eitaa logo
مسجد امام هادی علیه السلام
264 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
6هزار ویدیو
306 فایل
مشهد ؛ واقع در بولوار امیرالمؤمنین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 و نهج البلاغه 📍 🔺 : 🛑 شگفتی های خلقت انسان 📍قسمت اول : اعْجَبُوا لِهَذَا الاِْنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْم، از این انسان تعجب کنید که با یک قطعه پیه مى بیند، ♻️ شرح حکمت مى دانيم بافت هاى بدن انسان عمدتا از گوشت تشکيل شده; گوشتى که استخوان ها آن را برپا مى دارد; ولى چشم در واقع يک قطعه پيه شفاف است که ساختمان بسيار عجيب و دقيقى دارد; از هفت طبقه که روى هم قرار گرفته اند و سه ماده سيال و شفّاف که در ميان آنها قرار دارند تشکيل شده و يک دنيا نظم و حساب بر آن حاکم است. دقيق ترين وسايل فيلم بردارى هرگز قدرت چشم را ندارد، زيرا بدون اين که نياز به اين داشته باشد که فيلمى در آن بنهند گاه هفتاد يا هشتاد سال کار فيلم بردارى خود را انجام مى دهد و تمام فيلم هاى او سه بعدى است و در آن واحد مى تواند خود را بر دور و نزديک منطبق کند و در جهات چهارگانه با سرعت حرکت مى کند بى آنکه نياز به تنظيم کردن داشته باشد. 🔺از عجايب چشم اين که به طور خودکار خود را براى عکس بردارى از صحنه هاى مختلف آماده مى کند; در جايى که نور زياد باشد مردمک چشم به سرعت تنگ مى شود تا نور کمترى وارد شود نه چشم آسيب ببيند و نه عکس بردارى خراب شود و در جايى که کم باشد مردمک چشم بسيار فراخ مى شود تا نور بيشترى را وارد چشم کند. به هنگام عکس بردارى از صحنه هاى دور و نزديک عدسى چشم به وسيله عضلات بسيار ظريفى که در اطراف آن قرار دارد گاه کشيده مى شود تا صحنه هاى دور را کاملاً تصويربردارى کند و گاه رها مى شود تا عدسى قطور گشته براى صحنه هاى نزديک آماده باشد. بسيار شده است که ناگهان در شب تاريک چراغ ها خاموش مى شود، وقتى به اطراف نگاه مى کنيم هيچ چيز را نمى بينيم; ولى پس از چند لحظه چشم خود را بر آن تطبيق مى کند و کم کم اشياى اطراف خود را مى بينيم و راه رفت و آمد خود را پيدا مى کنيم. 🔺از شگفتى هاى ديگر اين که همه ذرات چشم موجود زنده اى هستند و بايد تغذيه شوند و تغذيه از طريق خون صورت مى گيرد و اگر خون به همان شکلى که وارد اعضا مى شود وارد چشم بشود همه جا در نظر ما تاريک مى گردد ولى آفريدگار جهان پيش از آنکه خون وارد ياخته هاى چشم شود آن را چنان تصفيه و زلال مى سازد که کمترين رنگى از خود نشان نمى دهد. 🔺از ديگر عجايب چشم اين است که دائماً به وسيله چشمه هاى بسيار کوچک اشک و حرکت پلک ها نرم و مرطوب نگهدارى مى شود که اگر نباشد چشم مى خشکد و کارآيى خود را از دست مى دهد چشمه هاى اشک اين آب زلال را تدريجاً روى چشم مى فرستد و از مجراى ديگرى که به منزله فاضلاب است عبور مى کند و به داخل حلق مى ريزد و به هنگام گريه فعاليت اين چشمه ها به صورت خودکار فزونى مى يابد. اشک چشم از بيش از بيست ماده ترکيب شده که براى تغذيه چشم و شست و شو و ضد عفونى کردن آن کاملاً مؤثر است و اگر بشر بتواند ماده اى مانند اشک چشم بسازد به گفته بعضى يک غذاى کامل مقوى خواهد بود و اشک هاى مصنوعى که امروز ساخته اند هيچ کدام به پاى اشک چشم نمى رسند. 🔺شگفتى هاى ساختمان چشم بيش از آن است که در يک کتاب بگنجد و از اينجا به عظمت کلام مولى مى توان پى برد که مى فرمايد: «انسان با يک قطعه چربى کوچک مى تواند اين همه صحنه ها را ببيند». 🔺قرآن مجيد نيز به آفرينش چشم ها در مسئله خداشناسى اشاره کرده و مى فرمايد : أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ ; آيا براى انسان دو چشم نيافريديم؟ 📜بلد ٨ 🕌 @masjedemamhadialaihesalam
