بالا مهربان است ! مثل لاله چشمم می افتد به تخت چوبی کنار حیاط که زیر سایه ی درخت هاست و فرش دست بافتی هم رویش پهن شده . _میشه اینجا بشینم ؟ +هرجا راحتی ، میام الان _مرسی نفسی عمیق می کشم و روی تخت کنار حیاط می نشینم.خسته ی راهم و منتظر نمی دانم چرا و چطور به اینجا رسیدم اما دلم می خواهدش . انگار مادر حضور دارد و نگاهم می کند ، عزیز هست و برایم پشت چشم نازک می کند انگار برگشته ام به تمام روزهای خوبی که بی مهابا گذشت ،صدای مادر توی گوشم زنگ می زند "دختر که از درخت بالا نمیره خوب باش پناهم ، بیا ماهی گلی ها رو بشمار " بعد از او دیگر هیچکس نگفت "پناهم" انگار فقط پناه خودش بودم و بس، شاید هم برعکس حوض آبی رنگ را انگار گربه ها لیس زده اند که اینطور خلوت و خالی شده احساس خوبی دارم از این غربتی که پدر می گفت اما امیدوارم به در به دری امشب نرسد ! انگار زمان کندتر از همیشه می گذرد ، بی دلیل بغض می کنم .اگر قبولم نکنند کاش ته همین کوچه ی بن بست برای همیشه در خاطرات دور و شیرینم مدفون می شدم اصلا ! راستی کسی هم هست که برای نبودنم چله بگیرد !؟ صدای قدم هایی می آید و دستی رو به رویم دراز می شود . بفرمایید ، شربت آلبالوی خونگی چشمانم به نم نشسته اما با لبخند لیوان را برمی دارم و تشکر می کنم. می نشیند کنارم ، شربت را مزه می کنم و می گویم: _خوشمزست نوش جان ، مامانم عادت داره که هنوز مثل قدیما خودش شربت و مربا و رب و این چیزا رو درست کنه _عالیه چهره اش دلنشین است ، اجزای صورتش را انگار طراحی کرده باشند همه چیزش اندازه و خوش فرم است و چشم های عسلی رنگش بیش از همه جذابش کرده چشمکی می زند و می پرسد :پسندیدی؟ لبخند می زنم و او دوباره می پرسد: +مسافری؟دلم هری می ریزد ، تازه یاد شرایط فعلی ام می افتم و با استیصال فقط سرم را تکان می دهم سینی خالی را روی پایش می گذارد. _از کجا فهمیدی که مسافرم؟! از چمدون به این بزرگی _راست میگی انگشتم را دور لبه ی لیوان می چرخانم. +از کجا میای ؟ _ مشهد همین دو سه ساعت پیش رسیدم!خسته نباشید حالا چرا به این سرعت خودت رو رسوندی اینجا ؟نکنه طلبی چیزی از بابای من داری ؟ می زنم زیر خنده از لحن بامزه اش .شالم سر می خورد و می افتد _نه بابا چه طلبی ! قصه ش مفصله بسلامتی ،راستی اسمت پگاه بود ؟ _پناه ، و تو ؟من که قدسی ابرو هایم بالا می رود ولی خیلی عادی می گویم :خوشبختم یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟ _اصلا ! راحت باش خب پس شما یکم نا راحت باش گیج می شوم و می پرسم : _یعنی چی ؟ یعنی بابای من مذهبیه عزیزم ،معذب میشه شما رو اینجوری ببینه لبخند مهربانی ضمیمه ی صورتش می کندیه لطفی کن وقتی اومد شالت رو سرت کن ، هرچند این حیاط همینجوری هم از خونه های دیگه دید داره یکم ،می بینی که من هنوز چادر سرمه _اوه ، معذرت با شنیدن صدای زنگ سریع لیوان توی دستم را روی تخت می گذارم و شالم را درست می کنم هرچند باز هم طبق عادت موهایم بیرون زده اصلا مگر می شود از این بسته تر بود !؟ در را باز می کند وخانوم و آقای مسنی داخل می شوند . از همین فاصله هم چهره های مهربان و خوبی دارنددخترشان آرام چیزی می گوید و با دست مرا نشان می دهد به احترام می ایستم ، حاجی همانطور که سرش پایین است سلام می دهد ولی همسرش چند لحظه ای به صورتم خیره می شود و بعد مثل آدم های بهت زده چند قدمی جلو می آید.. 