eitaa logo
احمد الحسن باطل شد
165 دنبال‌کننده
371 عکس
184 ویدیو
106 فایل
روشنگری درباره جریان احمد الحسن
مشاهده در ایتا
دانلود
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ و من در جوابشان می گویم: قطعاً دلیل نبوت موسی علیه السلام معجزه بوده و در این صورت، خوب تکلیف انسان های کور چه می شود؟ همچنین دلیل احمد بصری بر امامتش هر چه که باشد، تکلیف انسان های کر و کور چه می شود؟! این در حالیست که اولاً احکام و قوانین و علامت ها برای نوع افراد جامعه لحاظ می شود نه افرادی که به گونه ای دارای شرایط عادی نیستند که چنین افرادی بسته به معذوریت هایی که دارند با آنها رفتار خواهد شد و الا تکلیف انسان های دیوانه چه می شود؟ تکلیف انسان های جن زده چه می شود؟ تکلیف انسان های کند ذهن و ساده لوح و ... چه می شود؟ که همه شان به نوعی در فهم حقّ و حقیقت مشکل دارند. ثانیاً همان خدایی که قادر است صوتی آسمانی بفرستد که هر کس به زبان خودش بشنود قادر است گوش های انسان های کر را هم برای شنیدن این صدا شنوا کند. و ... . آنچه تا اینجا گذشت پیرامون گام اول جریان احمد در عقل ستیزی بود؛ اما آنها در گام دوم، علوم متداول در حوزه های علمیه را که بیش از هزار سال، علمای ربانی شیعه - که در اوج علم و تقوا بوده اند - آن علوم را تنها وسیله فهم معارف دین می دانسته اند، با انگ بشری بودن باطل دانسته و استفاده از ادبیات و منطق و اصول فقه و از همه مهمتر علم رجال را بدعتی نابخشودنی در دین تلقی می کنند. و در گام سوم، وقتی که عقل و علم را از مخاطب خود محروم داشتند، عالِم را هم از او دریغ می کنند به این بهانه که: تقلید در اعتقادات جایز نیست و اصلاً علمای آخر الزمان همگی دشمنان قائم موعود می باشند و پرسیدن از آنها حکم مراجعه به طاغوت را دارد که در روایات مورد نهی قرار گرفته است! ما در نوشتار حاضر، پیگیر نقد این سه روش و منشِ باطل شده ایم تا همه گره هایی که یهود خبیث، منظم و نا منظم روی هم زده و گلیمی بدقواره بافته را یکی پس از دیگری باز کرده و هر آنچه در این زمینه رشته است را پنبه کنیم. سید مهدی مجتهد سیستانی 24 محرم 1442 [1] . الکافی ج1 ص342 ح25 [2] . بقره: 181 [3] . الکافی ج1 ص285 ح7 [4] . تفسیر العیاشی ج1 ص65 [5] . الغيبة للنعمانی ص258 ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ (۳)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: سفیانی قابل شناخت نیست! ⊹━━❁ ❁━━⊹ سفیانی قبل از ظهور شناخته نمی شود. ما روایات فراوانی داریم که ظهور مانند قیامت ناگهانی اتفاق می افتد اگر به طور مثال ۱۵ ماه قبل ظهور سفیانی بیاید و همه بفهمند سفیانی آمده دیگر ناگهانی بودن ظهور معنا ندارد چون در زمان سفیانی همه مشخص میکنند که ۱۵ ماه بعد امام ظهور می کند. در حالی که طبق روایات هیچ کس نمی تواند برای ظهور زمانی مشخص کند. سفیانی قطعی است اما اینکه همه بفهمند این فرد که قتل عام می کند و حاکم می شود سفیانی است مخالف روایات است. ما سفیانی را بعد از خروجش با عنوان سفیانی نمی توانیم بشناسیم. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم مهربان امام صادق علیه السلام می فرمایند وقتی سفیانی خروج کرد با سلاح به سمت ما بیایید، شما می گویید سفیانی قابل شناخت نیست؟! در این صورت امام چه می فرمایند؟ من بارها از همه کسانیکه درباره سفیانی سخنانی مطرح می کنند خواسته ام که فقط یک دور روایات سفیانی را مطالعه کنند تا خیلی از تصورات شخصی یا ابهامات در این‌ موضوع برطرف شود. ۱. تعداد روایات سفیانی بسیار بیشتر از تعداد روایات ناگهانی بودن ظهور است و من نمی دانم اینکه می فرمایید تعداد آنها فراوان است شمرده اید یا بر اساس تصورات ذهنی می گویید، چون حقیر فراوانی درباره آنها ندیده ام. ۲. ناگهانی بودن ظهور منافاتی با شناخت سفیانی ندارد چون در آن زمان مردم منطقه به شدت در هراس از حملات او هستند که ناگهان صیحه زده می شود. ۳. تعیین زمان توسط ما انکار شده، نه توسط خود اهل بیت علیهم السلام که خودشان گفته اند بعد از سفیانی فلان مقدار بعد، ظهور رخ می دهد. ۴. علامتی که قابل شناخت نباشد، چگونه علامت معرفی شده است؟؟؟ و اصلاً برای چه اینقدر چیزی را گفته و تکرار و اصرار کرده اند که کلاً قابل شناخت نیست؟ ما به جای دقت در الفاظ روایات اهل بیت علیهم السلام، نباید از ذهنیات خود اشکال و جواب مطرح می کنیم. امام صادق علیه السلام می فرمایند سفیانی به عنوان علامت برای شما بس است، و می گویند وقتی سفیانی خروج کرد به سمت ما بیایید، و می گویند چون سفیانی خروج کرد به مکه روید، و در آخرین توقیع به عنوان غایت نفی مشاهده ذکر گردیده، آن وقت اما ما بگوییم سفیانی اصلاً قابل شناخت نیست؟ ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: رجعت و تناسخ ⊹━━❁ ❁━━⊹ استاد وقتی به رایاتی ها می گوییم رجعت بازگشت روح به همان جسم قبلی است می گویند انسان در یک دوره زندگی خودش نیز یک جسم ندارد بلکه سلول های بدن انسان دائماً در حال تغییر است و جسم مادیِ الآن شما کاملاً با جسم دو سال پیش شما فرق می کند لذا وقتی جسم دائماً در حال تغییر است پس اصلاً درباره معاد جسمانی نیز قطعاً این جسم وارد معاد نمی شود چون این جسم همانند دو سال پیش که سلول های شما از بین رفته کاملاً از بین می رود. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم آنچه آنها درباره تغییر جسم به واسطه تغییر سلولها گفته اند عقلی است نه عرفی، و دین در مسائل عرفی، عقلی نگاه نمی کند‌. لذا چون عرف، این بدن را همان بدن می داند دین نیز آن را یکی بیشتر نمی بیند. در نتیجه چندگانگی بدن ما به جهت تغییرات سلولی هیچ ربطی به تناسخ ندارد. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5868558096808285180.ogg
