🗣👂🗣👂🗣👂
#درسهایی_از_اصول_دین
🔍 #اذان_اقامه در اسلام
🔺#قسمت_دوم
📍فلسفه اذان :
امام رضا علیه السلام فرمود :
👌 مردم به علّت هاى فراوان ، به اذان گفتن ، امر شده اند . که از آن علّت ها ؛
👈 يادآورى به فراموشكار ،
👈 توجّه دادن به غافل
👈 آگاه ساختن كسى است كه وقت [نماز] را نمى داند و به كارى ديگر سرگرم شده است .
👌مؤذّن ، با گفتن اذان ،
👈 به عبادت آفريدگار فرا مى خواند
👈 به آن ترغيب مى كند ،
👈 به يگانگى او اقرار مى نمايد ،
👈 ايمان را آشكار ، ،
👈 اسلام را علنى مى سازد ،
👈 نماز را به كسى كه آن را فراموش كرده ، يادآور مى شود .
مؤذّن را به اين خاطر «مؤذّن» گفته اند كه با اذان ، وقت نماز را اعلام مى كند (اِذنِ نماز مى دهد) .
👌علّت آن كه اذان با «اللّه أكبر» آغاز و با «لا إله إلّا اللّه » ختم مى شود ، اين است كه خداوند عز و جل خواسته است كه شروع [و انتهاى اذان] ، با ياد و نام او باشد : نام «اللّه » ، در تكبير ، در آغاز جمله است و در تهليل ، در آخر آن .
👌علّت آن كه هر جمله اذان، دو بار قرار داده شده ، اين است كه در گوش شنوندگان تكرار شود و براى آنان تأكيد گردد ، به طورى كه اگر شخصى بار اوّل متوجّه نشد ، بار دوم متوجّه شود ؛ و نيز اين كه نماز ، دو ركعت دو ركعت است . به همين دليل ، اذان نيز دو به دو قرار داده شده است .
👌علّت آن كه «اللّه أكبر» در ابتداى اذان ، چهار بار قرار داده شده ، اين است كه شروع اذان ، ناگهانى است و پيش از آن ، سخنى كه شنونده را متوجّه سازد ، وجود ندارد . پس ، دو «اللّه أكبرِ» نخست ، هشدارى است به شنوندگان نسبت به جملات بعدىِ اذان.
👌علّت آن كه بعد از تكبير ، شهادتين قرار داده شده ، اين است كه گام نخست ايمان ، توحيد و اقرار به يگانگى خداوند متعال است و گام دومش اقرار به رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله ،
و اين كه اطاعت آن دو و شناختشان ، به هم پيوسته اند.
👌علّت ديگرش نيز اين است كه اساس ايمان ، در حقيقت ، همين شهادتين است . پس ، هر يك از اين دو شهادت ، دو بار قرار داده شده ، چنان كه در ساير حقوق ، دو شاهد تعيين شده است . پس هر گاه بنده به يگانگى خداوند عز و جل و به رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله اقرار كند ، هر آينه به تمامِ ايمان اقرار كرده است ؛ چرا كه اساس ايمان ، در حقيقت ، ايمان به خدا و پيامبر اوست.
👌علّت آن كه بعد از شهادتين ، دعوت به نماز قرار داده شده ، اين است كه اذان اساسا براى نماز ، وضع شده است ، و آن ، فراخوانى به نماز در وسط اذان است و فراخوانى به سوى رستگارى و به سوى بهترين عمل است .
در پايان اذان نيز نام او قرار داده شده است ، چنان كه آغاز آن به نام اوست.
.........................
📚من لا يحضره الفقيه : ج ۱ ص ۲۹۹ ح ۹۱۴ ،
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۱۰۵ ح ۱ ،
📚علل الشرائع : ص ۲۵۸ ح ۹ كلاهما نحوه وكلّها عن الفضل بن شاذان ،
📚بحار الأنوار: ج ۶ ص ۶۶ ح ۱
🕌
@masjedemamhadialaihesalam
هدایت شده از كانال روضه خوان سید جعفر روح بخش
🍃 بسم رب المهدی 🍃
💠 حقیقت تبرّک در اسلام
👌 حکم به جواز تبرک، مستند به قرآن، سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سیره پیوسته اهل شریعت است.
