13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهمیت روضه های خانگی
#محرم
#اربعین_کربلا_میخوام
نماز حسين، در امتدادش عزای حسين.
شعور حسينی،در امتدادش شور حسينی.
محرم و صفر زمان باليدن است نه فقط ناليدن،
بساطش آموزه است نه موزه.
تمرين خوب نگريستن است نه فقط خوب گريستن...!!!
بیاییم، امسال آیین ماه محرم را درست برگزار کنیم، آنگونه که شایسته صاحب این ماه حسین بن علی (ع) است، ان شاءالله، الهی آمین.
التماس دعا
#محرم
#واکسن نمیزنم ولی
#اربعین_کربلا_میخوام
باورمان نمیشود!
باورمان نمیشود که زندهایم و محرم تورا امسال میبینیم!
باورمان نمیشود مولای من!
چگونه از فتنههای آخرالزمانی جانبهدر بردهایم و عشق به تو در دلهایمان زنده است؟!
چگونه در زمانهای که حتی مسئولان لیبرال و بیدینمان هر کاری کردند تا تورا از ما بگیرند ، هنوز تو را داریم؟!
هنوز دلمان برایت آتش میگرد و در حرارت عشقت میسوزد؟!
چگونه با این همه فتنه کمرشکن یک بیماری موهوم و تناقضات بیشمار حاکمان که به بهانه مهار آن ، کل اسلام و به خصوص اعتقادات شیعه را هدف گرفته بود ، تو هنوز اینچنین در قلبمان فرمانروائی میکنی حسین(ع) ؟!
اصلا همه اینها به کنار ،
چگونه با اینهمه بار گناه که به بهانههای مختلف و توجیهات بیاساس هر روز مرتکب میشویم و تو را نادیده میگیریم ، تو باز هم مارا دیدهای و اجازه دادهای به محرمت پا بگذاریم؟!
با بدن کثیفمان در مجلس عزایت بنشینیم ؟!
با چشمان آلودهمان برایت اشک بریزیم؟!
با دستان بیلیاقتمان برایت سینه بزنیم ؟!
با زبان گناهآلوده مان صدایت بزنیم ؟!
با مال و جان بیارزشمان که ناخالصی زیاد دارد نوکری ات کنیم؟!
نوکری عزادارانت؟!
باورمان نمیشود ارباب که با همه اینها هنوز مارا به نوکری قبول داری!
از این حال خوش بمیریم رواست ، ارباب!
آخر دل ما ماههاست خوشی اینچنینی ندیده است!
ماههاست در خانه معشوق ضجه نزده و خودش را خالی نکرده است!
ببخش اگر امسال ضجههایم دل رقیهات را ریش میکند!
بهخدا خیلی دلم برای فریاد زدن و گریه کردن و ضجه زدن های عاشقانه میان خیمهات تنگ شده!
خیلی !
حال ما حال کسی است که تمام عالم و آدم جمع شدهاند معشوقش را بگیرند ؛
ولی معشوق خودش برایش در باز کرده است!
خودش به همه عالم و آدم فهمانده است که دلش برایمان تنگ شده ، مارا دوست دارد ، تنهایمان نمیگذارد و پای نوکرانش ایستاده است ....
خیلی حسین زحمت مارا کشیده است....
نه فقط وقتی اکبر و اصغر میداد نه !
همیشه و هر روز ...
همیشه و هر لحظه...
هر لحظهای که قلب سیاهمان را به محبتش میهمان میکند و برای نجاتمان کشتی هدایتش را میفرستد....
آخرش غم تو میکشد مارا حسین ع
مردن از غم معشوق از هزار بار زندهشدن زیباتر است....
#محرم
#اربعین_کربلا_میخوام
#روضه_اربابم_شفاست
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید ادواردو آنیلی:
شیعه تک است و چیزی دارد که سایر ادیان ندارد و آن وابستگی به اهل بیت است.
ما تنها یک امام علی(ع) و یک امام حسین(ع) داریم.
کاری که امام حسین(علیه السلام) کرد هیچ کس در تاریخ نکرد.
+مثل ادواردو باشیم،بخاطر دو هزار دین و دنیامون نفروشیم
#محرم
#روضه_اربابم_شفاست
#اربعین_کربلا_میخوام
🔻عمودهای رند؟ نه!
✏️ محمد پاداش
اربعین برای اربعینی ها همهاش خاطره است و امسال چون جماعیت اربعینی به طریق الحسین نرسیده اند، از چیزی حدود دو هفته قبل تر، خاطره بازی هایشان شروع شده. یکی تصاویر آب های لیوانی الکفیل، آن مکعب های دوست داشتنی را در صفحه شخصی اش می گذارد و با حسرت فقط می نویسد مای بارد، مای بارد! دیگری کلمن های نارنجی با یک لیوان پلاستیکی کهنهی آویزان را یادمان می آورد و آن یکی آهنگ یوسف پیامبر حمل کپسول گاز در مشایه را دست و پا شکسته با دهان می نوازد. من هم مثل خیلی ها با همهی اینها خاطره دارم!