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 و نهج البلاغه 📍 🔺 : 🛑 شگفتی های خلقت انسان 📍قسمت دوم : اعْجَبُوا لِهَذَا الاِْنْسَانِ....وَیَتَکَلَّمُ بِلَحْم، از این انسان تعجب کنید که....با قطعه گوشتى سخن مى گوید ♻️ شرح حکمت با این که سخن گفتن براى ما کار بسیار ساده اى به نظر مى رسد که حتى از کودکى با آن آشنا بوده ایم ولى اگر درست بیندیشیم کار بسیار پیچیده اى است. به هنگام اداى یک جمله زبان باید با سرعت روى مخارج متعدد حروف بچرخد و مخرج لازم را مثلا براى حرف «ز» انتخاب کند و بلافاصله به سراغ حرف «ب» برود و آنگاه آرام بگیرد و اجازه دهد حرف «الف» از فضاى دهان پخش شود بلافاصله روى مخرج «نون» قرار گیرد تا واژه زبان تلفظ شود. حال فکر کنید وراى خواندن یک مقاله یا بیان سخنرانى این زبان چه جوالانى باید در درون دهان داشته باشد که مسلسلوار جاى خود را تغییر دهد که اگر دیر بجنبد کلمه غلطى بر زبان جارى مى شود و جالب این است که چنان این جابجایى عادت انسان مى شود که گویى به صورت خودکار در آمده است و انسان مى تواند همه حوادث عالم هستى را با همین قطعه گوشت بسیار ساده ادا کند و این نکته نیز قابل توجه است که صدها یا هزاران زبان براى تکلم در دنیا وجود دارد و همگى با حرکات زبانشان مى توانند مقاصد خود را بیان کنند. از آنجا که اگر این زبان دائماً تر و تازه نباشد نمى تواند چنین حرکات سریعى از خود نشان بدهد خداوند چشمه هایى جوشان در زیر زبان و دهان انسان قرار داده است که مرتباً بزاق از آن تراوش مى کند و زبان را نرم و فعال نگه مى دارد و دیده ایم به هنگام تشنگى شدید و کم شدن آب دهان انسان بسیار به زحمت سخن مى گوید. نکته مهم در مسئله سخن گفتن این است که مطالبى را که انسان مى خواهد براى دیگران بیان کند نخست به صورت کلى در روح و مغزش حاضر مى شود و بعد کلمات را براى اداى آن انتخاب مى کند سپس به زبان فرمان مى دهد که با استفاده از مخارج حروف، کلمات را تنظیم کند و سپس جمله ها را آماده سازد تا دیگران از مقاصد دورنى او آگاه شوند. حال فکر کنید یک کودک پنج ساله شیرین زبان هنگامى که مى خواهد سخن بگوید تمام این مراحل پیچیده و بسیار حساس را طى مى کند تا مقصود خود را به دیگران برساند. بزرگ است خدایى که چنین قدرتى به انسان و مخصوصاً به یک قطعه گوشت ساده در دهان او داده است. 🕌 @masjedemamhadialaihesalam
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 و نهج البلاغه 📍 🔺 : 🛑 شگفتی های خلقت انسان 📍قسمت سوم : اعْجَبُوا لِهَذَا الاِْنْسَانِ....وَيَسْمَعُ بِعَظْمٍ از این انسان تعجب کنید که....به تكه استخوانى مى شنود ♻️ شرح حکمت در تفسير «عظم» (استخوان) بسيارى از شارحان نهج البلاغه به واسطه عدم آشنايى با تشريح بدن انسان و يا عدم پيشرفت اين علم در زمان آنها گرفتار مشکلات زيادى شده اند در حالى که امروز که اين علم پيشرفته است ما به خوبى مى فهميم که منظور امام(عليه السلام) چيست. امواج صوتى از مجارى گوش وارد مى شود و در آن پيچ و خم تعديل مى يابد سپس به پرده گوش مى رسد. در پشت اين پرده دو استخوان ظريف به نام استخوان هاى چکشى و سندانى وجود دارد که بى شباهت به چکش و سندان نيست. دسته استخوان چکشى به پرده صماخ متکى است و از ارتعاش آن به حرکت در مى آيد. (دانشمندان مى گويند: علاوه بر دو استخوان چکشى و سندانى، استخوان ديگرى به نام استخوان رکابى نيز هست که آن نيز نقش مؤثرى در شنوايى دارد.) اين دو استخوان به حرکت درمى آيند و عصبى که در پشت آنهاست از اين حرکت متأثر شده پيام را به مغز منتقل مى کند و انسان کلمات و حروفى را که دريافته با آنچه قبلاً آموخته است تطبيق مى دهد و مفاهيم سخنان را درمى يابد و گاه زير و بم ارتعاش صوتى و شدت و ضعف آن پيام هاى خاصى با خود همراه دارد که آن را نيز درک مى کند مثلاً پيامى که يک ناله ممتد و يا يک فرياد بلند يا نفس هاى سريع و پى در پى با خود دارد همه از طريق اين مجرا و اين استخوان به درون روح و جان انسان منتقل مى شود. اين نکته نيز حائز اهمّيّت است که بخش مهمى از تعادل بدن به هنگام ايستادن و راه رفتن به وسيله گوش تأمين مى شود، لذا بعضى از بيمارى هاى گوش سبب مى شود که انسان حالت سرگيجه به خود بگيرد و قدرت بر حفظ تعادل خويش نداشته باشد. 🕌 @masjedemamhadialaihesalam