#قسمت_دوم :
👈 سنت نبوی :
🌹 تبرک پیامبر ص به عرق صورت امیرالمومنین علیهماالسلام :
عن أنس قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله : يا أنس اسكب لي وضوءاً ، ثم قام فصلى ركعتين ثم قال : يا أنس ، أول من يدخل عليك من هذا الباب ، أمير المؤمنين ، وسيد المسلمين ، وقائد الغر المحجلين ، وخاتم الوصيين ، قال قلت : اللهم أجعله رجلا من الانصار وكتمته ، إذ جاء علي فقال : من هذا يا أنس؟ فقلت : علي ، فقام مستبشراً فأعتنقه ، ثم جعل يمسح عرق وجهه ويمسح عرق وجه علي على وجهه ، فقال علي : يا رسول الله لقد رأيتك صنعت شيئاً ما صنعته بي قبل؟ قال : وما يمنعني وأنت تؤدي عني ، وتسمعهم صوتي ، وتبين لهم ما اختلفوا فيه بعدي
📚 مناقب خوارزمی : ص ۸۶
«انس میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: ای انس برای من آب وضو آماده کن، سپس برخاسته و دو رکعت نماز بجای آوردند و گفتند: ای انس اولین کسیکه بر تو از این در داخل شود اوست امیرالمؤمنین و سید المسلمین و قائد الغر المحجلین و خاتم الوصیین، یعنی: حکمران و امیر مؤمنان و سید و سالار مسلمانان و پیشوا و رهبر درخشان چهرگان آرمیده در غرفههای بهشت و خاتم و آخرین اوصیای پیمبران.
انس میگوید: من با خود گفتم: بار پروردگارا مردی که فی الحال وارد میشود و دارای چنین صفاتی است او را مردی از قبیله من که طائفه انصار مدینهاند قرار ده، ولی این خواهش را کتمان نمودم.
در این حال علی بن ابیطالب وارد شد.
حضرت رسولالله فرمودند: ای انس کیست؟
گفتم: علی است.
حضرت برخاستند و با نهایت مسرت و خوشحالی دست به گردن علی انداخته او را در آغوش مهر و محبتخود میفشردند، و صورت به صورت علی میمالیدند و عرق چهره خود را به عرق چهره علی و عرق صورت علی را به عرق صورت خود میکشیدند.
علی بن ابیطالب عرض کرد: ای رسول خدا من در این حال دیدم از شما کاری سر زد که تا به حال به چنین کیفیت سر نزده بود.
حضرت فرمودند: چرا چنین نکنم؟ در حالیکه تو هستی که از عهده عهود و مواثیق و دیون من بر میآئی، تو هستی که صدای مرا به گوش عالمیان میرسانی، تو هستی که در اختلافات واقعه بعد از من حقیقت امر را بر مردم آشکارا میکنی»
#هشتم_شوال
#تخریب_بقاع_بقیع
🌹🌹🌹🌹🌹
سید جعفر روح بخش
مجموعه ای از یادداشت های منبر از سال ۷۵ تا کنون
https://eitaa.com/sjafarr
#تجربه_من ۷۳۰
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
دنیا رو سرمون خراب شد، فقط خدا و اماما رو صدا می زدم، دلم راضی نشد اون جوری ببینمش، نرفتم اما الان پشیمونم.
برای آخرین بار از پشت شیشه صورت ماه حسامو دیدم اما تو اتاق نرفتم نمیتونستم باور کنم. روز سوم دی ماه ۹۷ جگر گوشه مو به خاک سپردیم، افسوس که حسین هیچ وقت داداششو ندید، بمیرم واسش که چی کشید.
افسرده شده بودم، باورم نمیشد که حسام انقد زود و یکباره از پیشمون رفته داغش سنگین بود. ۹ ماه از رفتنش گذشته بود که به اصرار خانواده ها و دکتر روانشناس تصمیم به بارداری گرفتم.
وقتی باردار شدم، واسه سونو قلب رفتم گفتن قلب تشکیل نشده و سقط میشه و سقط شد.
سه ماه بعد زیر نظر دکتر اقدام کردم و مجدد باردار شدم، این جنینم قلب داشت اما در کمال ناباوری، این یکی هم سقط شد😭 خیلی داغون بودم حال روحی و جسمی خیلی بدی داشتم.
تنها یار وهمراهم، همسر عزیزم بود که از خدا میخوام همیشه سالم و تندرست باشه و سایه اش بالای سر من و بچه هامون مستدام باشه.
از سقط دومم حدود شش ماه گذشت که زیر نظر بهترین فوق تخصص زنان برای بار سوم تصمیم به بارداری گرفتم، میخواستم پسر باردار بشم دکتر گفت با آی یو آی شانست تا هفتاد درصد بالا میره خوشحال و راضی قبول کردم و iui شدم.