📝نویسنده: الهام تیموری ⏪ ... بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🔴انتظار عجیب یهودیان برای ظهور حضرت محمد (ص) 📍 (پایانی) حتما قسمت های قبل را بخوانید برای درک این قسمت! ⬅️ مولا علی (ع) به امت آل محمد (ص) که همچون یهودیان توسل داشته باشید تا بر و شیاطین پیروز شوید! 📌ببینید توسل یهودیان به آل محمد (ص) چطور آنها را از شر کافران نجات داده قبل ظهور حضرت محمد (ص) !👇 ⬅️ خداوند بر ایشان ترحم فرموده بر آن‌ها ببارید که حوضها و ظرفهای آن‌ها پر گشت. گفتند: این احسانی است که خداوند از محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله بر ما نموده است و برای مشاهده وضع مشرکین بالای حصارها و پشت بام‌ها رفته دیدند چنان باران باعث و آزار شده که غذاهای آن‌ها فاسد و اسلحه ایشان از کار افتاده و آن باران بی موقع سبب شده که عده زیادی از آن‌ها دست از محاصره برداشته و دنبال کار خود رفتند. عده ای هم که باقیمانده بودند به یهودیان گفتند: اگر چه از آب باران سیراب شده و دفع مضیقه شما شد اما غذا و طعام از کجا می‌آورید؟! اگر چه عده ای از ما رفته اند ولی ما هرگز بر نمی گردیم تا شما را هلاک و اهل و عیالتان را اسیر و اموالتان را به غنیمت بریم تا دلمان خنک بشود! ⬅️ یهودیان گفتند: خدایی که ما را با به محمد و آل او علیهم السلام از خطر تشنگی رهانیده و فرمود قادر است که خوراک ما را هم تأمین نماید و آن خداوند توانایی که وسیله فرار عده ای از شما را فراهم ساخت می‌تواند بقیه شما را هم متواری و شکست دهد، آن وقت از پروردگار قادر متعال درخواست نمودند که به حق محمد و آل محمد علیهم السلام آن‌ها را اطعام نموده و گرسنگی را از میانشان بردارد. 📌 قافله ای با دو هزار شتر آذوقه، به طرف روستا آمده و هیچ اطلاعی از موضوع محاصره و جدال مشرکین با مردم آن روستا نداشتند هم در خواب بودند، خداوند خواب را بر آن‌ها غلبه داده و سنگین نمود. قافله وارد روستا شدند خواربار و توشه خود را فروخته و برگشتند بدون آنکه مهاجم پیدا کنند. صبح که از خواب گران برخاستند در صدد جنگ با یهودیان بر آمده بیکدیگر گفتند: باید هر چه زودتر و شدیدتر به حمله پرداخت چون آن‌ها بر اثر گرسنگی کاملا ناتوان شده اند و به زودی از بین خواهند رفت. ⬅️ یهودیان به ایشان گفتند: چنین نیست که پنداشته اید شما خواب بودید که خداوند از کرم خود خوراک به ما عطا فرمود و اگر ما می‌خواستیم می‌توانستیم تمام شما را در حال خواب بقتل برسانیم و لکن دیدیم از جوانمردی دور است که بر شما چنین ستم روا داریم و اکنون از پیشگاه پروردگار توانا می‌خواهیم به حرمت و جلال آن کسانی که با توسل بذیل عنایت آن‌ها ما را نموده و از گرسنگی و خطر مرگ رهانیده یاری فرماید تا شر شما مشرکین از سرما دور و ما را با عده کم بر شما غلبه کند. 📌و یکباره آن سیصد یهودی بقلب لشکر مشرکین حمله نموده و آن‌ها را شکست دادند و جمعی را هم به اسیری گرفتند و از طرف کفار هیچگونه آسیبی به یهودیان مهاجم نرسید. ولی همین یهودیها چون محمد صلی الله علیه و آله پیغمبر خاتم ظهور نمود از روی و کبر نمودند. 