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 شگفتی های خلقت انسان 📍قسمت آخر : اعْجَبُوا لِهَذَا الاِْنْسَانِ....وَیَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم از این انسان تعجب کنید که.... و از حفره اى تنفس مى كنـد. ♻️ شرح حکمت سپس امام(علیه السلام) در پایان این گفتار حکمت آمیز که ناظر به عظمت آفرینش انسان است و قدرت آفریدگار را نشان مى دهد که با ابزار ساده اى آثار مهمى را آفریده، مى فرماید: «و (عجیب این که) انسان از شکافى تنفس مى کند»; (وَیَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم). منظور از شکاف همان شکاف دوگانه بینى است که نفس کشیدن انسان غالباً در بیدارى و خواب به وسیله آن انجام مى شود، هرچند گاه به وسیله دهان نیز تنفس مى کند; ولى دهان مسلماً مجراى اصلى نیست و تنفس از طریق آن گاه آثار نامطلوبى دارد; مخصوصاً در هواى سرد ممکن است به ریه ها آسیب برساند در حالى که از طریق بینى هواى سرد تدریجاً گرم مى شود و به داخل ریه ها مى رسد. شایان توجه این که این شکاف داراى موهایى است که گرد و غبار را مى گیرد و در مایه لزجى که از بالا ترشح مى شود، به صورت آب بینى در آورده تا انسان بتواند آن را به خارج منتقل کند.
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 مشهور بودن یا نبودن مسأله این است إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَد أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ. هنگامى که دنیا به کسى روى آورد نیکى هاى دیگران را به او عاریت مى دهد و هنگامى که دنیا به کسى پشت کند نیکى هاى خودش را نیز از او مى گیرد. ♻️ شرح حکمت این یک واقعیت است که شواهد فراوان تاریخى دارد; هنگامى که انسان هایى چه در امر حکومت و سیاست و چه در امور اجتماعى و اقتصادى و چه در علوم و دانش ها مشهور و معروف مى شدند بسیارى از کارهاى خوبى را که دیگران انجام داده بودند به آنها نسبت مى دادند. ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود مى گوید: بسیارى از اشعار خوب را دیده ایم که چون گوینده اش ناشناخته بود از او نفى مى کردند و به افراد مشهور در شعر نسبت مى دادند، بلکه کتاب هایى در فنون و علوم از اشخاص غیر مشهور وجود داشته که آن را به صاحبان نبوغ و شهرت نسبت داده اند. 👌چرا چنین است؟ دلیل آن چند چیز است: نخست این که متملقان و مداحان براى نزدیک شدن به این افراد دروغ هاى زیادى به هم مى بافند و به آنها نسبت مى دهند و زبان به زبان نقل مى شود، کم کم اشخاص باور مى کنند که واقعیتى در کار است و به عکس، کسانى که نسبت به افرادى حسادت دارند و به هنگام قدرت آنها نمى توانند چیزى درباره آنها بگویند وقتى قدرتشان از دست رفت هر نسبت ناروایى را به آنان مى دهند و تمام فضایل شان را نیز زیر سؤال مى برند. علت دیگر این است که یکى از صفاتى که در بسیارى از افراد به طور طبیعى دیده مى شود قهرمان سازى است; سعى دارند کسانى را به عنوان قهرمان در فنون و علوم و مسائل مختلف به جهان عرضه کنند و همین امر سبب مى شود که محاسن دیگران را به حساب آنان بگذارند و در مقابل، عده اى به اصطلاح حس ضعیف کشى دارند که اگر کسى در جامعه ضعیف و ناتوان شد، هر بلایى بتوانند به سرش مى آورند. به یقین یک جمعیت مؤمن و سالم و با انصاف از این امر برکنارند. اقبال و ادبار دنیا نسبت به افراد در نظر آنها تأثیرگذار نیست همیشه حق را مى گویند و از حق طرفدارى مى کنند.
