🏴ورودکاروان اهلبیت علیهم السلام به کربلا
◾ «....و ما من نبي الا و قد زار كربلا، و وقف عليها و قال: انك لبقعة كثيرة الخير فيك يدفن القمر الأزهر».
....همه ي أنبياء زيارت نمودند آن مقام شريف را، و در آن توقف كرده، گفتند: اي زمين، تو مكاني پرخير هستي، در تو دفن خواهد شد ماه تابان امامت
📚كامل الزيارات ص۱۴۳ ، بحارالانوار ج۴۴ ص۳۰۱
◾ورود امام حسین علیه السلام به کربلا
بنابر مشهور در روز دوم محرم در سال ۶۱ه.ق بوده و آقا ومولایمان حضرت اباعبدالله الحسین سید الشهداء علیه السلام با اهل بیت و اصحابشان در چنین روزی واردکربلای معلی شدند.(۱)
در آنجا اسب حضرت حرکت نکرد.امام پرسیدند:نام این زمین چیست؟گفتند:"غاضریه"نام دیگرش را پرسیدند گفتند:"شاطئ الفرات"اسم دیگری هم دارد؟گفتند:"کربلا"هم می گویند.در این هنگام حضرت آهی کشیدند و گریه شدیدی نمودند و فرمودند:"اللهم انی أعوذ بک من الکرب و البلاء."به خدا قسم زمین کربلا همین است.به خدا قسم اینجا مردان ما را می کشند! بخدا قسم اینجا زنان و کودکان مارا به اسیری می برند! بخدا قسم اینجا پرده حرمت ما دریده می شود.ای جوان مردان ، فرود آیید که محل قبرهای ما اینجاست...."(۲)
📚۱. ارشاد ج۲ص۸۴ ، قلائد النحور ج محرم وصفر ص۲۴ ، الوقایع و الحوادث ج۲ص۸۹ ، مناقب ابن شهر آشوب ج۴ص۱۰۵ ، جلاء العیون ص۳۷۹ ، معالی السبطین ج۱ص۲۸۵
۲. از مدینه تا مدینه :ص۲۳۶ ، فیض العلام ص۱۴۲
◾ عالم بزرگوار "سید بن طاووس" نیز نقل كرده است كه: امام علیه السلام چون به كربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینكه نام كربلا را شنید فرمود: این مكان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است.
در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه ای "عبیداللّه بن زیاد" را از ورود امام علیه السلام به كربلا آگاه نمود.
در این روز امام علیه السلام به اهل كوفه نامه ای نوشت و گروهی از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود.
▪️اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه السلام را دستگیر كرده و به شهادت رساندند. زمانی كه خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشك بر گونه مباركش جاری شد و فرمود:
▪️"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیيءٍ قَدیرٌ؛
خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاری توانایی.
◾شیعیان در سر هواى نینوا دارد حسین
خون دل با كاروان كربلا دارد حسین
از حریم كعبه و جدش به اشكى شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور جدش مصطفى است
ورنه این بى حرمتى ها كى روا دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى كند
عزّت و آزادگى بین تا كجا دارد حسین
دشمنش هم آب مى بندد به روى شاه دین
داورى بین با چه قوم بى حیا دارد حسین
❤️ بِسْمِ رَبِّ کَرْبُبَلا ❤️
✅ به مناسبت ورود امام حسین علیهالسلام به کربلا
📍#قسمتچهارم
فاصله خیمهگاه تا تل زینبیه ۵۰۰ متر است .
.
از تل تا قتلگاه ۲۰۰ متر است .
.
زمین کربلا را که چهار میل در چهار میل وسعت داشت، از ساکنان آنجا به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را به سوی قبرش راهنمایی کنند و از زائرانش سه روز پذیرایی کنند
.
تعداد خیمهها ۶۰ عدد بوده است .
و فاصله میان هر کدام در حدود دو متر است.
.
محیطی که در آن قرار گرفته بودند، یک صد و هشتاد متر بوده است.
.
در واقعه کربلا آرایش خیمههای امام حسین(ع) حالت نعل اسبی داشت تا حفاظت بیشتری داشته باشد.
.
در پشت این خیمهها خندق حفر شده بود تا از آن سمت، مورد تهاجم قرار نگیرند.
.