📙 تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام: ص۳۹۳. ☀️حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ⬅️ای امت محمد صلی الله علیه و آله فهمیدید خداوند یهود را با و به نام محمد صلی الله علیه و آله چگونه یاری نمود و بر غالب شدند، 📌 هم در شدائد و سختی‌ها با توسل به محمد و آل محمد علیهم السلام از خداوند بخواهید که مدد و فرماید و بوسیله فرشتگان، شیاطین که در صدد آزار و اذیت به شما هستند را# مغلوب سازد؛ زیرا بر هر یک از شما دو فرشته رقیب و عتید موکل بوده؛ فرشته سمت راست اعمال نیک و فرشته طرف چپ بدیها را می‌نویسند و دو شیطان هم هستند که پیوسته شخص را وسوسه نموده و او را وادار به انحراف می‌نمایند. و باید در هنگام وسوسه آن ها، متذکر بذکر «لا حول ولا قوة الا باللّه العلی العظیم وصلی اللّه علی محمد وآله الطیبین» شده که شیاطین دور شده و شما را رها نمایند». 📙تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام: ص۳۹۳بحار الانوار: ج۹۱ ص۱۰ تفسیر صافی: ج۱ ص۱۶۰. ☀️حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: ⬅️«مراد از «کافران» در «فلعنة اللّه علی الکافرین» بحسب باطن قرآن «بنی امیه» هستند». 📕 تفسیر عیاشی: ج۱ ص۵۰تفسیر فرات کوفی: ص۶۰ پاورقی بحارالانوار: ج۳۱ ص۶۴۱. 📌 پایان.... بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
💢آخرین خاندان #پادشاهي_حجاز درآخــرالزمان 1⃣ #قســـمت_دوم 🌀روایت دیگری نیز با مضمون مشابه از امام
💢آخرین خاندان درآخــرالزمان 3⃣ 🔰همانگونه که در روایات ذکر شده ملاحظه فرمودید، نام آخرین پادشاه مقتدر حجاز (عربستان)، عبدالله می باشد. عجیب اینکه از سال 2005 میلادی و پس از مرگ ملک فهد پادشاه سابق عربستان، حکومت عربستان به دست برادر ناتنی وی، ملک عبدالله بن عبدالعزیز افتاد. البته از سال 1996 میلادی و به دنبال سکته ي ملک فهد پادشاه سابق عربستان، حکومت عملاً به دست ولیعهد آن زمان این کشور، یعنی ملک عبدالله  افتاد؛ اما حکومت و سلطنت رسمی ملک عبدالله ، از سال 2005 میلادی آغاز گشت. 🔰ملک عبدالله بن عبدالعزیز در سال 1924 میلادی به دنیا آمد. پدر او ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود و مادرش فهده بنت عاصی نام داشتند. ملک عبدالله پنجمین پسر ملک عبدالعزیز بود که مطابق قانون اساسی عربستان پس از برادر ناتنی اش ملک فهد و در هنگامی که 81 سال از عمرش می گذشت، بر مسند پادشاهی عربستان تکیه داد. از سال 2005 تا کنون، ملک عبدالله پادشاه عربستان می باشد. 🔰این مسئله که بعد از قرن ها، شخصی به اسم عبدالله حکومت و سلطنت را در حجاز بر عهده گرفته است، از اهمیت بسیاری برخوردار است. زیرا همانگونه که ذکر کردیم، آخرین پادشاه مقتدر حجاز قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) نیز عبدالله  نام دارد. بنابراین احتمال دارد (توجه کنید که فقط احتمال دارد) ملک عبدالله فعلي، همان عبدالله ذکر شده در روایات باشد. (البته همانگونه که گفته شد، این فقط یک احتمال است نه یک مسئله ي 100% قطعی؛ چرا که ممکن است در سال های آینده، افراد دیگری با نام عبدالله بر مسند قدرت در عربستان تکیه زنند).  . 🔰وي در سال 2005 ميلادي و در سن 81 سالگي، رسماً پادشاه عربستان شد. همانطور که بیان نمودیم، ممکن است ملک عبدالله  عربستان كه از سال 2005 میلادی رسماً حکومت این کشور را بر عهده گرفته است، همان عبدالله حاکم حجاز ذکر شده در روایات باشد. البته علت بیان این انطباق از سوی ما، صرفاً نام عبدالله نیست؛ بلکه مسايل دیگری نیز وجود دارند که احتمال درست بودن این انطباق را تا حدی  افزایش می دهند. یکی از مسايلی که تا حدی ملک عبدالله و خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان را با مطالب ذکر شده در روایات پیرامون آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان، تطبیق می دهد، شرایطی است که خاندان پادشاهی آل سعود در حال حاضر آن را تجربه می کند. 