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 نتیجه معاشرت علوی با مردم خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ آن گونه با مردم معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک بریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند. ♻️ شرح حکمت پیوند محبت و دوستى را از طریق برخورد خوب و نیکى و خدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنید که شما را به منزله نزدیک ترین عزیزان خود بدانند; هرگاه از دست بروید جاى شما در میان آنها خالى باشد; ولى در دل همواره از شما یاد کنند و بر عواطف و محبت هایى که نسبت به آنها داشتید اشک بریزند و در حال حیات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند. در واقع امام(علیه السلام) در اینجا مسئله محبت و نیکى کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بیان فرموده است، زیرا اشک ریختن بعد از مرگ و عشق ورزیدن در حال حیات از لوازم قطعى محبت با مردم است. در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) حسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى فرماید: «أَحْسِنْ مُصَاحَبَةَ مَنْ صَاحَبَکَ تَکُنْ مُسْلِماً; با کسى که همنشین توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى».(۱) در حدیث دیگرى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «صاحِبِ الاْخْوانَ بِالاْحْسانِ وَتَغَمَّدْ ذُنُوبَهُمْ بِالْغُفْرانِ; با برادران نیکى کن و گناهانشان را ببخش».(۲) امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَمُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَه; آن کس که با دوستانش خوشرفتارى نکند و با رفیقش رفاقت نداشته باشد از ما نیست».(۳) این دستورات که نمونه هاى فراوان دیگرى نیز در روایات دارد بر خلاف چیزى است که در دنیاى مادى امروز معمول است; نه در زندگى با دوستان خود عشق مىورزند و نه بعد از مرگشان بر آنها اشک مى ریزند، زیرا در دنیاى مادى عواطف را درک نمى کنند و همواره دنبال منافع مادى خویشند. در تاریخ اسلام نمونه هاى زیادى براى آنچه در بالا آمد دیده مى شود که بعد از مرگ افراد نیکوکار شهر آنها یکپارچه عزا شد و در حیاتشان دوستان پروانهوار گرد آنها بودند.(۴) -------------- (۱) بحارالانوار، ج 66، ص 368، ح 4. (۲) غررالحکم، ص 415، ح 9486. (۳) بحارالانوار، ج 71، ص 161، ح 21. (۴) مرحوم علامه شوشترى و ابن ابى الحدید نمونه هایى را در اینجا آورده اند که براى پرهیز از طولانى شدن بحث از ذکر آنها خوددارى شد.
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 شکر نعمت قدرت إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى عفو را شکرانه این پیروزى قرار ده ♻️ شرح حکمت در تاریخ زندگى پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان اهل بیت(علیهم السلام) جلوه هاى فراوانى از این مطلب دیده مى شود. در جریان فتح مکه هنگامى که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بر دشمنانى که یک عمر خون به دل او کرده بودند و یارانش را کشته و مثله کرده بودند پیروز شد جمله تاریخى «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»(۱) را فرمود و همه جنایتکاران را مورد عفو قرار داد و شعار «اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ; امروز روز بخشش است» در مکه طنین انداز شد. توصیه هاى امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره قاتلش «عبد الرحمان بن ملجم مرادى» نشانى از گذشت کریمانه آن حضرت است و همچنین در جریان جنگ صفین بعد از آن که یارانش بر شریعه فرات مسلط شدند اجازه نداد به عنوان انتقام آب را به روى آنها ببندند، بلکه آب را براى همه آزاد ساخت. همچنین در مورد فرزندان آن حضرت و امامان معصوم. اضافه بر این، تبدیل انتقام به عفو اثر مهم اجتماعى دارد و آن این است که انتقام به صورت تصاعدى پیش مى رود و دائما قتل و کشتار و ناامنى مى آفریند و هرگز اجازه نمى دهد صلح و صفا و آرامشى در جامعه پدید آید در حالى که عفو و گذشت به خشونت ها پایان مى دهد و سبب آرامش جامعه است. بنابراین افزون بر این که عفو فضیلتى اخلاقى و مهم است، تدبیر پر ارزش اجتماعى است. لذا در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «أَلاَ أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلاَئِقِ الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ؟ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَتَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَالاِْحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَإِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ; آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت خبر ندهم; عفو و گذشت از کسى که به تو ستم کرده و پیوند محبت با کسى که از تو بریده و نیکى به کسى که با تو بدى کرده و بخشیدن کسى که تو را محروم کرده است (اینها باارزش ترین اخلاق است)».(۲) و در حدیثى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم آمده است: «اَلْعَفْوُ تاجُ الْمَکارِمِ; عفو تاج اخلاق والاى انسانى است».(۳) در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «تَعافُوا تَسْقُطُ الضَّغائِنُ بَیْنَکُمْ; یکدیگر را عفو کنید تا کینه ها برچیده شود».(۴) قرآن مجید نیز خطاب به مؤمنان مى فرماید: (وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ).(۵) از آثار و برکات مهم عفو از دشمنان و خطاکاران آن است که در بسیارى از موارد ناگهان منقلب مى شوند و عداوت آنها تبدیل به دوستى صمیمانه اى مى شود که تاریخ نمونه هاى فراوانى از آن به یاد دارد. البته این دستور یک استثناى مهم دارد و آن اینکه در آنجا که دشمن عفو را نشانه ضعف ببیند یا سبب جسارت و ادامه خصومت او شود، عفو کردن غلط و شبیه ترحم بر پلنگ تیزدندان است. در این گونه موارد هیچ کس عفو را فضیلت نمى شمرد، بلکه نوعى بى تدبیرى و رضایت به ادامه خشونت محسوب مى شود. به همین دلیل در اجراى حدود اسلامى در جایى به قاضى اجازه عفو داده شده است که آثار توبه و صلاح در شخص جانى آشکار گردد. -------------- (1). کافى، ج 3، ص 512، ح 2. (2). کافى، ج 2، ص 107، ح 1. (3). غررالحکم، ص 245، ح 5001. (4). کنز العمال، ج 3، ص 373، ح 7004. (5). نور، آیه 22.
