eitaa logo
تکه هایی از سیاهه
91 دنبال‌کننده
291 عکس
89 ویدیو
3 فایل
اینجا یک دفترچه یادداشت مجازی است برای انتشار تکه‌هایی از سیاهه‌ی کتاب ها با واگویه‌های بلندبلندِ گاه‌گاهی... تذکری بود اینجا درخدمتم: @Smmh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت میدهم از کودکی این مهربانْ آقا پناه بی پناهی های ما بوده... السلام علیک یا أنیس النفوس
رمز حرکت، در بیداری و رفع غفلت است. حضرت آقا در تقریظ‌شان بر کتاب می‌گویند که کتاب احساس شرمندگی در آدم ایجاد میکند از بی عملی... احساس شرمندگی از بی عملی یعنی بیداری. بیداری که حرکت و عمل در پس خود دارد... پس میخوانم بلکه اندکی بیدار شوم... به امید اندکی حرکت... ان شاءالله... بسم الله الرحمن الرحیم @siyahe
کف حیاط کنار حوض پر میشد از پوست، تکه‌گوشت و لخته‌های خشک شده خون. حالمان بد می‌شد، بغض می‌کردیم، . بسم الله می‌گفتم، کیسه‌ای پلاستیکی دست می‌گرفتم، خم می‌شدم و تکه‌های گوشت روی زمین را از روی زمین جمع می‌کردم و می‌انداختم توی کیسه... کیسه را می‌دادم آقای کلانی تا ببرد دفنشان کند. شب های اول خواب نداشتم؛ تکه‌های گوشت و رخت‌های خونی و پاره می‌آمد جلوی چشمم. با خودم میگفتم تکهٔ بدن کدام شهید است؟ سوراخ‌های روی لباس‌ها هم اشکمان را در می‌آورد... ، ص۲۶ پ.ن: با خود گفتم به راستی آیا ما درنیافته‌ایم که در جنگی از این سخت‌تر هستیم؟ مگر نه آنکه هر روز عده‌ای از جوانان و دور و بری‌های ما را هجمه شیطان اکبر و جنودش با خود برد؟ و مگر نه آنکه وجود آنها را تکه پاره کرد؟ پس چرا ما احساس نمی‌کنیم که ؟ چه شد که اینقدر غافل شدیم؟ اصلاً نکند این غفلت و بی‌عملی حاکی از آن است که خود ما نیز گلوله باران شده‌ایم و بی‌خبریم؟ آیا کسی هست که تکه‌‌تکه‌های زخمی وجود ما را سر هم کند؟ تا کی بأیستیم که این زخم‌ها جوانه بزند؟! نه... اصلاً شاید نباید ایستاد... باید رفت... باید این ریشه‌های زخمی را تکان داد و و به لب دریا برد... باید هم ریشه‌ها را شستشو داد که نخشکد... هم آن را به آب رسانید که جان دوباره بگیرد... جوانه بزند... چه بسا ما نیز به فلاح برسیم...! خدا را چه دیدی! @siyahe
بیرون و داخل رخت‌شوی خانه پر بود از لباس و پتو و ملافه. همین که رفتم داخل، بوی تند وایتکس دماغم را سوزاند. چهل‌پنجاه تا خانم صلوات می‌فرستادند، دعا می‌کردند و می‌شستند. کسی حواسش به من نبود. من هم نشستم پای تشت و ملافه‌ای باز کردم. خون روی آن خشک و سیاه شده بود. خواستم با وایتکس خیسش کنم. وایتکس را برداشتم و ریختم رویش. گاز شدید آن رفت توی حلق و دماغم. چشمهایم سوخت و اشکم سرازیر شد. نفسم بالا نمی آمد. شیلنگ آب را گرفتم روی صورتم و رفتم بیرون رخت‌شویی. داشتم خفه می‌شدم. تا مدت‌ها به زورِ دوا و دارو نفس می‌کشیدم و موقع شستن گوشهٔ مقنعه‌ام را شبیه ماسک جلوی دهنم می‌بستم. خواهرم همیشه توی خانه رخت می‌شست، ولی من از آن به‌بعد می‌رفتم رخت‌شوی خانه. چند تا از خانم‌های همسایه باهام می‌آمدند. حال و هوای رختشویی را دوست داشتم؛ پر از شور و احساس بودیم. با هم شوخی می‌کردیم و با دیدن صحنه‌های دردناک می‌زدیم زیر گریه. توی آن وضع همدیگر را دلداری می‌دادیم. خیلی وقتها برایشان نوحه می‌خواندم. از بچگی توی جلسات خانگی مداحی می‌کردم. توی رخت‌شویی هم من می‌خواندم و خانم‌ها هم‌خوانی می‌کردند و شور می‌گرفتند برای شستن... ، ص۲۷ • پ.