سیاست نامه
#یادداشت ✍ نوبت عذر خواهی توده های جامعه کی فرا می رسد؟
#یادداشت
#باز_نشر
✍ نوبت عذر خواهی توده های جامعه کی فرا می رسد؟
خفه شو،بتمرگ....
این کلیپ صوتی مربوط به نطق علی مطهری در مجلس است.
سال ۸۹، او در خلال نطق پیش از دستور با عبارات سخیف و رکیک به مهدی کوچک زاده توهین کرد.
اهانتی که البته گویا با عذرخواهی نیز همراه نبود.
این مدل رفتاری بارها از سیاسیون و مسئولین دولتی و غیر دولتی دیده شده است.
یک نمونه جدیدترش توهین وزیر سابق بهداشت به فرماندار بدره (از توابع ایلام) بود که او را با کلمه "بیشعور" مورد اهانت قرار داد ولی بعدا عذرخواهی کرد.
و نمونه های دیگری که در گوشه و کنار رخ می دهد.
اما در آخرین پرده از سریال توهین مسئولین، معاون فرهنگی شهردار مشهد به خبرنگاران توهین کرد که البته منجر به عذرخواهی و استعفا از سمتش شد.
رسانه ها و کاربران فضای مجازی این اقدام را به فال نیک می گیرند و خرسند هستند که یک مسئول برکنار شده است. اما گویا خودشان را فراموش کرده اند.
حجم توهین مدیران و مسئولان شاید در طراز نظام اسلامی زیاد باشد اما نسبت به رفتارهای توهین آمیز مردم اندک است.
به عبارتی وقتی یک نماینده یا وزیر یا معاون از ادبیات توهین آمیز استفاده می کند،نمی شود او را از مردم جدا کرد. او هم بخشی از همین مردم است.
مردمی که پشت چراغ قرمز یا هر زمان دیگری که از رانندگی کلافه هستند با کمترین بهانه به دیگران فحاشی می کنند.
در فضای مجازی یا حقیقی به جای استفاده از ابزار منطقی و عقلانی،به مخالفان فکری و سیاسی خود بدترین اهانت را حواله می سازند.
آیا عذرخواهی فقط برای کارگزار نظام و دولت لازم است؟
چرا مردم فکر نمی کنند که باید برای پرتاب آشغال از خودرو، زباله باران کردن جاده ها و مکان های عمومی عذرخواهی کنند و به این جمله اندکی فکر کنند که:
یک مسئول بی ادب و فحاش از همین جامعه برخاسته و از کره مریخ نیامده است.
محمد هادی سمتی
پنجشنبه ۲۰ تیر ۹۸
🆔https://eitaa.com/MHSemati
سیاست نامه
🔰 بدگویی و بدزبانی در جامعه باید جمع شود و ادب اسلامی گسترش یابد 🔺 رهبر انقلاب اسلامی در نشست تصویر
📋 فحش را عشق است
✍️ #محمد_فاضلی ، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ ادبیات سیاسی کشور به ابتذال سقوط کرده است. این وضع فجیع نتیجه چیست؟ چرا فقط ناسزای سیاسی در سطح عمومی تولید میشود و نشان چه چیزی در عرصه سیاسی و سیاست عمومی است؟ رواج «کلام سیاسی مبتذل» نه «کلام سیاسی عقلانی مولّد خرد، تدبیر و حل مسأله» را میتوان حداقل نتیجه سه عامل دانست.
✅ عامل اول، فقدان ماشین تولید خرد سیاسی و سیاستی؛ عامل دوم، بیشمار شدن محدودیتهای سیاستورزی و برنامهریزی؛ عامل سوم، شهروندی نابرابر و بهره ناعادلانه شهروندان از قدرت. هر کدام را توضیح میدهم.