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 ناتوان به معنی واقعی کلمه کیست ⁉️ 📍قسمت اول : أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الاِْخْوَانِ، .... عاجزترین مردم کسى است که از به دست آوردن دوستان عاجز باشد .... ♻️ شرح حکمت شرح و تفسیر ناتوان ترین مردم شک نیست که یکى از مهم ترین سرمایه انسان در زندگى دوستان صمیمى است; این سرمایه نه تنها براى یارى کردن انسان در برابر مشکلات، بلکه براى انس گرفتن و از تجربه ها و نظرات آنها بهره گیرى کردن ضرورى است و جالب این که به دست آوردن دوستان خوب کار آسانى است; نه همچون به دست آوردن مال است که احتیاج به تلاش و کوشش فراون و گاه نیاز به سرمایه گذارى هاى کلان دارد و نه همچون مقام است که به دست آوردنش نیاز به روابط اجتماعى قوى دارد، بلکه با سرمایه اى که در اختیار هر کس هست به دست مى آید و آن سرمایه گشاده رویى، ادب و حسن معاشرت است. بر همین اساس امام(علیه السلام) مى فرماید: «عاجزترین مردم کسى است که از به دست آوردن دوست عاجز باشد»; (أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الاِْخْوَانِ). حدیث معروفى است از امیر مؤمنان على(علیه السلام) که خطاب به مردم فرمود: «إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ اللِّقَاءِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلاَقِکُمْ; (اى مردم) شما نمى توانید مردم را با اموال خود راضى نگه دارید، از این رو ایشان را با خوشرویى و رفتار خوب راضى نگه دارید، زیرا من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود: شما نمى توانید خشنودى مردم را با اموال (محدودتان) به دست آورید بنابراین با اخلاق نیکتان خشنودى آنها را به دست آورید».(۱) -------------- (1). کافى، ج 3، ص 512، ح 2.
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 ناتوان به معنی واقعی کلمه کیست ⁉️ 📍قسمت دوم : ...وَأَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ. ...و از او عاجزتر کسى است که دوستانى را که به دست آورده از دست بدهد. ♻️ شرح حکمت ممکن است به دست آوردن چیزى مقدارى زحمت داشته باشد ولى نگه داشتن آن آسان تر است، بنابراین کسى که دوستان خود را با بى مهرى یا بى اعتنایى از دست دهد عاجزتر از کسى است که نتوانسته دوستى به دست آورد. در اینجا سؤالى مطرح است که اگر امام در جمله اول مى فرماید: «از همه مردم عاجزتر کسى است که...» چگونه بعد از آن مى فرماید: «و از او عاجزتر کسى است که دوستانش را از دست دهد» اگر جمله اول عمومیّت دارد، با جمله دوم سازگار نیست. ولى پاسخ این سؤال روشن است و آن اینکه جمله اول عمومیّت نسبى دارد و عمومیّت نسبى با وجود بعضى از استثناها منافات ندارد و شبیه این تعبیر در کلمات روزانه مردم نیز زیاد است; مثلا مردم مى گویند: بدبخت ترین مردم کسى است که آبروى خود را از دست دهد و از او بدبخت تر کسى است که ایمان خود را از دست دهد و هیچ گاه در عرف مردم تناقضى در میان این دو دیده نمى شود. در حدیثى از امام امیر مؤمنان(علیه السلام) در غررالحکم مى خوانیم: «مَنْ لا صَدیقَ لَهُ لا ذُخْرَ لَهُ; کسى که دوست ندارد ذخیره اى ندارد».(۱) امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لَقَدْ عَظُمَتْ مَنْزِلَةُ الصَّدِیقِ حَتَّى إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یَسْتَغِیثُونَ بِهِ وَیَدْعُونَ بِهِ فِی النَّارِ قَبْلَ الْقَرِیبِ الْحَمِیمِ قَالَ اللَّهُ مُخْبِراً عَنْهُمْ (فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَلاَ صَدِیق حَمِیم); مقام دوست بسیار برجسته است تا آنجا که دوزخیان نیز با فریاد خود از او ـ پیش از آنکه از نزدیکان کمک بخواهد ـ سخن مى گویند همان گونه که خداوند در قرآن از آنها چنین خبر داده که مى گویند: امروز نه شفاعت کننده اى داریم نه دوست گرم و پر محبتى».(۲) اصولاً دوستان خوب بهترین زینت انسانند همان طور که امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: «لِکُلِّ شَىْء حِلْیَةٌ وَحِلْیَةُ الرَّجُلِ أوِدّائُهُ; هرچیزى زینتى دارد و زینت انسان دوستان اوست».(۳) در اهمّیّت دوستان همین بس که از بعضى از بزرگان سؤال شد: آیا برادر بهتر است یا دوست خوب. گفت: برادرى خوب است که دوست انسان باشد. ------------------ (۱). غررالحکم، ح 9460. (۲). بحارالانوار، ج 71، ص 176، ح 11. (۳). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 112