ن: این زنان غیور چون با تمام وجود دشمنی دشمن را لمس کرده‌اند، اینگونه خستگی‌ناپذیر مبارز گشته‌اند... پس بگو که چرا ما امروز در لحظه‌ لحظه‌ی عمر خود زمین‌گیر شدیم...! آری... آنگاه که چشمان خود را بر دشمنیِ روشن شیطان بستیم...؛ چشم باز کنیم و ببینینم که این زنان مجاهد چگونه به ندای روحِ خدا... خمینی کبیر گوش جان سپردند و هوشیار شدند... و بگرییم که ما در نفخه‌ی خدایِ روحِ خدا پنبه در گوش کردیم... و إلّا نباید پس از بانگِ «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» اینچنین در خواب می‌ماندیم! @siyahe
اینجا بخوانید👆 طولانی‌ترین حمله‌هوایی بعد از جنگ‌‌جهانی‌دوم! - پنجاه‌ و چهار فروند هواپیما😳 - اندیمشک شخم زده شد؛ ، ص۳۲ @siyahe
«كلما تحرر الانسان من شيء اصبح اقوى» هربار که انسان از چیزی رها و کَنده شد قوی تر می شود پ.ن: اولین بار است که قم را به قصد منزل ترک کرده‌ام اما مقصود الشتر، یعنی وطن و زادگاه‌م نیست... و نمیدانم تا کی اهل یک شهر جدیدم! الان فقط میدانم هم الشتر مرا رها کرده و هم من از او دل کنده‌ام... ولی یه چیزی... خدایا... صدا میاد دیگه... درسته؟ ببخشیدا.... آخدا... عجالتاً دوربین مخفیه؟ یا شوخی شوخی داره جدی میشه؟ جداً نکنه از منه روسیاه خوشت اومده؟! چراااا؟! آخه من اصلا کاری ندارم که در واقع والدین من محل زندگیشون عوض شده و من مثل این چندساله گاه گاهی مهمون چند روزه شون میشم ایام تعطیلات... بسلامتی بعد چندسال پاس کردن ترم های درس بندگی شما، (اونم با نمره نسبتاً داااااغون) دیگه دستم اومده شما چه طور استادی هستید قربونت بشم :) خودمم ندونم از چمران که شاگرد زرنگ این درس شما با نمره ۲۱ بوده شنیده بودم که شما وقتی میخوای یکی تنها با خودت بپره یع طوری تنهای تنهاش میکنی که نگو... یا یه کاری میکنی از هرچی زیاد خوشش بیاد، دل بکنه... خلاصه خداجون اگه دوربین مخفی نیست زودتر بگو عزیزم که داریم میریم تو نقش و جدی میگیریم... خخ :) یا اینکه خداجون اگرم دوربین مخفیه میشه اجازه بدی ما تا آخرش تو نقش فرو بریم بعد...؟! میشه؟! اره دیگه... خودم دارم درخواست میکنم خدایا... خدا رو چه دیدی شاید تهش دیدی ماهم بلدشدیم خوب برات بازی کنیم؟! یعنی شاید یه‌دفعکی از باب «مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم» شد و ماهم مجیدسوزکی چیزی ازمون دراومد؟! خدایا شب جمعه است فرصت خوبیه قبوله خداجون؟ بریم برا گِریم و فیلمبرداری؟ اما انصافا این رویِ سیاه رو با چی گریم کنم؟ . . آاااا.... قربون امام رضا بشم... فابكِ للحسین... حله... دمت گرم خدایا... یدونه‌ای به امام حسین❤️ @siyahe