اولین خیمهای که نصب شده خیمه امام حسین(ع) بود. این خیمه محل جلسات و بزرگترین خیمه بود.
.
خیمههای بانوان را در غرب خیمه امام(ع) برپا کردند.
اما خیمه حضرت زینب را پشت خیمه امام حسین(ع) نصب كردند.
خیمه بنیهاشم اطراف خیمه زنان و کودکان و همگی در پشت خیمه امام حسین(ع) قرار داشت.
خیمههای یاران در قسمت شرقی و در کنار خیمههای بنیهاشم نصب شد، به طوری که تمامی خیمهها چون نیم دایرهای بود و در نقطه محور و مرکز آن، خیمه امام حسین(ع) قرار داشت.
📍نکات مطرح شده در منبرهای مُحَرَّم ؛
خداوند تمام تلاشش را کرد که پای امام حسین علیهالسلام به کربلا نرسد
تمام پیشگویی ها از آمدن امام به کربلا به جهت پیشگیری از وقوع فاجعه بود تا بلکه اتمام حجت شود
مثل معلمی که به شاگردش می گوید مردود می شوی تا بلکه به خود آید و از مردود شدنش پیشگیری کند
📍مقتل حضرت رقیه سلام الله علیها
زبان حال رقیه خاتون (س) وقتی با سر بریده امام حسین (ع) روبرو شد
منبع: المنتخب في جمع المراثي و الخطب، طريحي، ص 136-137
... فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبيك. فرفعته من الطّشت حاضنة له وهي تقول: يا أباه ! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟ يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟ يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟ يا أبتاه ! مَن بقي بعدك نرجوه ؟ يا أبتاه ! مَن لليتيمة حتّى تكبر ؟ يا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ يا أبتاه ! مَن للأرامل المسبيّات ؟ يا أبتاه ! مَن للعيون الباكيات ؟ يا أبتاه ! مَن للضائعات الغريبات ؟ يا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واخيبتنا ! يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واغربتنا ! يا أبتاه ! ليتني كنت الفدى ، يا أبتاه ! ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا . يا أبتاه ! ليتني وسدت الثّرى ولا أرى شيبك مخضّباً بالدّماء .ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّريف , وبكت بُكاءاً شديداً حتّى غشي عليها ، فلمّا حرّكوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنيا
ترجمه: ... وقتي سر بريده امام حسين را براي رقيه سلام الله عليها آوردند گفت اين سر كيست؟ به او گفتند: سر پدرت حسين است. سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه هاي سوزناك خود خطاب به سر چنين گفت: پدر چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر دختر يتيم تو به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بي پوشش چه كنند؟ پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟ پدر جان چه كسي چشمان گريان را چاره ساز است؟ پدر جان چه كسي يار و ياور غريبان بي پناه است؟ پدر جان چه كسي پريشان مويي ما را سامان مي بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه كسي با ماست؟ واي بر ما بعد از تو واي از غريبي! پدر جان كاش فدايت مي شدم. پدر جان اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم. سپس لب ها را بر لب هاي پدرش امام حسين نهاد و چنان گريست كه همان لحظه بيهوش شد و وقتي او را حركت دادند دريافتند كه از دنيا رفته است.
📍نکات مطرح شده در منبرهای مُحَرَّم ؛
.
توجه ویژه امام حسین علیهالسلام به دخترانش را در واکنش ایشان در پی شهادت پدر جستجو کنید ...
.
دختری که حاضرست برای پدرش جان بدهد چرا باید طعمه گرگ شود ؟!
.
وقتی دوست داشتنی باشی عاشقت می شود و وقتی که عاشقت شد بیمه می شود ✅
📍نکات مطرح شده در منبرهای مُحَرَّم ؛
.
روضه امام حسین علیهالسلام به تو چگونه دوست داشتن و چگونه دوست داشتنی بودن را می آموزد .
.
مقدار فاصله امام با خودت را در مقدار فاصله خود با خانوادهات پيدا کن .
💢 ... این قابلیت را دارد که تو را تا بهشت برساند....
روی عن آل الرسول صلی الله علیهم
...مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى وَاحِداً فَلَهُ
اَلْجَنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ اَلْجَنَّةُ .