مسجد امام هادی علیه السلام
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 #شرحی_بر_حکمت_ها_ی_نهج_البلاغة 🔺 #حکمت_سیزدهم : 🛑 شرط جریان داشتن و
اضافه بر این کسانى که نعمت هاى الهى را ضایع مى کنند و در غیر اهداف آن مصرف مى نمایند در واقع اهانتى به ساحت قدس پروردگار کرده اند و از این جهت درخور عقوبتى هستند. ------------------- (۱). «أطراف» جمع «طَرَف» در اینجا به معناى آغاز هر چیزى است به قرینه «اَقْصاها» که در جمله بعد آمده، و به معناى انتهاى چیزى است. (۲). ابراهیم، آیه 7. (۳). سبأ، آیه 15. (۴). سبأ، آیه 17. (۵). بحارالانوار، ج 68، ص 41، ح 31.
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 مرغ همسایه غازه مَنْ ضَیَّعَهُ الاَْقْرَبُ أُتِیحَ لَهُ الاَْبْعَدُ. کسى که نزدیکانش او را رها سازند آنها که دورند براى (حمایت از او و یارى اش) آماده مى شوند ♻️ شرح حکمت شرح و تفسیر نتیجه بى مِهرى بستگان امام(علیه السلام) در این جمله به کسانى که بستگان نزدیکش نسبت به او بى مهرى مى کنند و رهایش مى سازند دلدارى و امیدوارى مى دهد که نباید از این جریان مایوس گردند; خداوند راه دیگرى به روى او مى گشاید و مى فرماید: «کسى که نزدیکانش او را رها سازند آنها که دورند براى (حمایت از او و یارى اش) آماده مى شوند»; (مَنْ ضَیَّعَهُ الاَْقْرَبُ أُتِیحَ لَهُ الاَْبْعَدُ). در واقع این حکمت و رحمت الهى است که انسان ها به وسیله بستگان و دوستان نزدیک حمایت شوند; ولى اگر آنها به وظیفه خود عمل نکردند و به صله رحم و مسئولیت هاى دوستى پشت پا زدند این مسئولیت را بر عهده دیگران مى گذارد تا بنده اش در میان توفان حوادث تنها نماند. مثلا پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) طائفه قریش که نزدیک ترین نزدیکان او بودند نه تنها حمایتش نکردند بلکه به دشمنى او برخاستند; اما خداوند دورافتاده ترین قبائل را از قبیله قریش یعنى اوس و خزرج را به حمایت او برانگیخت که از جان و دل او را حمایت کردند و آئین او را پیش بردند و جالب این که اوس و خزرج با هم عداوت و دشمنى دیرینه اى داشتند ولى در حمایت از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) متحد و متفق بودند و امثال این موضوع در طول تاریخ بسیار دیده شده است. در حدیث پرمعنایى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که براى دلدارى و تسلى خاطر مى فرماید: «کُنْ لِمَا لاَ تَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو; نسبت به آنچه امیدى به آن ندارى از آنچه امید به آن دارى امیدوارتر باش» و جالب این که در ذیل این حدیث اشاره به داستان موسى(علیه السلام) شده و مى فرماید: «موسى براى به دست آوردن شعله آتشى به دنبال نورى که از درخت برمى خواست روان شد ولى در آنجا پیام نبوت را دریافت داشت».(۱) احتمال دیگرى که در تفسیر این کلمه حکمت آمیز وجود دارد این است که امام مى خواهد بفرماید: در صورتى که نزدیکان و بستگان از نیروهاى یکدیگر استفاده نکنند و نسبت به هم بى اعتنا باشند اى بسا دورافتادگان آنها را مى ربایند و از وجود آنان بهره مى گیرند. نمونه این مطلب مسئله اى است که در این ایام کشور ما و بسیارى از کشورها با آن روبرو هستند که به نام فرار مغزها معروف است; هنگامى که ما از مغزهاى لایق و آماده و افکار بلند و استعدادهاى سرشار جوانانمان استفاده نکنیم آنها از میان ما فرار کرده و دورافتادگان از نیروهاى آنها استفاده مى کنند که این ضایعه اى است بزرگ و غیر قابل جبران. در واقع تفسیر اول دلدارى و تسلى خاطرى است به تضییع شدگان و تفسیر دوم سرزنشى است نسبت به تضییع کنندگان. البته تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد، هرچند جمع میان دو تفسیر نیز امکان پذیر است. «أُتیحَ» از ماده «تَیح» (بر وزن شَىء) در اصل براى مهیا شدن براى انجام کارى است و هنگامى که به باب افعال مى رود به معناى مهیا کردن است و گاه به معناى مقدر ساختن نیز آمده که آن هم نوعى مهیا کردن است. ------------- (۱). کافى، ج 5، ص 83، ح 2.