حضرت آقا: «قضیه‌ی کلید رمزآلود گشوده شدن درهای به روی امت اسلامی است.» @siyahe
پاییز بود و هوا سرد. از شدت سرما به خودم می‌لرزیدم؛ اما همین که پتوها می‌افتادند توی حوض، از آب متنفر می‌شدم. حوض پر از خونابه می‌شد. بغض داشتم، ولی گریه نمی‌کردم. غرق کار میشدم... چند بار پتوها را می‌شستیم تا تمیز شوند. ، ص۳۸ پ.ن: کاش ما هم اندازه‌ی این زنان مرد بودیم، و آنگاه که مالامال دردیم، غرق کار می‌شدیم... @siyahe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خون امت حزب الله به جوش آمد جوانان حوزوی قم قیام کردند! هم اکنون میدان جانبازان به سمت حرم
کاش امشب هم اجتماعی صورت بگیرد! کاش از این بغض های گلو پناه ببریم به دختر موسی ابن جعفر....
هدایت شده از فرهنگی مدرسه صاحب الامر(عج)
🔊فوری ⚠️تجمع جمعی از حوزویان و مومنین در حمایت از مقاومت فلسطین و انزجار از جنایات امشب رژیم منحوس صهیونیستی 🤲و توسل به کریمه اهلبیت سلام الله علیها 📌حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام، صحن امام رضا علیه السلام 〽️امشب ساعت 00:00 دوازده شب
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی وقت می‌شود که قلم سیاسی نزده‌ام... اما گاه آنقدر یک مسئولی که زمام‌دار تصمیمات بزرگ برای مردم دو شهرستان است، وقیح و خلاف جریان انقلاب حرکت می‌کند که جگر انسان تا مرز بی‌تابی از مقاومت در برابر دندان‌های خشمگین از این ظلم پیش میرود... خدایا خودت مردم را بیدار کن و زمام شان را از دست نااهلان رها ساز!
امان... امان از روحی که خمینی در ما دمید. ما را زنده کرد... لیک بارها ما خود را میرانده‌ایم.... دومرتبه او با روحی که در ظرف حکومت اسلامی دمیده، از طرفی می‌وزد و زنده‌مان می‌کند... گاه با تشییع شهیدی از فرزندان روح الله و گاه با اعتکافی که به برکت انقلاب روح الله شاخ و برگ کرده... اما تا کی این جسم های خمود قرار است روح ما را از ما بگیرد؟ شانه‌هایمان دارد رد می‌اندازد از بار آنچه که امام بر دوشمان نهاده... نزدیک است که پینه ببندد... خدا کند که فقط زخم نشود... چرک نکند و به عفونت نرسد... بلکه شاید آخر با نسیمی از جنس روح الله برای همیشه زنده شدیم و زنده ماندیم و زنده تر شدیم... فتوکل علی الله... پس ای نفس بیچاره... نسیمی در پیش است... نسیمی که بوی عطر خدا میدهد... نسیمی الهی به نام رجب... أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا... هیچگاه از آن روی بر مگردانید...! حال که هفت روز مانده تا این نسیم الهی، «شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام!» @siyahe
بسم الله الرحمن الرحیم جلد دوم نهضت امام خمینی ره @siyahe
نوشتجات بی اساس به اسم تاریخ در آثار بسیار ناگواری دارد. امام خمینی ۲۱ شعبان ۱۳۹۸ ۵ مرداد ۱۳۵۷ @siyahe
