✅ ماجرای بانویی که بخاطر دفاع از ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام به شهادت رسید و به معجزهی حضرت زنده شد!
از #جناب_سلمان رحمةاللهعلیه روایت شده است که فرمود:
زنی از انصار که به او «اُمّ فَروَة» گفته میشد، مردم را به شکستن بیعت #ابوبکر تحریک و به بیعت با امیرالمؤمنین علیهالسلام تشویق میکرد؛ هنگامی که خبرش به ابوبکر رسید، او را فراخواند و از وی خواست که توبه کند، اما او امتناع کرد؛ ابوبکر گفت: «ای دشمن خدا! آیا به تفرقه در اجتماعی که مسلمین گرد آن جمع شدهاند تشویق میکنی؟! نظرت در مورد امامت من چیست؟!»
امّ فروه گفت: «تو امام نیستی!» او گفت: «پس من کیستم؟!» گفت: «تو امیرِ قومت هستی که به ولایت انتخابت کردند و اگر از تو روی گردانند، عزلت خواهند کرد! امام از جانب خدا و رسولش انتخاب میشود و آنچه در ظاهر و باطن افراد است و از خیر و شر در مشرق و مغرب اتفاق میافتد را میداند و در مقابل تابش نور خورشید یا ماه، سایهای ندارد؛ و امامت شایستهی بتپرست و کافری که اسلام آورده نیست! پس تو از کدام دسته هستی ای پسر ابیقحافه؟!»
ابوبکر گفت: «من از ائمّهای هستم که خدا برای بندگانش برگزیده است!» گفت: «به خدا دروغ بستی! اگر تو از کسانی که خدا برگزیده است بودی، تو را در کتابش ذکر میکرد، چنانکه غیر تو را ذکر کرده است! خدای تعالی فرمود: "وَ جَعَلنا مِنهُم أَئِمَّةً یَهدُونَ بِأَمرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَکانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ" [۱] (و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند.) وای بر تو! اگر امام هستی، نام آسمان دنیا که اول است چیست؟ و نام آسمان دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم چیست؟!»
ابوبکر مات و مبهوت ماند و پاسخی نداد! سپس گفت: «نام آسمانها نزد خدایی است که آنها را خلق کرده است!» امّ فروه گفت: «اگر جایز بود که زنان به مردان آموزش دهند، به تو میآموختم!» ابوبکر گفت: «ای دشمن خدا! اگر نام آسمانها را یک به یک نگویی، تو را میکشم!» گفت: «آیا مرا به کشتن تهدید میکنی؟! به خدا اهمیتی نمیدهم که مرگم به دست چون تویی صورت گیرد، اما به تو میگویم؛ آسمان دنیا اَیلول، دوم زبنول، سوم سحقوم، چهارم ذیلول، پنجم ماین، ششم ماجیر و هفتم ایوث نام دارد!»
ابوبکر و همراهانش متحیّر شدند؛ و به او گفتند: «نظرت در مورد علی (علیهالسلام) چیست؟!» گفت: «چه بگویم درباره امام الأئمه و وصی الأوصیاء؟! کسی که زمین و آسمان به نور او روشن شده است و حقیقت توحید جز با شناخت او کامل نمیشود؛ و اما تو عهدشکنی کردی و تغییر دادی و دینت را به دنیایت فروختی!» در این هنگام، ابوبکر گفت: «او را بکشید؛ به راستی که مرتد شده است!» و آن زن کشته شد.
(در زمان شهادت و دفن او) #امیرالمؤمنین علیهالسلام در زمین خود در وادی قُری بودند؛ وقتی به شهر آمدند و خبر قتل #ام_فروه به ایشان رسید، بر سر قبرش رفتند و آنجا چهار پرنده سفید منقار سرخ بود که در منقار هر یک، دانه اناری و داخل شکاف قبر میشدند؛ وقتی پرندگان حضرت را مشاهده کردند، بالهای خود را به حرکت در آوردند و سر و صداهایی کردند؛ و حضرت نیز با کلامی شبیه زبانشان به آنها پاسخ دادند و فرمودند: «إنشاءالله انجام میدهم.»
آنگاه کنار قبر ایستادند و دست مبارک را به طرف آسمان گرفته، فرمودند: «ای زنده کننده جانها پس از مرگ! ای احیا کننده استخوانهای پوسیده! امّ فروه را برای ما زنده کن و او را عبرتی برای کسی که تو را سرکشی کرده قرار ده!» ناگهان هاتفی ندا کرد: «ای امیرالمؤمنین! امر شما امتثال شد.» و امّ فروه در حالی که لباسی از حریر سبز رنگ به او پیچیده شده بود، بیرون آمد و گفت: «ای مولای من! پسر ابی قحافه خواست که نور شما را خاموش کند و خدا برای نور شما، روشنایی و درخشندگی خواست!» این خبر که به ابوبکر و عمر رسید، متحیّر و شگفتزده شدند؛ آنگاه جناب سلمان به آنها گفت: «اگر ابوالحسن علیهالسلام به خدا قسم میخورد که اولین و آخرین انسانها را زنده کند، میتوانست چنین کند!» و سپس امیرالمؤمنین علیهالسلام، امّ فروه را به شوهرش بازگرداندند و پس از این ماجرا، دو پسر برایش به دنیا آورد! و تا شش ماه بعد از شهادت حضرت نیز زندگی کرد! (حدود سی سال پس از زنده شدن)
📚 الخرائج والجرائح (قطبراوندی)، ج۲، ص۵۴۸
بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۴۱، ص۱۹۹
🚩 «عظّم الله لک الأجر یا امیرالمؤمنین.»