⭕️ یک. خرد سیاسی و سیاستی یا آنچه که ارزش شنیدن، ظرفیت برنامهریزی و پیشبرد منافع ملی، و قابلیت حل مسأله داشته باشد، فکر و منظومه اندیشهای ارزشمندی است که در فرایند کار تخصصی سیاسی-سیاستی تولید میشود. تجهیز نمایندگان مجلس یا وزارتخانههای دولت به برنامه سیاسی و سیاست درست، به نهادی تخصصی برای تولید چنین محصول پیچیدهای نیاز دارد.
تولید یک پُرس چلوکباب هم سازمانی به نام رستوران نیاز دارد، چگونه میشود «فکر سیاسی-سیاستی» و برنامه اداره درست کشور بدون نهاد یا ماشینی به نام حزب، که یک نهاد بسیار مهم تخصصی تولید نرمافزار اداره کشور است، تولید شود؟
⭕️ دو. برنامهریزی نیازمند «فضای برنامهریزی» است. فضای برنامهریزی، در واقع فضای مفروضات، امکانات، بایستهها، اختیارات و توانمندیهایی است که برنامهریز برای طراحی در اختیار دارد. محدودیتها در فضای طراحی هر قدر بیشتر شود، طراح کارش دشوارتر و نیازش به خلاقیت البته بیشتر میشود.
برنامه کشورداری ایران امروز هم قرار است در فضایی تهیه و اجرا شود که: اکثریت مردم و نظرشان معیار نباشد، فقط معدود نخبگان خودی سهیم باشند، اقلیتی کمشمار از آنها که به برخی ایدهها ارادت تام دارند حق اثرگذاری داشته باشند، تنش سیاست خارجی تا درازمدت باقی باشد و در نتیجه سرمایهگذاری خارجی و سرمایه ایرانیان خارج از کشور بهکار گرفته نشود، رابطه مالی و بانکی با جهان محدود باشد، و هیچ ایده، رفتار یا سازماندهی سیاسی تغییر نکند.
این فضای برنامهریزی چنان محدودکننده است که نتیجهاش میشود همین وضعیتی که در واقع همه شعارهایی را تکرار میکنند که مابهازای واقعی و روی زمین آنها معلوم نیست؛ همه «باید» تعیین میکنند اما هیچ کسی درباره «چگونه این بایدها محقق شوند؟» ایدهای ندارد و حس استیصال از سر و روی سیاستگذار و سیاستمدار میبارد.
⭕️ سه. عرصه سیاسی و سیاستی ایران امروز به شدت از شهروندی نابرابر و توزیع نامتوازن قدرت عذاب میکشد و به مرحله امتناع گفتوگوی مؤثر رسیده است. عقلانیت سیاسی و سیاستی در شرایط گفتوگو بروز میکند. ما اما در شرایطی هستیم که برخی طرفها چنان از قدرت بهره دارند که خود را از استدلال عقلانی، بینیاز احساس میکنند.
کنشگر سیاسی اگر بتواند حمله کند، ناسزا بگوید و بازی را هم به نفع خودش تمام کند، نیازی به اندیشیدن ندارد؛ و در مقابل او اکثریتی باشند که در بیان استدلال و عقلانیت خود نیز انباشته از بیم و هراس عقوبتاند، گفتوگو بیمعنا و بیحاصل میشود.
✅ میدان سیاستی که تحت محدودیتها و خط قرمزهای بسیار به شدت کمامکانات و محدود شده است (حتی امکانات مالی گذشته نظیر ظرفیت فروش نفت هم ندارد)؛ سازمان و ماشین تخصصی تولید برنامه و سیاست (حزب) هم ندارد، و بنابراین سازماندهی و هماهنگی تولید دانش اداره کشور در آن ضعیف است؛ و در همین میدان پرمحدودیت دارای فقر سازمانی، عدهای قادرند بیمحابا و بدون ترس از عقوبت با تکیه بر قدرت نابرابر بر دیگران بتازند؛ چه حاصلی خواهد داشت؟ گفتوگویی در این فضا امکانپذیر است؟ کدام عقلانیت، ایده افقگشا یا بنبستشکن از دل این ساختار بیرون میآید؟
✅ این شرایط آدمها را به کسانی تبدیل میکند که از سر استیصال، پنجه به صورت یکدیگر میکشند. آدمهایی که به هم فحش میدهند، البته با تنفر، عاشق بودنِ یکدیگر هم هستند. ایدهای افقگشا و بنبستشکن که تولید نشود، فحش دادن توجیهِ وجود و تداوم آدمها میشود.