3.36M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ ╣◆کنفرانس ستیزه ╣◆جلسه ۲ ╣◆گفتار اول: ستیزه با عقل ◆جایگاه عقل در بیانات دین ◆اقسام عقل ◆احکام عقل ◆حکم عقلی، حکم عقلایی ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ گفتار اول: عقل ستیزی جریان احمد بصری، ثقلین را دارای دو شعبه می داند که عبارتند از: قرآن و روایات. برای همین وقتی می خواهند تقلید از مراجع را نزد مخاطب، باطل جلوه دهند می گویند: یک روایت معتبر بیاورید که گفته باشد در زمان غیبت تقلید کنید! و اگر در جوابشان حکم عقل مبنی بر صحت بلکه وجوب رجوع غیر متخصص به متخصص را مطرح کنید فوراً جواب می دهند: رسول خدا در حدیث معروف ثقلین نفرمود من سه چیز را برای شما به یادگار می گذارم: قرآن و روایات و عقل، بلکه فرمود: دو چیز گرانبها برای شما به یادگار می گذارم: قرآن و روایات. بنا بر این هر کس دنبال عقل خود راه بیفتد و بخواهد از این طریق چیزی که در دین نبوده را وارد دین کند، از ثقلین منحرف بوده و در جاده باطل قدم می زند! اما مغالطه آنها در این سخن کاملاً روشن است چون این خود قرآن و روایات هستند که به گستردگی، عقل را، هم به عنوان ابزار شناخت و هم به عنوان منبع شناخت معرفی کرده اند. جایگاه عقل در بیانات دین: در قرآن کریم 49 بار از ماده تعقل سخن گفته شده و شدیدترین آیه در این باره این سخن خدای متعال است که می فرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ[1]: بدترین جنبدگان نزد خدا کر و لال هایی هستند که تعقل نمی کنند». همچنانکه 20 مرتبه از فقه و تفقه حرف زده و شدیدترین آیه در این باره این گفته خداوند جل جلاله است که: «... لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[2]: برای آنها قلب هایی است که با آن نمی فهمند و برای شان چشم هایی است که با آن نمی بینند و برای شان گوش هایی است که با آن نمی شنوند، آنها مثل چهارپایان بلکه گمراه تر هستند آنها همان غافلان می باشند». همچنانکه در روایات نیز به گستردگی در مورد جایگاه والای عقل سخن گفته شده تا جایی که مرحوم کلینی - معاصر نواب چهارگانه حضرت مهدی علیه السلام - اولین بابی که در کتاب شریف "کافی" تنظیم نموده کتاب عقل و جهل است. امام کاظم علیه السلام در حدیثی می فرمایند: (خدا پیامبران و رسولانش را به سوی بندگانش مبعوث نکرد الا اینکه از طرف خدا به تعقل بیایند[3]، در نتیجه، کسی از آنها به بهترین وجه استجابت نمود که معرفتش بهتر بود و کسی از آنها عالم تر به امر خدا بود که عقلش از دیگران بهتر بود و کسی که عقلش کامل تر باشد در دنیا و آخرت بلند مرتبه تر است): «مَا بَعَثَ اللهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللهِ فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا وَ أَكْمَلُهُمْ عَقْلًا أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».[4] و باز می فرمایند: (برای خدا بر مردم دو حجت است: حجتی ظاهری و حجتی باطنی، ظاهری همان رسولان و پیامبران و امامان هستند و باطنی همان عقلها می باشند): «إِنَّ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ».[5] نیز امام باقر علیه السلام می فرمایند: (خداوند روز قیامت به اندازه عقلی که به بندگان در دنیا داده است در حسابرسی آنها دقت به خرج می دهد): «إِنَّمَا يُدَاقُّ اللهُ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا».[6] و امام صادق علیه السلام در جواب کسی که درباره ماهیت عقل پرسید فرمودند: (عقل آن چیزی است که به واسطه آن خدای رحمان پرستیده می شود): «قُلْتُ لَهُ: مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ: مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَن‏ُ».[7] و در روایت دیگری آمده: (ثواب به اندازه عقلی است که فرد دارد): «إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْل‏ِ».[8] و باز روایت شده: (خدا هیچ نبی و رسولی را نفرستاد تا وقتی که عقلش را کامل نمود و عقلش برتر از تمام عقلهای امتش می بود): «لَا بَعَثَ اللهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ».[9] و امام کاظم علیه السلام فرمودند: (خدای تبارک و تعالی حجت ها را برای مردم به واسطه عقلها کامل نمود و پیامبران را به وسیله بیان یاری کرد و آنها را توسط ادله بر ربوبیتش رهنمود گشت): «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالْبَيَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ بِالْأَدِلَّةِ».[10] ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇 (۱)