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 يه خورده حق بدیم مَا کُلُّ مَفْتُون یُعَاتَبُ هر شخص گرفتارى را نمى توان سرزنش کرد (چه بسا بى تقصیر باشد) ♻️ شرح حکمت سرچشمه گرفتارى ها و مشکلات و مصائبى که دامن گیر انسان مى شود کاملاً مختلف است; گاه نتیجه مستقیم اعمال انسان است که بر اثر ندانم کارى ها، سستى ها، تنبلى ها و استفاده نکردن به موقع از فرصت ها دامان او را گرفته است. به یقین چنین شخصى درخور سرزنش است; ولى گاه مى شود که این مشکلات کفاره گناهان انسان است و خداوند مى خواهد او را به این وسیله در دنیا پاک کند. چنین کسى گرچه به سبب گناهش درخور سرزنش است ولى چون مشمول لطف الهى شده سزاوار ملامت نیست و گاه سرچشمه آن آزمایش هاى الهى است که خدا مى خواهد با آن مشکل و گرفتارى بنده خود را پرورش دهد که همچون فولاد آبدیده در کوره حوادث مقاوم سازد و یا همچون طلاى ناخالصى را که به کوره مى برند تا خالص گردد او را خالص سازد در اینجا نیز جاى سرزنش نیست، بنابراین همه گرفتاران و بلا دیدگان را نمى توان سرزنش کرد و حتى در آنجایى که انسان خود سرچشمه آن گرفتارى باشد باز گاهى جاهل قاصر است و گاه مقصر; تنها اگر مقصر باشد در خور سرزنش است. این سخن تفسیر دیگرى نیز دارد و آن این که «مفتون» از ماده «فتن» و «فتنه» در اصل به معناى آزمایش کردن است; مثلا هنگامى که مى خواهند طلا را آزمایش کنند آن را به کوره مى برند تا وضع آن روشن شود و به همین جهت هر نوع فشار و گرفتارى و مشکلات و گمراهى به عنوان فتنه از آن یاد مى شود و مفتون در عبارت بالا به معناى فریب خورده باشد; همان گونه که درباره شخص گرفتار اشاره شد این حالت گاهى بر اثر تقصیر و گاه بر اثر قصور و گاه بدون اختیار دامان انسان را مى گیرد به همین منظور امام مى فرماید: تمام کسانى که مفتون هستند سزاوار سرزنش نیستند.
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 پيشى گرفتن تقدير و تدبير تَذِلُّ الاُْمُورُ لِلْمَقَادِیرِ، حَتَّى یَکُونَ الْحَتْفُ فِی التَّدْبِیرِ. حوادث و امور، تسلیم تقدیرهاست تا آنجا که گاه مرگ انسان در تدبیر (و هوشیارى او) است. ♻️ شرح حکمت امام(علیه السلام) در اینجا به نکته مهمى اشاره مى فرماید و آن این که چنان نیست که همیشه انسان هاى مدیر و مدبر پیروز گردند; گاه تقدیرات همه تدبیرات آنها را برهم مى زند. هدف از بیان این نکته آن است که گرچه انسان باید در همه امور هوشیارانه و مدبرانه عمل کند; اما چنین نیست که از لطف خدا بى نیاز باشد. خداوند براى بیدار ساختن انسان و شکستن غرور و غفلت او گهگاه امورى مقدر مى کند که بر خلاف تمام تدبیرها و پیش بینى ها و مقدمه چینى هاى انسان است تا به او بفهماند در پشت این دستگاه، دست نیرومندى است که هیچ کس بى نیاز از لطف و محبت او نیست. در طول تاریخ گذشته و در زندگى خود بسیارى از این صحنه ها را دیده ایم که گاه افراد بسیار هوشیار و قوى و صاحب تدبیر ضربه هایى از تدبیر و هوشیارى خود خورده اند و دست تقدیر مسیرى جز آنچه آنها مى خواستند برایشان فراهم ساخته است. تنها مطلبى که در اینجا تذکر آن لازم است این است که هرگز مفهوم این سخن آن نیست که انسان دست از تدبیر و دقت و بررسى لازم در کارها بردارد و همه چیز را به گمان خود به دست تقدیر بسپارد، بلکه شعار «(وَأَنْ لَیْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعى); بهره انسان تنها با سعى و تلاش او ارتباط دارد»(۱) را نباید هرگز فراموش کند و به تعبیر دیگر انسان نباید از اراده و تقدیرات الهى و این که همه چیز به دست اوست غافل شود و نیز نباید دست از تلاش و کوشش بردارد. ----------------- (۱). نجم ۳۹