امروز همچون همیشه‌ تاریخ انقلاب‌ها، عده ای به نوشتن تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند. باید پایه های تاریخ انقلاب اسلامی ما، چون خود انقلاب، بر دوش مغضوب قدرت ها و ابر قدرت ها باشد. شما باید نشان دهید که چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التقاط و «در یک کلمه » کردند. نامه حضرت امام ره به آقای سید حمیدروحانی @siyahe
سابقه طرح سرنگونی نظام شاهی ضد شاه بوده امام نه از آغاز نهضت، بلکه از زمان انتشار کتاب کشف الاسرار آشکار است و نشان میدهد که امام سالیان درازی پیش از آغاز نهضت، طرح سرنگونی نظام شاهی را در سر داشته است؛ ، ص۴ @siyahe
«مبارزه در تبعیدگاه» امام خمینی ره زبان ترکی آموخت. امام در همان اولین ساعت‌های ورود به ترکیه، به آموختن زبان ترکی پرداخت. ... امام میخواست با فراگیری زبان ترکی، رسالت خود را در میان ترک زبانان دنبال کند. اهتمام و توجه ویژه امام به فراگیری زبان ترکی، گماشته ایرانی او، آقای سرهنگ افضلی را سخت به وحشت انداخت که مبادا با آموختن زبان بتواند با مردم ترکیه ارتباط برقرار سازد و مبارزه را در تبعیدگاه نیز دنبال کند. از این رو در گزارشی به تهران نوشت: «نباید وی را تنها گذاشت.» قسمتی دیگر از گزارش مامور ساواک: برنامهٔ روزانه اش بیشتر استراحت و و ادای است. ، ص۱۴ @siyahe
از امامِ در تبعید هم وحشت داشتتند رژیم های ایران و ترکیه، از او سخت وحشت داشتند؛ از این رو مرتب به تغییر محل اقامت او در ترکیه دست یازیده، هر روز او را به جایی منتقل میکردند نگرانی مقامات ایران و ترکیه آنگاه فزونی یافت که دیدند امام خمینی حاضر نیست در محل تبعید به صورت زندانی بماند و مرتب پیشنهاد بیرون رفتن و بازدید از خیابان‌ها و مراکز دیدنی شعر را می‌دهد. ...نمیخواست فرصتی را که به یمن تبعید به دست آورده است، بی نتیجه از دست بدهد. ، ص۱۵ @siyahe
زمان شناسی امام از جمله نقشه‌های شاه در تبعید امام، به عجز و التماس و به خواهش و تمنا واداشتن یاران او جهت پایان دادن به این تبعید و ایجاد تزلزل در روحیه توده‌های انقلابی و سرانجام قطع ارتباط میان امام و ملت بود. امام خمینی محور مبارزاتی خود را در جهت شکستن و خنثی کردن این توطئه‌ها و نقشه‌ها به کار انداخت، و به محض ورود به هتل بلوار پالاس با کاغذی که آرم هتل مزبور را داشت، نامه‌ای خطاب به فرزندش حاج سید مصطفی خمینی نوشت... ، ص۱۹ @siyahe
لوازمی که امام خمینی در اولین نامه پس از تبعید از آقا مصطفی خواست تا برایشان به ترکیه بفرستند: ، #سجادیه، و ، لباس از عبا و پیراهن و غیره. و ، اینجاست. حوله هم بفرستید. ، ص۱۹ @siyahe
شناخت دشمن و نقشه‌اش از آنجا که [امام] نیک دریافته بود مقامات ساواک با این پیشنهاد که اگر «میل دارید خانواده بیایند...» چه نقشه‌ای در سر دارند، بر آن شد که چون دیگر بارها را نقش بر آب سازد. ، ص۲۰ @siyahe
«مطالعه کتب فقه و تاریخ در تبعید و زندان» نکته درخور دقت دیگری که در نامه امام آمده، درخواست کتب فقهی است. ...چنانکه امام در ، کتاب را خواست؛ لیکن در چندنامه ای که از بورسا فرستاد،...باتاکید، بویژه و حاشیهٔ آن را می‌خواهد. ، ص۲۴ @siyahe