بعد دو هفته از تستم که مثبت شده بود رفتم سونو صدای قلب جنینم رو شنید و در آخرین لحظه یه ساک بارداری دیگه هم دید اما این یکی قلب نداشت دکتر گفت دوقلو بارداری دوهفته دیگه بیا که ببینیم قلب اون یکیم تشکیل شده یا نه، دو هفته پر استرسم گذشت و دوباره رفتم سونو، دکتر سونو کرد و گفت قلب جنین تشکیل نشده، اون یکی جنینم ایست قلبی کرده 😭😭
شوکه شدم خدایا چه حکمتی پشت کاراته
میترسیدم از اتاق بیام بیرون و همسرم با دیدن چهره گرفته و چشمانی گریان من شوکه بشه، خدارو قسم دادم که کمکمون کنه😭
بدجور دلمون شکسته بود، هیچ کدوم جرات اینکه به چشمای امیدوار پسرم نگاه کنیم و بگیم این بارم بچه از دست رفته رو نداشتیم، پسرم با دخترم خونه همسایه بودن، همش زنگ میزد و میپرسید مامان چی شد؟ بدجور دلم واسش خون بود با اون سن کمش چقد داغ سنگینی دیده بود، همبازیش، دوستش، داداشش رفته بود وحالا امیدوار به اینکه یه داداش دیگه به دنیا میاد.
همسرم حالش بد بود مثل روزی که حسام رفته بود، از ترسم به خواهر شوهرم زنگ زدم که بیان پیشمون تنها نباشیم، اونا خیلی زود اومدن و با آرامش به پسرم گفتن که چه اتفاقی افتاده
بعدش رفتم بیمارستان و کورتاژ شدم بعد کورتاژ دکتر رفتنم، باز شروع شد، رفتم مرکز ابن سینا اونجا آزمایشات لازم رو از منو همسرم گرفتن، همسرم سالم بود اما به من گفتن ذخیره تخمدانت پایینه و دلیل سقطهات، بی کیفیتی تخمکه و اگر باز هم باردار بشی سقط میشه، گفتن مجبوری تخمک اهدایی بگیری اصلا نمیتونستیم به تخمک اهدایی فکر کنیم ما میخواستیم خدا یه بچه دیگه شبیه حسام بهمون بده که شاید یه کم دلمون آروم بگیره.
تسلیم خواست خدا شدم میگفتم حتما خواست خدا اینه که فقط دوتا بچه داشته باشم، هفت هشت ماه از سقطم گذشته بود که به درخواست دوستم وارد پیج بارداری موفق شدم وزیر نظر خانم تاجیکی عزیز اصلاح سبک زندگی رو شروع کردم، نظر ایشون این بود که تخمدانام بخاطر شوک مرگ حسام افسرده شده و باید استرسم رو کنترل کنم و بعد سه ماه اقدام کنم که همین کارو کردم.
بعد سه ماه مجدد برای بارداری اقدام کردم که دو ماه طول کشید و من باردار شدم همه چیز به لطف خدا خوب بود، من این بار با دلی راضی منتظر اومدن دخترم بودم، ماه هشتم فهمیدم چسبندگی جفت دارم و باید زودتر از موعد دخترم رو به دنیا بیارم و رحمم رو خارج کنن، خیلی ناراحت بودم و گریه میکردم و بازم خدارو شکر میکردم که باز هم لطفشو شامل حال من کرد و یکی دیگه از فرشته هاشو به ما بخشید.
دخترم خیلی شبیه داداش حسامشه و شده نور رحمت خدا تو زندگیمون...
از همه عزیزانی که بخاطر تجربه تلخ من رنجیده خاطر شدن عذرخواهی میکنم منو ببخشید و برای منو همسرم و فرزندانم دعای خیر کنید.
عضو شويد 👇
https://eitaa.com/sjr_masjed
#تجربه_من ۷۳۹
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#مادری
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
آماده شدم برای رفتن به اطاق عمل، هر کسی برای یه عملی اومده بود. یکی بینی، یکی شکم، یکی زایمان و....
دکتر بیهوشی اومد و من صدا زد، گفتم بله
آزمایش و شرح حال نگاه کرد و شدید و با لحن بد گفت، چرا حامله شدی با این وضعیت کلیه هات؟؟؟ و من 😮😥😭
مونده بودم چی بگم، بدترین برخورد تو تمام این دوران بود، سریع خودم جمع کردم اشکام پاک کردم و گفتم، دوست داشتم، خوب کردم.