▪️هر کس که -در مصیبت ما- گریه کند یا اینکه یک نفر را بگریاند بهشت برای اوست ، و هر کس که حالت گریه بخود بگیرد و تباکی کند پس پاداش بهشت -نیز- برای اوست
📗اللهوف ص ۱۰
قِیس بن مُسَهَّر صیداوی اَسدی (متوفای ۶۱ق)، سفیر امام حسین (علیهالسلام) و از شهدای جریان حادثه کربلا است که نقش اصلی او نامهرسانی بین مردم کوفه، امام حسین (علیهالسلام) و مسلم بن عقیل بود.
او در جریان رساندن نامه امام حسین (علیهالسلام) به مسلم، در قادسیه به دست نیروهای عبیدالله بن زیاد دستگیر شده و چند روز قبل از واقعه عاشورا به دستور عبیدالله به شهادت رسید. در فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه نام قیس آمده است.
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم.
اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش شهید میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد
و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میٔبرد.
بی آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که میخواهد برسد
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما،
هم دنیا را میخواهد هم اخرت.
هم میخواهد حسین (ع) را راضی کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد،نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است
که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست! من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...
خاندانی بر مدار ولایت
در برخی از مقاتل چنین آمده است: وقتی جناب حر برای توبه، خدمت امام حسین علیهالسلام رسید، به امام عرضه داشت:
ای سرورم! شب گذشته پدرم را به خواب دیدم، پس به من گفت: در این روزها کجا بودی؟ گفتم: برای گرفتن سر راه حسين عليهالسلام، خارج گردیدهام، بر من فریاد زد، و گفت: وا ويلاه! تو را چه و فرزند رسول الله؟ اگر میخواهی عذاب شده و در آتش جاودانه باشی پس به جنگش برو، و اگر دوست داری که در روز قیامت جدّ او شفيع تو باشد و با او در بهشت محشور شوی پس او را یاری ده و همراه با او جهاد کن.
همچنین در روایتی آمده وقتی جناب #حر تصمیم به یاری امام حسین علیهالسلام گرفت به فرزندش چنین فرمود:
يا بني! لا صبر لي على النار، ولا على غضب الجبار، ولا أن يكون غدا خصمي أحمد المختار؛ يا بني! أما ترى الحسين عليهالسلام يستغيث فلا يغاث؟ ويستجير فلا يجار؟ يا بني! سربنا إليه نقاتل بين يديه، فلعلنا نفوز بالشهادة ونكون من أهل السعادة.
ای فرزندم! همانا مرا بر آتش صبر(و طاقت) نیست، و نه بر غضب خداوند، و نه بر این که(قیامت پیامبر) احمد مختار دشمنم باشد؛ ای فرزندم! آیا #حسين_عليهالسلام را نمیبینی که دادخواهی میکند و دادرسی ندارد؟ و امان خواهی میکند و کسی او را امان نمیدهد؟ بیا تا برویم و پیش او مبارزه نماييم، امید است که به به #شهادت فائز گردیم و از اهل سعادت گردیم.
و پسرش در پاسخ گفت:
حبا و كرامة، (از جان و دل) با دوستی و کرامت(میپذیرم).
همچنین در کتاب روضةالأحباب آمده: چون جناب حر آهنگ جنگ فرمود، برادرش مصعب بن یزید ریاحی که هنوز در میان لشکر ابن سعد بود، وقتی رجزخوانی حر [به هنگام مبارزه حر پس از شهادت فرزندش] را بشنید، اسب برانگیخت، کوفیان چنان دانستند که به مبارزت برادر میتازد؛ چون راه نزدیک کرد، حرن را ترحيب و ترجیب فرستاد و ندا در داد که: ای برادر! مرا از مطموره(سیاه چاه) غوایت(هلاکت، گمراهی) به شاهراه هدایت دلالت فرمودی؛ اینک از در توبه و انابه آمدهام. حر او را به محضر حضرت حسین علیهالسلام آورد تا تائب گشت و در میان اصحاب بر صف شد.
منابع :
📚 معالي السبطين: ج۱ ص۳۶۴
📚 الدمعة الساكبة: ج۴ ص۲۹۱ از مقتل أبي مخنف.
📚ناسخ التواریخ سيدالشهداء علیهالسلام: ج۲ ص۲۶۱-۲۶۲
#شب_پنجم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_جمعه
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع”
اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی
این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره
اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن
امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه
▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم
▪️زائر اون شکسته سینه باشم
▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم
▪️قبر غریب مادر رو ببینم
▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم
▪️انتقام مادرم رو بگیرم …
کدوم کوچه های مدینه....
▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد
▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد
▪️میگن...
ان شاء الله که راست نباشه
▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد
▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد
▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود
▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود
*خیلی سفارش این عبدلله بن حسن رو ، ابی عبدالله به خواهر کرد
خواهر ، خیلی مراقب یتیم برادرم باش.
هرجا زینب میرفت ،این بچه یتیم و با خودش میبرد
از صبح که خطبه خواند دل تو دل یتیم امام حسن نبود
مگه من چیم کمتر از بچههای عمه جانمه.
مگه من از بچههای مسلم چیم کمه.
عمو به همه ی اونا اجازه داد” چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم
این شهید،شهید گودال حسینه،از اینجا عُلقِهٔ ابی عبدالله به این نازدانه معلوم میشه
تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه
اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شد
روضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین
یعنی امروز یه چَشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی
خسته شد ارباب ما،بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن،زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد
“فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً”
یه لحظه خواست استراحت کنه
یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد
مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشانی،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه
”این لباس عربی رو بالا زد …”
یا الله
تاسفیدی صَدرُالحسین نمایان شد
یه وقت دیدن حرمله زانو زد
”آخ چنان با تیر سه شعبه …
حسین ….
روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم
بگذار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند
مدینه که نتوانستند برای امام حسن گریه کنند
جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسن رو تیر بارون کردند
چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین
دیگه نتونست طاقت بیاره
افتاد رو زمین
همه محاصره اش کردند
دیگه نگم چطوری میزدنش
فقط همین قدر بگم
از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه
"هَلْ مِنْ مُسْتَغِیث …
”باریک الله”
تا زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید ، بند دلش پاره شد
اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش میگن تل زینبیه”
دید آنچه را که نباید ببینه
دست یتیم امام حسن رو گرفته
یه لحظه دید همه داداش رو محاصره کردن،
یه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش
هی میگفت یا غِیٰاثَ المُسْتَغِیثِین...
”تادست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال
یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نگذار بیاد
اما اومد ….
”وقتی رسید دید شمشیرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند ، دستشو جلو آورد
یازهرا…
”این نوه ی توست خانم،
یاد اون روزیکه چهل نفر امامت رو میبردن”
دست یداللّٰهیت رو جلو آوردی
آخ دیگه نگم چی شد
” وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ …
یا زهرا.....
====================
💡#حدیث ۲۱
➖غذای مجلس روضه امام حسین علیهالسلام
یادگار امام سجاد علیهالسلام
🛑عَنْ عُمْرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، لَبِسَ نِسَاءُ بَنِي هَاشِمٍ اَلسَّوَادَ وَ اَلْمُسُوحَ وَ كُنَّ لاَ يَشْتَكِينَ مِنْ حَرٍّ وَ لاَ بَرْدٍ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ يَعْمَلُ لَهُنَّ اَلطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ .
🔰در روایتی نورانی، فرزند امام سجاد علیه السلام سیره پدرش را چنین بیان کرده است:
هنگامی كه حسين بن على عليهما السلام به شهادت رسيد، زنان بنى هاشم لباس هاى سياه و جامه هاى خشن از جنس پشم پوشيدند و از گرما و سرما شكايت نمىكردند و پدرم على بن الحسين عليهما السلام [به علت مشغولیت آنان به عزادارى]، دائما برای آنان غذا آماده میکرد.
📚المحاسن، ج2، ص420
👇نکات روایت شریف👇
1.اهل بیت و بنی هاشم مجالس عزاداری بر پا میکردند.
2.اهل بیت و بنی هاشم لباس مخصوص عزاداری داشتند.
3.اهل بیت و بنی هاشم در هر شرایط آب و هوایی عزاداری را ترک نمیکردند.
4.غذا دادن در مجالس عزاداری از سنت های اهل بیت و بنی هاشم بوده است که امام سجاد علیه السلام پایه ریزی کردند.
5.خدمت به عزاداران به قدری با ارزش است که امام سجاد علیه السلام با آن مقام بالا، خود مسئولیت آشپزی عزاداران را به عهده میگرفتند.