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ و فرمودند: (کسی که عقلش را منهدم کند دین و دنیایش را علیه خودش فاسد کرده است): «مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَيْهِ دِينَهُ وَ دُنْيَاهُ».[11] همچنین در حدیث ابن سکّیت آمده که از امام رضا علیه السلام پرسید: در عصر حاضر چه چیزی هدایتگر راه صحیح است؟ حضرت فرمودند: «عقل که به واسطه آن، کسی که از جانب خدا راست می گوید و کسی که بر خدا دروغ می بندد را می شناسی و اولی را تصدیق و دومی را تکذیب می نمایی»، ابن سکّیت گفت: به خدا قسم جواب همین است.[12] خوب آیا اینها بیانات ثقلین نیست؟ و اگر هست آیا جز این را می رساند که عقل دارای جایگاه بسیار بلندی در دین و دستگاه الهی می باشد؟ اقسام عقل: عقل عملی، عقل نظری؛ احکام عقل: حکم بدیهی، حکم نظری: همانگونه که بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست، مطالب دین در دو بخش اعتقاد و عمل یا بگو: معرفت و عمل، خلاصه می شود و عقل در هر دو زمینه، گاهی منبع شناخت است و گاهی ابزار شناخت. (مثل فهم یک عقیده، فهم حکم شرعی، فهم لوازم مورد نیاز برای رسیدن به معارف) به آنچه عقل در بخش معرفت می فهمد عقل نظری، و به آنچه در بخش عمل می فهمد عقل عملی می گویند. مثلاً اینکه "عدم" نمی تواند خالق "وجود" باشد یا دو "ضد" مانند شب و روز نمی توانند در آن واحد در یکجا جمع شوند از جمله احکام عقل نظری است، و اینکه نباید دروغ گفت از احکام عقل عملی. از طرفی عقل داراي دو گونه حكم است: بديهی و نظری. بديهی آنست كه برای همه روشن می باشد و راحت فهميده می شود ولی نظری نياز به تفكر و اندیشیدن دارد و هر چه مطلب سخت تر باشد نيازمند تعقل بيشتر است. حکم عقلی، حکم عقلایی: در اینجا لازم است تفاوت حکم عقل و حکم عقلایی را نیز دانست و آن اینکه: حکم عقل مبتنی بر وجود عقل است که با وجود یک انسان هم حاصل می شود بر خلاف حکم عقلاء که مبتنی بر وجود جامعه عقلاء و سنجش مصالح و مفاسد اجتماعی است که تنها با وجود اجتماعی از عقلاء حاصل می گردد. به عنوان مثال: اینکه بر خدای عادل است مخلوق خود را راهنمایی کند یک حکم عقلی است که اگر فقط یک انسان عاقل روی کره زمین وجود داشته باشد این ضرورت را می فهمد. و به این جهت است که بعضی علما لزوم ارسال رسول را حکمی عقلی می دانند نه عقلایی، و این شبهه که لزوم ارسال رسول مبتنی بر وجود جامعه است چون باید یکی باشد تا خدا برایش رسولی بفرستد و در این صورت اجتماع رخ داده، پس این حکمی عقلایی است را اینگونه جواب می دهند که: می شود اولین انسان، خودش پیامبر باشد، همانگونه که در واقعیت خارجی اینگونه بوده است. اما حکم به لزوم ترک دزدی فقط در صورتی است که جامعه ای وجود داشته باشد تا بشود یکی از دیگری چیزی را بدزد، و همین گونه است حکم لزوم رجوع غیر متخصص به متخصص. لذا فرق اساسی بین حکم عقل و عقلاء در اینست که اولی به خودی خود در نظر گرفته می شود چه در یک انسان باشد و چه در جامعه انسانی، ولی دومی در وجود عاقل در نظر گرفته می شود زمانیکه با دیگر عاقلها اجتماع داشته باشد. اما از آنجا که بالاخره در هر دو حکم، عقل نقش اصلی را ایفا می کند بسیار می شود که از روی تسامح، هر دو را حکم عقل می گویند و این در روایات به وفور یافت می شود. [1] . انفال: 22 [2] . اعراف: 179 [3] . طبق برداشت فیض کاشانی و علامه مجلسی: الوافی ج1 ص98، مرآة العقول ج1 ص59 [4] . الکافی ج1 ص10 [5] . الکافی ج1 ص10 [6] . الکافی ج1 ص11 ح7 [7] . الکافی ج1 ص11 ح3 [8] . الکافی ج1 ص12 [9] . الکافی ج1 ص13 [10] . الکافی ج1 ص13 [11] . الکافی ج1 ص17 [12] . عیون أخبار الرضا علیه السلام ج2 ص80 ح12 ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ (۲)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: تناسخِ مقید!!! ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام یکی از شبهات محوری فرقه رایات بحث تناسخ و رجعت است. اینها اصل رجعت را بر پایه تناسخ پذیرفته اند. اینها می گویند کلا 4 روایت درباره تناسخ در روایات وجود دارد 3 روایت به طور مطلق تناسخ را باطل اعلام کرده اما یک روایت تناسخ باطل را مقید کرده و گفته اهل تناسخی کافر هستند که قیامت و معاد و جزا و پاداش و بهشت و جهنم را منکر شوند و لذا پذیرش تناسخ در عین اینکه ما معتقد به معاد باشیم ایراد ندارد. ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم اولاً به صرف اینکه روایتی مقید باشد دلیل نمی شود اطلاق روایات مقابل را تقیید بزنیم چون گاهی اوقات دلیل مطلق ابای از تقیید دارد یعنی جوری سخن گفته که قابل قید زدن نیست. پس باید آن سه روایت دیگر را هم دید بعد نظر داد. ثانیاً قاعده تقیید جایی جاری است که دلیل مطلق و دلیل مقید متنافیان باشند نه مثبتان. زیرا دو دلیل مثبت، مشکلی با هم ندارند که محتاج به قاعده تقیید باشند. لذا در این روایت تناسخ به این معنا رد شده و در آن سه تناسخ به صورت مطلق رد گشته. ثالثاً به نظر حقیر متن این‌ روایت به گویش ائمه علیهم السلام نمی خورد و فکر نمی کنم اصلاً از ایشان صادر شده باشد. رابعاً من هیچگاه از اعتبارسنجی سند کوتاه نمی آیم لذا این روایت که مرسل است و باید آن سه روایت دیگر بررسی سندی شود تا بتوان نتیجه ای گرفت. خامساً بحث تناسخ از ضروریات دین است که اصلاً حدیث محور نیست. و البته ظاهراً ما دو طائفه تناسخی داشته ایم: ۱. یهود ۲. دهری. و این صفاتی که در این روایت بیان شده تماماً مربوط به دهری هاست که معاد را قبول نداشته اند نه یهود. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هٰٖوٰٖاٰٖلٰٖحٰٖڪیٰٖمٰٖ𖡼˼𖣔 سلسله‌ڪنفـرانســــهای‌ نقد‌احمد‌بصری 𖥸· ⊑.•با نام: ستیزه• ⊒ㅤ ╭═══════════════════ ꧷ 🎙استاد سیدمهدی‌مجتهدسیستانی ╰ᯓ------------------------------ 📅←یکشنبہ‌ها 📅←سه‌شنبہ‌ها 📅←پنجشنبہ‌ها ⏰زمان←٢١:۰٠ مڪان‌برگزارۍ: ڪانال شڪست مدعی یمانی →@sistanymogtahed ❍°صَلَۍاللّھُ‌عَلَیْڪ‌یـٰاصـٰاحِبَ‌الـزّمـٰان‌❍° ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌ᘛᘚ‌
4_5868558096808285242.ogg
23.85M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ ╣◆کنفرانس ستیزه ╣◆جلسه ۳ ╣◆ ادامه گفتار اول: ستیزه با عقل ◆ انحراف در عقل ◆تفکر تابع، تفکر متبوع ◆ عقل، منبع شناخت، ابزار شناخت ◆ موافقت و مخالفت عقل ◆ پیوست جایگاه عقل ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ انحراف در عقل: عقل مانند يك قطب نما، سمت كلی راه را نشان می دهد به شرطی كه در نزديكی اين قطب نما عواملی كه باعث انحراف عقربه آن شود وجود نداشته باشد و الا همانطور كه چنين قطب نمایی مسير را اشتباه نشان مي دهد، چنين عقلی نيز چاه را به عنوان راه نشان خواهد داد. و از جمله عواملی كه عقربه عقل و فكر را منحرف می كند: ترس، عاطفه، طغیان نيروی وهم، تعصب، سود شخصی، شهوت، منیّت و تكيه بر نگاه شخصی است.[1] تفكر تابع، تفكر متبوع: تفكر انسان گاهی تابع است و گاهی متبوع. تفكر تابع، تفكری است كه به دنبال ميل فرد پيش می رود و اگر گاهی سر باز زند توسط فرد محكوم می شود. افرادی كه قبل از تفكر، به يك طرف ميل يا تعصب داشته باشند يا پيش داوری كرده اند، تفكرشان تابع و مغلوب همان حالتهاست و اگر احياناً نتيجه ای غير از آن ميل يا تعصب بگیرند آن را طرد می كنند و سر از لجاجت و خصومت در می آورند كه در اين صورت عقلشان ديگر كار نمی كند بلكه نفسشان قوت گرفته و شروع به ايجاد شک و وسوسه می نمايد. اما تفكر متبوع و آزاد، تفكری است كه فرد، تمام ميل و تعصب و احساس را پيرو و تابع فكر قرار می دهد، در نتيجه، هر چه كه عقل به طريق صحيح به آن رسيد قبول می نماید. با اين توضيح فهميده می شود كه صرف دوری از عوامل انحرافِ عقربه عقل كافی نيست بلكه تابعيت عقل نيز بايد كنار گذاشته شود و الا اگر قطب نما درست هم كار كند و مسير حقيقی را نشان دهد باز فرد شك می كند كه نكند قطب نما خراب بوده و او مسير را اشتباه می رود، چون خودش نظر به سمت خاصی دارد. نمونه بارز تفكر تابع، بحث های اعتقادی بین دو مذهب است كه معمولاً یکی از دو طرف، حاضر به آزاد نمودن فكر خویش نيست و با ذهنی آكنده از بطلان اعتقاد فرد مقابل و حقانيت صد در صدی خود می خواهد با مباحثه، كشف حقيقت كند. بله اگر پس از كشف حقيقت، بخواهيم آن را به ديگری بشناسانيم بايد صد در صد خود را بر حق بدانيم و الا كسی كه هنوز به حقانيت خود پی نبرده، چگونه می خواهد حق را به ديگری منتقل كند؟! اما در مقام كشف حقيقت حتماً بايد فکر، آزاد و متبوع باشد. عقل، منبع شناخت، ابزار شناخت: ما در اثنای سخن، چند بار این مطلب را بیان کردیم که عقل، هم ابزار شناخت است و هم منبع شناخت. مراد از ابزار شناخت اینست که اگر ما عقل نداشته باشیم نمی توانیم چیزی بفهمیم، حال چه فاقد اصل عقل باشیم که اصطلاحاً به چنین شخصی مجنون می گویند، چه فاقد عقلِ فاعل باشیم که اصطلاحاً به چنین فردی می گویند: خنگ یا: ساده لوح یا: گیج، و چه فاقد عقل فعّال و واجد عقل منفعل باشیم که در اصطلاح به چنین کسی بسته به حالات او می گویند: متعصبِ کور یا متوهمِ خیال پرداز یا ترسوی احساسی و یا غیر اینها. ابزار بودن عقل، دارای گستره ی "هر مکانی" و "هر زمانی" و "هر مطلبی" است، پس هیچ کجا نیست که عقل ابزار شناخت نباشد حتی در حیطه ای که شناخت ما عقلی نبوده و تجربی یا تعبدی یا کشفی باشد، در نتیجه، دیوانه و خنگ و متعصب، نه حاصل تجربه را می توانند بفهمند، نه حرف خدا را و نه محتوای کشف و شهود را. اما منبع بودن عقل، به این معناست که به صورت مستقل، یا با کمک گرفتن از دیگر شناخت ها یعنی غیر مستقل، چیزی را فهم کند و از این فهمیدن ها مطلب دیگری را استنباط نماید. توضیح آنکه: استنباط، همیشه متشکل از دو مقدمه ی صغری و کبری است تا نتیجه ای ثابت شود. مراد از صغری، موضوع و مصداقی مشخص، و مراد از کبری، قانون یا جریانی کلی و عمومی است. حال اگر صغری و کبرای یک استنباط، هر دو عقلی بودند اینجا عقل در نتیجه گرفتن و حکم دادن مستقل بوده، و اگر یکی از آن دو عقلی نباشند، عقل در حکمی که ثابت نموده مستقل نبوده است. به عنوان مثال: "ظلم بودنِ زدن دیگران بدون علت" را، خود عقل درک می کند بدون اینکه در فهم این مطلب از دین یا تجربه یا شهود کمک گرفته باشد. و باز اینکه "هر ظلمی زشت بوده و باید ترک شود" را عقل خودش متوجه است، لذا وقتی حکم می کند که: "زدن دیگران بدون علت، باید ترک شود"، در این حکمش مستقل می باشد. اما اینکه "این جهان دارای نظم است"، در حیطه شناخت تجربه می باشد نه عقل، و عقل تنها این را می فهمد که: "هر نظمی ناظمی دارد"، لذا در نتیجه ای که پیرامون ناظم داشتن جهان می گیرد، غیر مستقل می باشد. و گاهی هم می شود که صغری و کبری هر دو غیر عقلی هستند مثل اینکه هر دو تجربی باشند: "سنگ زدن به کسی درد آور است" و "هر کار درد آوری موجب ناراحتی شخص می شود" پس: "سنگ زدن به کسی موجب ناراحتی او می شود". یا هر دو شرعی باشند: ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇 (۱)
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ "نماز پنج رکعتی خواندن بدعت است" و "هر بدعتی در دین حرام است" پس: "نماز پنج رکعتی خواندن حرام است". در این دو مثالی که زدیم عقل تنها ابزار شناخت است، یعنی اگر عقلی نباشد این شناخت ها هم وجود ندارد اما این عقل نبوده که گفته سنگ زدن درد دارد یا بدعت حرام است. و بعضی چیزها نیز هستند که منبع شناختشان مشترک است و مثلاً هم عقل می گوید ظلم بد است و هم دین. اصطلاحاً به دستوراتی از دین که عقل مستقلاً خودش آنها را درک می کند، اوامر و نواهی ارشادی می گویند مثل اینکه در قرآن فرموده: "از پیامبر اطاعت کنید"، که این را خود عقل می فهمد، لذا دستور دین به اطاعت از پیامبر، ارشاد به همان حکم عقل است. با این توضیح روشن شد: منبع بودن عقل مانند گستره ابزار بودن، فراگیر نیست و تنها در جایی منبع می باشد که در حیطه شناخته شدن توسط عقل باشد. مثلاً عقل نمی تواند درک کند چند امام در این امت خواهد بود، یا: آیا صراط قبل از میزان است یا بعد از آن، یا: آیا بعد از مرگ، حیات برزخی هست یا خواب برزخی یا نسبت به افراد مختلف متفاوت خواهد بود؟ بلکه اینها را دین می گوید. اصطلاحاً آنجا که حرف دین در حیطه شناخت عقل نباشد، می گویند دین "معلّم" است یعنی چیزی را به ما یاد داده که اگر نمی گفت ما نسبت به آن شناختی پیدا نمی کردیم، و اگر سخن دین همان چیزی بود که عقل هم می گفت، می گویند دین "مذکّر" است یعنی چیزی را که خودمان می دانستیم یا باید می دانستیم را یادآوری می کند، چون بسیاری از دانسته های ما به دست فراموشی سپرده شده یا در معرض فراموش شدن قرار دارد و یا بهتر است تذکر داده شود. و به عبارتی دقیق تر: مطالب قابل فهم، نسبت به شناخت عقل بر سه قسمند: موافق حکم عقل، مخالف حکم عقل، و خارج از حیطه حکم عقل. حال اگر آنچه دین آورده خود عقل می دانسته و بدان توجه هم داشته، دین «مؤکد» آن مطلب است و فایده تاکید بر کسی پوشیده نیست، و اگر عقل از آن غافل شده و یا به دست فراموشی سپرده، دین «مذکّر» آن مطلب است، و اگر نسبت به مطلبی شک داشته و دین آن را بیان نموده، اصطلاحاً «مُرشد» است و اگر عقل اصلاً در آن زمینه چیزی نمی دانسته چون خارج از حیطه شناختش بوده، دین «معلّم» است، و در همه این صورتها، دین «مبشّر» و «مُنذر» هم هست و فایده تشویق و تهدید در نظام تربیتی بر کسی پوشیده نیست. آنچه اینجا گفتیم در پاسخ به سوال از فایده دین نیز مطرح می شود. موافقت و مخالفت عقل: از سخن ما کاملاً روشن شد: عقل در ارتباط با مطالبی که در مصادر دینی بیان شده سه موضع دارد: (1) موافق، مثل اینکه حدیث بگوید: "به پدر و مادر خود نیکی کنید"، که عقل هم همین را می گوید. (2) مخالف، مثل اینکه در روایتی بگوید: "امام فرزند خود را از حقیقت مطلع نمی کند تا با جهل بمیرد و به خاطر جهلش معذور باشد و در نتیجه به جهنم نرود اما به غیر فرزندش حقیقت را می گوید هر چند بداند که آن شخص با دانستن حقیقت آن را انکار می کند و جهنمی می شود".[2] (3) ساکت، مثل عموم احکام غیر اجتماعیِ دین که عقل درباره آنها شناختی ندارد پس حکمی هم نمی دهد و حرفی هم برای گفتن ندارد. مثل اینکه چرا "سگ نجس است" یا چرا "نماز مغرب سه رکعت است" یا چرا "پوشاندن بدن در نماز برای زن واجب است" و ... . در اینگونه موارد، عقل به هیچ وجه منبع نیست و تنها ابزار شناخت است ولی ما با تسامح، سکوت عقل در این موارد را رضای او تلقی می کنیم و چنین مطالبی را هم موافق عقل می نامیم چون مخالف عقل نیست. ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ 👇👇👇👇👇 (۲)
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ پیوست جایگاه عقل: قرآن در بیش از 100 آیه از تفکر و تعقل و اندیشه سخن گفته و بر آن تاکید نموده است، پس دین ما دین تفکر و اندیشه است اما در چه محدوده ای؟ ممکن است از این جمله تعجب کنید که مگر فکر کردن هم محدوده دارد، لکن باید دانست که تفکر، هم انواع دارد و هم محدوده. لذا کسانی که قائل به تفکرِ آزاد و آزاد اندیشی به معنای بی مرز بودن فکر هستند، بر خلاف دین اسلام مشی می کنند نه مطابق آن، همانند اشخاصی که بدون توجه به انواع تفکر، همه اقشار را به فکر کردن درباره هر موضوعی دعوت می نمایند. مراد از محدوده فکر، هم از جهت اشخاص است و هم از جهت موضوع، یعنی هم در رابطه با بعضی موضوعات نباید فکر کرد و اصلاً فکر کردن نتیجه ای نمی دهد یا فایده ای ندارد، و هم بعضی افراد نباید درباره برخی موضوعات فکر کنند. توضیح آنکه: گاهی موضوع تفکر، مطلبی عمومی و همه فهم است که هر کس بهره ای از عقل داشته باشد می تواند با فکر کردن پیرامون جوانب آن به نتیجه درست برسد، و گاهی مطلبی تخصصی است که اولاً نیازمند آگاهی های مقدماتی می باشد و ثانیاً چون افراد از نظر قدرت فهم و تحلیل مسائل در یک سطح نیستند تنها کسانی صحیح است در آن مسائل اندیشه کنند که تخصص و توانایی لازم را داشته باشند. البته این نکته در مورد مسائل مادی، ضرری برای فرد ایجاد نمی کند اما جایی که پای مساله اعتقادی در میان است ورود اینگونه افراد موجب گمراهی و ضرر اخروی ایشان خواهد شد. به عنوان مثال، در رابطه با موضوع قضا و قدر و مشیّت، دو دسته روایت وجود دارد: در بعضی روایات ائمه علیهم السلام به فرد سوال کننده می گویند: مساله تقدیر دریای عمیقی است وارد آن نشو و مسیری تاریک است قدم در آن مگذار[3]، یا صریحاً می گفتند: در این باره جواب شما را نمی دهیم[4]، ولی در جایی دیگر، این مساله را توضیح داده و راه فکر کردن در آن را باز دانسته اند[5]. چرا؟ چون بعضی افراد کشش درک این مطلب را ندارند و بعضی دارند؛ او که ندارد نباید وارد شود و الا تفکرش بیشتر بر تحیرش می افزاید و او که فهم و تخصص دارد می تواند وارد شود و به نتیجه درستی هم برسد. مثال دیگر، احکام شرعی است. کسی که به قرآن مراجعه کند و آیات فکر و اندیشه را به دقت واکاوی نماید خواهد دید قرآن تماماً در رابطه با مساله اثبات خدا و ابطال عقاید انحرافی و تقلید کورکورانه در عقاید تشویق به تفکر و اندیشه می کند، اما هیچگاه نمی گوید در رابطه با حقانیت نماز و درست بودن حکم روزه و حج فکر کنید و اگر به نتیجه رسیدید آنها را انجام دهید. چون کسی که با تفکر، به وجود خدا و حقانیت قرآن عقیده پیدا کرد می داند که این احکام توسط خداوند تعیین شده، پس حتماً درست است، در نتیجه، فکر کردن در این باره نه تنها معنا ندارد که ممکن است فرد را دچار انحراف کند. بله می توان درباره حکمت این احکام با در نظر داشتن صحت اصل آنها تفکر کرد. مثال سوم، فکر کردن در ذات خداست. در قرآن درباره وجود خدا و صفات و افعال ایشان آیات فراوانی هست که مردم را به فکر کردن درباره آنها دعوت می نماید، اما هیچگاه در رابطه با فکر در ذات خدا و چه بودن او دعوت نمی کند. با این چند مثال متوجه شدیم که قرآن مشوق فکر کردن هست اما نه فکر کردنِ هر کسی در هر مساله ای، و عقل هم همین مطلب را تایید می کند. [1] . در این باره به کتاب "حرکت" مراجعه کنید. [2] . احمد بصری در کتاب عقائد الإسلام به این حدیث برای دوره فترت استناد نموده و ما بطلان آن را در کتاب "اقیانوس جهل" توضیح داده ایم. [3]. التوحيد (للصدوق) 365 ح3 [4]. «يَا جَمِيلُ لَا أُجِيبُكَ فِي الْمَشِيَّةِ». بصائر الدرجات ص240 ح17 [5]. الكافي ج‏1 ص158 ح4 ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ (۳)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀 (۳۵) برای خودم نه!!! احمد بصری که با نهایت جسارت، امیر المومنین علیه السلام را مصداق انسان خاسر، حضرت سید الشهداء علیه السلام را دارای شرک نفسانی، و بدن ایشان را خورده شده توسط سگان بیابان می داند، اگر همین ها را به خودش نسبت دهند خودش و اتباعش آتش می گیرند!!! یعنی در جریان او، هر چه بی احترامی هست برای اهل بیت علیهم السلام است و هر چه قداست است برای احمد!!! می دانید چرا؟ چون احمد از اهل بیت علیهم السلام نیست. اگر هست، طبق مرام خودشان‌ احمد را اینگونه خطاب کنند: احمدِ خاسر، احمدِ مشرک، الهی مثل جدت سگ تو را بخورد که از فضیلتی باز نمانی!!! 🔻حال بنگرید مدعی کذاب کیست؟! 🖋سیّـدمہـدےمجـتہـد‌سیســتانے 🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭─┅═ঊঈ👥ঊঈ═┅─╮                        ╰─┅═ঊঈ♦️ঊঈ═┅─╯ 🔴موضوع: چرا اسم نیامده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ سلام علیکم چرا در قرآن‌ اسمی از اهل بیت علیهم السلام نیامده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ 🖋 سیّــدمہــدےمجــتہـد‌سیســـتانے: سلام علیڪم چون طبق مبنای مشهور، اگر اسم آورده میشد انگیزه تحریف قرآن توسط غاصبان ولایت به وجود می آمد. قرآن از هیچ کس نام نبرده، نه دوست و نه دشمن. بر خلاف روایات که دقیقاً همه چیز را بیان کرده و دوست و دشمن را شناسانده اند. پس سناریوی رمزگونه بودن مهدیین واقعاً سبک و غیر قابل قبول است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن که قابل تحریف نیست که انگیزه تحریفش به وجود بیاد یا نه! اهل بیت ذکر میشدن یا نمیشدن فرقی نمیکرد، چون قرآن یکی از اعجازش غیرقابل تحریف بودنشه. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن قابل تحریف به زیاده نیست چون آیاتش معجزه است و کسی نمی تواند مثل آن بسازد. اما قابل تحریف به نقیصه هم نیست؟ کم نشدن از قرآن به واسطه تمهیدات متعددی بوده که نگذارد قرآن تحریف شود. و یکی از موارد آن اسم نبردن از هیچ شخص است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ قرآن قابل تحریف نیست تحریف به نقیصه هم یه جور تحریفه و جایی استثنایی برای تحریف قائل نشدن ⊹━━❁ ❁━━⊹ بزرگوار اینکه قرآن قابل تحریف نیست که در قرآن يا روایات به این بیان نیامده. بلکه عدم امکان تحریف به زیاده از آیات تحدی فهمیده می شود که وقتی نمی توانند آیه ای مثل قرآن بیاورند پس تحریف به زیاده ممکن نیست. اما تحریف به نقیصه، نظریه مشهور شیعه و سنی است و الا قائل به نقیصه وجود داشته و دارند و کسی به عدم امکان تحریف به نقیصه استناد نجسته جز افراد کمی. ⊹━━❁ ❁━━⊹ اون آیه که خدا میفرماید خودم نگهبان قرآنم پس معنیش این نیست که دست همه تحریفات ازش کوتاهه؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ این یک تفسیر از آیه است و البته طبق همان تفسیر، منافاتی ندارد که با همین‌گونه تمهیدات، جلوی تحریف به نقیصه را بگیرند. ⊹━━❁ ❁━━⊹ اگر قائل به نقیصه وجود داره از کجا مطمئنین که حذف نشده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ چون ما هم دلیل های دوازده گانه خودمان را داریم ⊹━━❁ ❁━━⊹ یعنی نتیجه ای که میشه از فرمایشات شما بگیرم اینه که امکان نقیصه وجود داره اما انجام نشده؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ امکان عقلی، نه امکان وقوعی البته آنچه دارم می گویم طبق نظر مشهور شیعه است و الا شخص بنده، امکان عقلی آن را نیز قبول ندارم و معتقدم چیزی که معجزه است به هیچ نحو قابل تصرف بشر نیست پس همانگونه که سحره نمی توانند مانند مار حضرت موسی علیه السلام بیاورند آن را هم نمی توانند بکشند يا کور کنند. ولی برخی این دلیل را به قتل شتر حضرت صالح علیه السلام نقض می کنند که معجزه بود و کشته هم شد. و من‌ پاسخ می دهم که شتر حضرت صالح علیه السلام، صرف آمدنش از داخل صخره معجزه بود نه کل وجودش، لذا قابلیت کشته شدن داشت. اما مار حضرت موسی علیه السلام که از عصا تبدیل شده بود، کل وجودش معجزه بود لذا قابل سلطه بشر نبود و قرآن نیز کلش معجزه است. ⊹━━❁ ❁━━⊹ دلایل دوازده گانه ای که اثبات میکند این امکان اتفاق نیفتاده کدامند؟ ⊹━━❁ ❁━━⊹ در کتب اعتقادی بیان شده و کتاب های متعددی هم در خصوص عدم تحریف نگاشته شده است از جمله کتاب استاد میلانی. از جمله دلائل، حدیث ثقلین است که در آن تصریح شده: تا وقتی به هر دو چنگ بزنید هرگز گمراه نمی شوید و چیزی که چنین خاصیتی داشته باشد امکان وقوعی تحریف به نقیصه در آن منتفی است. ⊹✧⊹━━⊹❁•👥•❁⊹━━⊹✧⊹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀 (۳۶) بودم، هستم احمد بصری می گوید من شتر ماده بارداری بودم که برای صالح از صخره آشکار شد، من گوسفند نری هستم که عوض اسماعیل ذبح شد، من سنگی در دستان کی بودم، من انسان بی پدر مادری بودم که عوض عیسی به صلیب کشیده شد!!! خوب ما هم همین ها را به او خطاب می کنیم: ای شتر آبستن ای گوسفند نر مذبوح ای سنگ ای بی پدر و مادر ای مصلوب دست از این همه ادعاهای کذب بردار واقعاً کدام عقل است که این همه ادعاهای مسخره و ضد و نقیض را بپذیرد؟! 🔻حال بنگرید مدعی کذاب کیست؟! 🖋سیّـدمہـدےمجـتہـد‌سیســتانے 🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀°🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5882185134685295217.ogg
11.96M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ ╣◆کنفرانس ستیزه ╣◆جلسه ۴ ╣◆گفتار دوم: ستیزه با علم ◆درباره منطق و اصول فقه ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ گفتار دوم: علم ستیزی همانگونه که در مقدمه گفتیم، جریان احمد بصری پس از کنار گذاشتن عقل، به بهانه تبعیت از ثقلین، به ستیز با علوم حوزوی -که تنها وسیله فهم معارف دین هست- رفته است، بدین بهانه که این علوم ساخته دست بشر است و اهل بیت علیهم السلام، چیزی در تایید آنها نگفته اند بلکه بعضی از آنها را رد کرده اند! و از جمله آن علوم: منطق، اصول فقه، ادبیات عرب و علم رجال است. درباره منطق و اصول فقه باید دانست که آن دو، علمی عقلی و عقلایی هستند لذا هر کس منکر آن دو باشد منکر عقلی است که دین آن را تایید کرده است، بماند که بسیاری از قواعد اصولی توسط خود دین بیان شده که علمای بزرگی همچون شیخ حر عاملی و علامه سید عبد الله شبّر آن بیانات را در کتاب های مستقلی گرد آورده اند. هر چند که این جریان، هر کجا گیر کند خود از این دو علم بهره می گیرد، از جمله: جهت تضعیف دلالت توقیع سمری که سدی بزرگ در مقابل ادعای سفارت احمد بصری است[1] می گویند: توقیع سمری گفته: «من إدعی» و نمی گوید: «کل من إدعی»، و قضیه «من إدعی» به اصطلاح علم منطق، قضیه مهمله است نه قضیه مسوّره. مهمل یعنی در آن کلیت و جزئیت تصریح نشده که آیا همه آنها یا بعضی از آنها؛ توقیع نگفته «کل من إدعی المشاهدة» و در منطق، قضیه مهمله حکم موجبه جزئیه را دارد، یعنی همه را فرا نمی گیرد. بله ممکن است اکثر و اغلب باشد ولی همه را فرا نمی گیرد. جواب اینست که: شما فرق بین «من شرطیه: هر کس» با «من موصوله: کسی که» را نمی فهمید و «کل» فقط بر سر «من موصوله» در می آید در حالیکه «من» در اینجا شرطیه است نه موصوله. از طرفی چیزی که شما گفتید مربوط به قضایای حملیه است نه قضایای شرطیه و الا همان کسانی که منطق خوانده اند می دانند «من شرطیه» مفید معنای عموم بوده و با قضیه مهمله هیچ سنخیتی ندارد. و اصلاً علم منطق به کنار، هر کس ذره ای به زبان عربی آگاهی داشته باشد می داند که در عربی، لفظ عموم، منحصر در «کل» نیست که اگر در جمله ای نبود حکم به مهمله بودن و جزئی بودن قضیه کنیم. بلکه در زبان عربی الفاظ متعددی برای عموم به کار می رود که طبق تصریح شیخ طوسی در کتاب «عدة الأصول» اولین لفظ عموم، همین «من شرطیه» است[2] و این عمومیت را سه بار دیگر نیز تاکید می کند[3]، و این در زبان فارسی هم قابل درک می باشد که اگر گفتند هر کس فلان کار را بکند فلان جایزه یا جریمه را دارد مراد، عموم مخاطبان هستند. اصلاً زبان عربی به کنار، شما قرآن را هم قبول ندارید؟ در قرآن دهها آیه وجود دارد که در آن «من شرطیه» به کار رفته و در همه آنها معنای عموم مراد است و اصلاً با مهمله بودن یا جزئی بودن سازگاری ندارد، از جمله: هر کس ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، هر کس از دین بر گردد و کفر بورزد، و از این قبیل تعبیرات. اصلاً قرآن هم به کنار، در خصوص این حدیث یقیناً مراد، عموم است و الا اینکه بعضی از افراد به دروغ ادعای مشاهده یا نیابت می کنند که گفتن ندارد و چنین دروغهایی در همه زمانها نسبت به همه حجت های خدا وجود داشته است. غیر از اینکه تعیین کردن غایت برای این دروغ که خروج سفیانی و صیحه آسمانی است کاملاً می رساند مراد نفی عمومی است و الا وجود بعضی افراد دروغگو که غایت لازم ندارد و همه می دانند که بعد از ظهور امام زمان علیه السلام دروغ و دروغگو پایان می پذیرد. بماند که توقیع سمری، آخرین توقیعی است که از حضرت مهدی علیه السلام صادر شده تا تکلیف دوره غیبت کبری را مشخص کنند لذا معنا ندارد که در آن، ابهام گویی نمایند. و اما خلاصه سخن آنها درباره ادبیات عرب اینست که این علم ساخته دست بشر می باشد و بر امام واجب نیست آن را رعایت کند لذا چه او لغت را اشتباه تلفظ کند و چه اِعراب را غلط بگوید و غلط بخواند تا زمانیکه این اشتباه، اشکالی در فهم مخاطب پیش نیاورده خدشه ای بر ساحت امام وارد نمی شود. و شاهد این سخن را نیز وجود اشتباهات ادبی در قرآن معرفی می کنند! همچنانکه خلاصه سخن آنها درباره رجال اینست که علم رجال بعد از زمان ائمه علیهم السلام وارد دین شده و بدعت است، و تنها معیار اعتبار سنجی روایات، مخالفت و موافقت با قرآن و سنت می باشد. ما در دو سخنِ جداگانه به بررسی این دو ادعا می پردازیم. [1] . توقیع سمری، آخرین توقیعی است که از حضرت مهدی علیه السلام صادر شده و در آن تصریح می کند سفارت پایان یافته چون غیبت دوم شروع گشته و هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه ادعای مشاهده بکند دروغگوی تهمت زن است. ما در کتاب "راه های ارتباط با حضرت مهدی علیه السلام" ثابت کرده ایم که مراد از این فقره، صرف ادعای رؤیت نیست بلکه ادعای مشاهده ای است که ملازم با دعوی سفارت باشد. [2] . العدة فی أصول الفقه ج1 ص274 [3] . همان ص275 ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌─┅═ೋ❅﷽❅ೋ═┅─ (٣۷) کسانیکه با تاریخ فرقه ها آشنایی ندارند گمان می کنند بروز فرقه احمد بصری و کیفیت جذب آنها و نوع استدلال شان تازگی دارد. غافل از آنکه کمتر از دویست سال پیش جریان بهائیت دقیقاً با همین مستندات ضعیف، همین استدلال های سست، همین سوء استفاده از احساسات، همین سوء استفاده از حکومت ستیزی و شرایط سخت جامعه، همین خواب گرایی، همین استناد به علم اعداد و حروف، همین تفسیر به رای آیات قرآن، همین تقطیع و تحریف احادیث، همین استفاده از زنان در امر تبلیغ، همین خشونت گرایی، همین فحاشی، همین تهدید و تشویق و تطمیع و... توانستند باطل خود را به عده ای در دنیا!!! بقبولانند. آری آنها آمده بودند دنیا را پر از عدل و داد کنند و حال بزرگترین حامی فرقه ایِ اسرائیل هستند! جریان احمد هم آمده دنیا را پر از عدل و داد کند!!! و چون نتوانسته از خود اسرائیل حمایت کند علامت ستاره داود را مقدس شمرده و آتش زدن پرچم اسرائیل را حرام دانسته است!!! بله تنها فرقی که بهائیت با یمانیت دارد اینست که آنها به طور مستقیم به حدیث باطل وصیت تمسک نکرده اند و این شده تنها فرق دو فرقه باطل!!! بیایید عبرت بگیریم. ✎سیّـدمھ‌دےمج‌ـتھ‌دسیستانے ‌─┅═ೋ❅🌸❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿ عزیزان دلبندم طبق صحبتی که با ناشر شد، قیمت چاپ تک‌ جلدی کتاب‌هایی که تیراژ آن تمام شده به شرح ذیل است. هر عزیزی خواست بفرماید تا ناشر برای او چاپ کرده، پست کند. هزینه پست به عهده خریدار می باشد: √ ۱. کتاب لوح و قلم: ۴۸ هزار تومان √ ۲. کتاب دوازده خورشید: ۵۹ هزار تومان √ ۳. کتاب خوابنما: ۸۱ هزار تومان √ ۴. کتاب نبرد (۲): ۱۰۲ هزار تومان √ ۵. کتاب قانون غسل امام: ۳۳ هزار تومان √ ۶. کتاب شکست وصیت: ۵۰ هزار تومان √ ۷. کتاب آیا یمانی اهدی الرایات است: ۳۵ هزار تومان √ ۸. چاپ سیاه سفید اقیانوس جهل: ۱۸۵ هزار تومان √ ۹. کتاب فاصله زمانی: ۵۱ هزار تومان این‌ کتابها بدون سود و به قیمت تمام شده عرضه می گردد. ممنونم تلگرام: @sydmojtahed ایتا: @fathermahdi ‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿︵‿