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 📍 🔺 : 🛑 تغییر حکم یا تغییر شرایط وَسُئِلَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ(صلى الله علیه وآله): «غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَلاَ تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ» إِنَّمَا قَالَ(صلى الله علیه وآله) ذَلِکَ وَالدِّینُ قُلٌّ، فَأَمَّا الاْنَ وَقَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ، وَضَرَبَ بِجِرَانِهِ، فَامْرُؤٌ وَمَا اخْتَارَ.. ✳️ شرح لغات غَيِّرُوا الشَيْبَ: پيرى را (با خضاب) تغيير دهيد، يعنى سفيدى موها را با خضاب كردن تغيير دهيد تا دشمن شما را پير و ناتوان نپندارد. قُلٌّ: اندك، كم، يعنى پيروان اسلام اندك بودند. النِطَاق: كمر بند پهن. اتَّسَعَ نِطَاقُهُ: كنايه از گسترش و توسعه است. الجِران: جلو گردن شتر كه به هنگام استراحت بر زمين مى گذارد، مجازا به معناى ثبوت و استقرار است. ♻️ ترجمه و شرح حکمت 📍 قسمت اول : این سخن حکمت آمیز در واقع پاسخى است به سؤالى که بعضى از یاران امام درباره تفسیر یکى از سخنان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) کرده اند به این ترتیب که: «از امام درباره این گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) سؤال شد که فرموده است: موهاى سفید خود را تغییر دهید (رنگ و خضاب کنید) و خود را شبیه یهود نسازید»; (وَسُئِلَ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ(صلى الله علیه وآله): غَیِّرُوا الشَّیْبَ، وَلاَ تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ). امام(علیه السلام) فرمود: «این سخن را پیامبر(صلى الله علیه وآله) زمانى فرمود که پیروان اسلام کم بودند اما امروز که اسلام گسترش یافته و آرامش و امنیت برقرار گشته (و اسلام استقرار یافته است) هر کسى مختار است (که رنگ و خضاب بکند یا نه)»; (فَقَالَ(علیه السلام): إِنَّمَا قَالَ(صلى الله علیه وآله) ذَلِکَ وَالدِّینُ قُلٌّ، فَأَمَّا الاْنَ وَقَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ، وَضَرَبَ بِجِرَانِهِ، فَامْرُؤٌ وَمَا اخْتَارَ). «نطاق» در اصل به معناى کمربند و یا کمربندهاى خاصى است که زنان به کمر مى بستند; ولى در اینجا به معناى محدوده و قلمرو است، بنابراین جمله «اتَّسَعَ نِطاقُهُ» یعنى قلمرو اسلام گسترش یافته است. «جِران» به معناى قسمت پایین گردن شتر است که به هنگام استراحت آن را به زمین مى نهد و تعبیر به «ضَرَبَ بِجِرانِهِ» کنایه از حاکمیت امنیت بر محیط اسلام است. در آغاز اسلام که عدد مسلمانان کم بود و در میان آنها گروهى از پیران نیز وجود داشتند پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اصرار داشت که پیران چهره جوان به خود بگیرند تا مایه ترس و وحشت دشمن شوند و نشانى از ضعف در آنها دیده نشود به همین دلیل دستور خضاب و رنگ کردن صادر شد. منتها براى این که دشمنان اعم از یهود و مشرکان، از نکته این کار باخبر نشوند و دوستان نیز احساس ضعف نکنند پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این دستور را مستند به عدم شباهت با یهود کرد که این کار را به خود اجازه نمى دادند. امام(علیه السلام) به این نکته دقیق اشاره مى کند که هر حکمى تابع موضوع خود است; اگر موضوع تغییر یابد آن حکم نیز عوض مى شود، همان گونه که اگر شراب سرکه شود و یا کافر مسلمان گردد حکم آن تغییر پیدا مى کند. امام(علیه السلام) مى فرماید: موضوع این حکم رعب افکندن در دل دشمنان از طریق جوان نمایى پیران بوده و این مربوط به زمانى است که عدد مسلمانان کم بود اما در عصر امام که اسلام سراسر منطقه را فرا گرفته بود و حکومت اسلامى تثبیت یافته بود نه ترسى از مشرکان وجود داشت و نه خوفى از یهود، دیگر موضوعى براى رعب افکندن در دل دشمن از طریق رنگ کرد موهاى سفید باقى نمانده بود.