اصحاب مدیریت اجرایی استدلال میکنند که «ناسزاگویان بیانصاف و بنبستساز» مانع کنش سازندهاند؛ و منتقدان تندخو و ناسزاگو هم خوب میدانند که هیچ طرحی برای برونرفت از این وضعیت، جز مشتی شعار ندارند؛ بنابراین دعا میکنند اصحاب قدرت اجرایی باشند تا هدف ناسزاهای ایشان قرار گیرند و نقش بز بلاگردان را ایفا کنند. دو طرف برای هم کارکرد و فایده پیدا کردهاند.
✅ عرصه سیاست در این شرایط به کلام سیاسی مبتذل آلوده میشود و همه از سر استیصال و در دل، ساکت فریاد میزنند: «فحش را عشق است.»
#یادداشت
#باز_نشر
🔰نقد و نظر خود را با ما در میان بگذارید: @Manaar_admin
مَنار (معارف ناب امام و رهبری)
🆔@manaar_ir
🗒 چشم فتنه قلم را کور کنید
✍ #محمدهادی_سمتی، طلبه حوزه علمیه قم و دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام
#باز_نشر در آستانه سالروز ارتحال فقیه مجاهد مرحوم علامه مصباح یزدی رحمت الله علیه
فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ اَلْفِتْنَةِ / من چشم فتنه را از حدقه در آوردم (کور کردم) / نهج البلاغه خطبه 93
این جمله حماسی و غرور انگیز درباره ماجرای #فتنه_بنی_امیه و حوادث دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است.
ما از کلمه فتنه ، حوادث میدانی و شورش و آشوب به ذهنمان می رسد ولی فتنه به معنای _ غبار آلود شدن و بهم ریختگی فضا_ می تواند با چرخش قلم رخ بدهد،حتی اگر نتیجه ای در کف میدان نداشته باشد.
#فتنه_قلم یعنی آن که آدم قداست مداد _ جوهر_ را فراموش می کند و حقد و کینه و جهالت و حماقت را یکسره در چند سطر خرج می کند و سفید را سیاه یا برعکس جلوه می دهد.
فتنه قلم یعنی کسی که کمترین آشنایی با #عرفان و #فقه و #فلسفه و #اخلاق ندارد،با سخیف ترین تعابیر،#عالمِ_مجاهد،#استاد_اخلاق،#فیلسوف_اسلامی،صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام و مصداقی برجسته از بندگان صالح خدا را منفورترین افراد بنامد و حقد و کینه هایی در طراز اهل بدر و خیبر را با سرانگشت جهالتش انتشار بدهد.
او و هرکسی که این چنین مسلکی دارد باید سزای آلوده ساختن قلم و از آن بالاتر مسموم کردن ذهن آدم ها را بدهد و برخورد شدید قضایی انتظاری نابجا نیست بلکه لازمه #برقراری_عدالت است و نمی تواند و نباید انتساب به شهید و شهادت یا همنشینی با #اهل_سیاست مانع از اجرای قانون بشود.
اما مهمتر از این ، وظیفه قلم به دستان متعهد است که فتنه قلم را با قلمی کردن جلوه های ناپیدا و ناشنیده از شخصیت های ارزشمند دینی جبران کنند.