🔰در روایات ذکر شده، ملاحظه فرمودید که از اختلافات و کشمکش در آخرین خاندان پادشاهی حجاز در زمان نزدیک به ظهور سخن به ميان آمده است.  عجیب  اینکه  خاندان  پادشاهی آل سعود نیز کم کم می رود تا شرایط ذکر شده در روایات را تجربه کند و دچار اختلافات در رأس حکومت شود. گرچه ملک عبدالله به دلیل به دست گیری عملی قدرت از سال 1996 تاکنون، توانسته است حکومت عربستان را با اقتدار حفظ نماید، اما وضعیت خاندان آل سعود بسیار شکننده است و بنابر نظر اکثر کارشناسان مسايل سیاسي، در آینده ای نزدیک، خاندان آل سعود دچار بحران جدی در به دست گرفتن قدرت خواهد شد. بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
💟 #زندگینامه_امام_زمان ♻️ #قسمت_دوم 🌻پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود
‍💟 دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج) به چهار دوره تقسیم می شود: 1️⃣ازتولد تاغیبت امام زمان حضرت مهدی(عج): 🌼امام زمان حضرت مهدی (عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام زمان حضرت مهدی (عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند. 2️⃣ غیبت صغری امام زمان حضرت مهدی (عج): ⚪️پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره امام زمان حضرت مهدی (عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختندین چهار نفر، که در راس سلسله مراتب وکلای امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت می رساندند و از سوی امام در مورد آنان توقیع هایی صادر می شده است. و یا-آنگونه که بعضی از محققان احتمال داده اند- سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتی عام و مطلق بوده ولی دیگران در موارد خاصی وکالت و نیابت داشته اند محمد بن جعفر اسدی، احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزة بن الیسع، محمد بن ابراهیم بن مهزیار، حاجز بن یزید، محمد بن صالح، ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری، محمد بن علی بن بلال، عمر اهوازی، ابم محمد وجنایی. 3️⃣ دوره غیبت کبری امام زمان حضرت مهدی (عج): 🔵این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند. 4️⃣دوره حکومت امام زمان حضرت مهدی (عج): 🔴پس از ظهور، امام زمان حضرت مهدی (عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد 💠اصحاب و ياران امام زمان حضرت مهدی (عج): 1️⃣عثمان بن سعيد عمروى (متوفاى سال 265 ق.) 🌿عثمان بن سعید از قبیله بنی اسد بود و به مناسبت سکونت در شهر سامراء، عسکری نیز نامیده می شد. در محافل شیعه از او به نام سمان(روغن فروش) یاد می شد، زیرا به منظور استتار فعالیت های سیاسی، روغن فروشی می کرد و اموال متعلق به امام را، که شیعیان به وی تحویل می دادند، در ظرف های روغن قرار داده به محضر امام عسکری می رساند. او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. گفتنی است که عثمان بن سعید قبلاَ نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادی(ع) و حضرت عسکری(ع) بوده است. احمد بن اسحاق که خود از بزرگان شیعه می باشد، می گوید: روزی به محضر امام هادی رسیدم و عرض کردم: من گاهی غایب و گاهی حاضرم و وقتی هم که حاضرم همیشه نمی توانم به حضور شما برسم. سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی فرمان ببرم؟ 💠ادامه دارد...... ❣أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❣