با عمودهای رُندی که برای قرار گروه های مختلف نشان میشد و به خاطر ازدحام جمعیت ما معمولا 5 عمود از عمود رُند بالاتر قرار میگذاشتیم، خاطره دارم. با مکالمهی دو خطیِ +کبابش صف داره؟ -آره ولی سریع رد میشه، بیا وایسیم، خاطره دارم. با صدای نا مفهوم از پیش ضبط شدهی بلندگوهای متکدیان و دستفروشان عراقی خاطره دارم. با یخ در بهشت های سبز و زرد و قرمز شارع العباس که یک میلیون مگس روی میزها و میوه ها نشسته بود، خاطره دارم. با جمله یک خطی ِ +زودتر بریم یه موکب تمیز پیدا کنیم، غروب شد، خاطره دارم. با سرویس های بهداشتی بدون شلنگ، با استحمام با آب خنک، با خشک کردن با چفیه خاطره دارم. با موکب مختار ثقفی با عکس بزرگ فریبرز عرب نیا جلوی درش خاطره دارم. با ترکیب آخوند بدون عبا و کوله پشتی و کفش تن تاک خاطره دارم. با آب لیمو عمانی، با آب انگور تگری که تا نخوری ندانی خاطره دارم. با صدای خش دار "هلا بزوار" پیرمرد عرب که هر دو سه دقیقه یکبار، یک "وای فای رایگان" می گوید هم خاطره دارم. با سیم های برق کوچه پس کوچه های نجف، با گم شدن در وادی و السلام بی در و پیکر، با توک توک سواری خاطره دارم. با اظهار نظرهای بی سر و ته رفقا که زین یا آسیاسل، که دست آخر هر دو را هم می خریدیم و هیچ کدام آنتن نمی داد و رومینگ ایرانسل عزیز زحمت کنتور انداختن دوبله سوبلهی قبضمان را می کشید هم خاطره دارم. من با چشماشون می گفتن "یکی بردار"، با برچسب اسمامون با دست خط های خرچنگ قورباغه پشت گوشی هامون خاطره دارم. من با آن کامیون موزی که در میدان ثوره العشرین نجف، نمیدانم از کجا هرشب آن همه موز می آورد و دانه دانه روی سر مردم می ریخت، خوب خاطره دارم. با پیرمردی که یک دستهی عینکش شکسته بود و ترکیب دمپایی و جوراب سفیدی که دیگر سفید نبود، خاطره دارم.
نمی دانم شما با مبل های معمولا نارنجی خستهی کنار جاده خاطره دارید یا نه؟ اما من با آنها هم خاطره دارم.من با فنجان های چرک مردهی قهوهی عربی و آن صدای چیک چیک به هم خوردنشان خاطره دارم.با کوبیده های نصفه در سیخ، با لگن های پرآبی که استکان های دهن زده با یک بار فرو رفتن در آن مثلا تمیز می شوند، خاطره دارم. با صدای بلندگوی مرکز مفقودین که یک ریز روی مغز زوار پیاده روی می کند، با "سیده خدیجه الماجدی من اهالی البصره" هم خاطره دارم.با ستوته سواری یا به قول خودمان موتور سه چرخه های قرمز، با ون های دولا پهنا حساب کن گاراژ مرکزی کربلا، با رانندگی های خطرناک عراقی ها بدون گواهینامه خاطره دارم. با پیرزن های عرب، این اسطوره ها و سلاطین حفظ تعادل و آن ساک دستی روی سرشان خاطره دارم. با نصف شکر، نصف چای عراقی در لیوان یک بار مصرف که با وجود آن همه شکر بازهم به تلخی می زند هم خاطره دارم. با سیگار دست همه بچه ها، با تتوهای عجیب و غریب نوجوانان عراقی خاطره دارم. با نون ماهی شکل، با ترکیب خیار و گوجه و پیاز، با کباب ترکی و فلافل های مسیر خوب، خوب خاطره دارم. من با تلّ پتو و تشک های ته موکب، با تلّ دمپایی های جلوی حرم، با شلوغی صف قرمه سبزی جلوی تلّ زینبیه خاطره دارم. با کالسکه های دو قلو، با گاری، با زن نشسته در گاری، با ترکیب سبد میوه و طناب، با صدای بی وقفهی کشیده شدن روی زمین خاطره دارم. با کوه خرما و ارده و کنجد، با دهین های نجف، با ببسی عربی یا به قول خودمان پپسی عربی خاطره دارم. با صدای ماشین ها که سریع رد می شوند، با خسته های راه، با تاول زده های کنار جاده که منتظرند بیست هزار تومان بدهند تا سیصد چهارصد تا عمود بیفتند جلوتر، خاطره دارم. با بستهی دستمال کاغذی، با عطر و اسپری در دست بچه ها خاطره دارم. با روز خواب، شب پیاده روی، با گرمای پدر و مادر دار سر ظهر خاطره دارم. با نیمروی اول صبح غرق در پاتیل روغن، با منقل ها، با دود چشم سوزشان، با قهوه جوش های طلایی چیده شده شان، با بوی عود، با دود عودهای عربی شان، خاطره دارم. با خورشید بغل جاده که می رود پایین، با "دنبال پتوی گلبافت نباش پسر جان"، با از کجا اومدین شما؟ خاطره دارم. با پرچم کشورهای مختلف روی دوش آدم ها، با کاغذهای "مبیت للنساء" روی درب خانه ها خاطره دارم. من هم مثل شما یک دنیا با #اربعین، با مشایه، با #کربلا خاطره دارم.
اللهم الرزقنا زیارة اربعین
#اربعین_کربلا_میخوام