اشکال کار ما این است که در زمان زندگی دانشمندان و #فرهیختگان_بزرگ_اسلام، به دلیل حجاب حیات یا هر عذر دیگری ، ارزش افزوده زندگی این افراد را در مقابل چشم جامعه قرار نمی دهیم یا به سستی از کنارش عبور می کنیم.
دوست و دشمن باید بدانند که زندگی یک عالم فرزانه مانند #علامه_مصباح_یزدی ، در موضع گیری های سیاسی _ به معنای حداقلی و جناحی اش_ خلاصه نمی شود.
چقدر زشت و زننده است که یک جوان دور از آبادی و بی بهره از نَفَس و کلام مرحوم آقای مصباح، تمامی عمر هشتاد و چند ساله او را با حمایت از یک جبهه سیاسی مساوی کند و کینه های جناحی خود را بر تشخیص تکلیفی که از جانب یک #فقیه_اسلام_شناس صورت گرفته است غلبه بدهد و حتی این قدر متوجه نباشد که فهم تکلیف برای کسی که زندگی و جوانی اش را نه در پهنای باند مجازی بلکه در خط به خط کلمات آیه و روایت هزینه کرده است به مراتب آسان تر و البته ارزشمند تر است از فردی که تنها با غلیان احساس و هیجان تکلیفی را برای خودش تشخیص داده است.
اگر یک عالم فرهیخته در حد و اندازه آیت الله مصباح هیچ کار دیگری جز تشخیص تکلیف و حمایت از یک فرد یا جریان انجام نداده باشد،باز نمی توان این را با کنش یک آدم عادی مقایسه کرد.
بگذریم...
جفای بزرگ در حق محمد تقی مصباح یزدی رضوان الله علیه آن است که کمتر کسی بداند لذت نشستن پای درس اخلاق او که در عین شیوایی بیان، حاوی پرمغزترین آموزه های #اسلام_ناب بود هرگز از یاد نمی رود و با یادآمدن محروم شدن از هر جلسه ای که از دست رفته است آهی از نهاد برمی خیزد.
پیرمردی که با تحمل رنج پیری و عوارضش اما در نهایت فروتنی هرشب #ماه_رمضان خود را به محل #درس_اخلاق می رساند و بی توجه به آن که عدد مخاطبانش کم است یا زیاد،بهترین دریافت هایش از #اخلاق_اسلامی را ارائه می کرد.
ما جفا کرده ایم و جفا می کنیم که از آنچه دیده ایم و شنیده ایم نمی نویسیم و اجازه می دهیم تا فتنه قلم نشر پیدا کند و چهره ای ناموزون از زندگی و زمانه اسلام شناسان حقیقی به جامعه تحویل داده شود.
باید آنقدر صفحه کاغذ _ حقیقی و مجازی _ را از شرح حال حقیقی امثال آیت الله مصباح پر کنیم تا کسی به خودش اجازه ندهد که از روی جهالت یا با اشاره و هدایتِ #سیاست_بازان، نورانیت ظاهر و باطن عالمان دینی را به لایک های عاری از ارزش بفروشد و بعد از آن که وانمود می کند پشیمان است همچنان نیش بزند و چنین القا کند که من عذرخواهی کردم اما شما باور نکنید!
در فتنه قلم باید چشم فتنه را کور کرد و از حدقه در آورد.
جنگ و جهاد قلم به این است که اجازه ندهیم محصول زندگانی سراسر برکت عالمی مجاهد همچون علامه مصباح با قلم های مسموم و کینه محور و فحش مدار به تاراج برود.
حالا وقت جنگیدن است برای خشکاندن جوهر قلم هایی که زهر ترشح می کنند و چهره های ماندگار را به ثمن بخس کم فروغ می سازند.
#یادداشت
متن کامل این یادداشت در #خبرگزاری_رسا:
yun.ir/muqqfe
#یادداشت_مرتبط:
https://eitaa.com/MHSemati/2078