گفت خانم یعنی چی! من نمیتونم بیهوشت کنم، ممکن خونریزی کنی و رفت.
من موندم با اشکی که بند نمی اومد. بقیه کسایی هم که منتظر عملشون بودن، از برخورد دکتر بیهوشی ناراحت شدن و شروع به دلداری دادن به من...
دکتر اومد منو بغل کرد و آرامم کرد، گفت خوب کردی جوابش دادی، نگران نباش عزیزم، دکتر بیهوشی رو عوض کردم برات
دکتری اومدن و توضیح دادن که نمیشه بی حسی بزنم امکان خونریزی هست باید بیهوش بشی، ۱۰ واحد (کرایو) تزریق کردن و بیهوش شدم.
چشمم که باز کردم، بچه ای نبود. خدایا بچم، یکی بگه کجاس، چی شد؟
دکترم اومد و گفت نگران نباش دخترت سالمه و تو بخش نوزادن، توی دستگاه هم نرفته اصلا (تو سونو های آخر دکترا گفته بودن احتمالا ۱۰ روز تا ۲ هفته تو دستگاه بره اما یه دکتر سونو گفت شایدم اصلا نره چون جنین شرایط بدن مادر حس میکنه و اگه شرایط خوب نباشه، خودش رو می رسونه برای زودتر متولد شدن)
و روز سه شنبه ۲۷ بهمن ۹۵ خدا دخترم به ما داد، با وزن ۱کیلو ۸۶۰ گرم و من مادر شدم. یکسال گذشت و دخترکم بزرگ شد، جون گرفت، تولد یک سالگی گرفتیم.
فاکتورهای کلیه داشت بالا میرفت، جون نداشتم، نمی تونستم کارهام بکنم، به بچه برسم. سم تمام بدنم رو گرفته بود. دخترم رو ۷ ماهگی، با اشک و خون دل خوردن از شیر گرفتم، شیر داشتم اما جون نداشتم که از شیره جونم بهش بدم. این مرحله هم برای من خیلییی سخت بود. شیر خشک میدادم بهش...
بعداز تولد ۱ سالگی و دقیقا از فروردین ۹۷ کلیه هام دیگه کار نکرد و ۶ ماه دیالیز شدم تا رسید به نوبت پیوند...
دی ماه ۹۷ پیوند شدم و ۱۳ روز تو بیمارستان، دخترم رو ندیدم و همسرم هم از پشت شیشه میومد ملاقات، اون ۱۳ روز هم خیلییی سخت بود اما امید داشتم به حال خوبی که داشتم بعد از پیوند و مادری که میتونستم بکنم برای دخترم
خداروشکر بعداز پیوند خیلییی خوب شدم فقط داروهام کمی عوارض داشت که کم کم اون هم عادی شد و بدن عادت کرد بهش...
الان ۴ سال از پیوندم میگذره و حدود ۲ ساله که اقدام کردم برای دومی اما انگار خدا برای دومی هم داره امتحانم میکنه🤗
توکل کردم به خودش و میدونم سر وقت و تو بهترین شرایط بهم میده دومی و سومی رو انشاالله
از وقتی با کانال تون آشنا شدن و تجربیات دیگران میخونم، خیلییی برام جذابه و دوست داشتم تجربه خودم بگم اما خیلییی برام سخت بود مرور تمام اون خاطره الان با چشم اشک آلود می نویسم خاطرات و از کسایی که تجربه من میخونن، میخوام برام دعا کنن که خدا هرچه زودتر به دختر کوچولوی من هم برادر و خواهر بده 🤲🏻
تو تمام این دوران، همراهی همسرم مهم ترین کمک بود برام، همراهی با تمام وجود و قلبش و همینطور همراهی و دعای مادرم و پدرم و خانواده خودم و همسرم.
همیشه میگفتم اولی میخوام برای خودم که مادر بشم، دومی رو هم می گفتم میخوام برا اینکه اولی تنها نباشه.
اما از وقتی تو کانال پیامها رو میخونم، نیتم رو عوض کردم و فرزندآوری رو یک جهاد میدونم و از خدا میخوام کمک کنه بتونم فرزندان و نسلی خوب برای یاری به امام زمانم تحویل جامعه بدم انشاالله
گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارم
این شعر زمزمه من تو دوران بارداری بود.
•┈┈••✾❀✿❤️✿❀✾••┈┈•
عضو شويد 👇
https://eitaa.com/sjr_masje
2 - <unknown>.mp3
زمان:
حجم:
7.84M
📌 سخنرانی شفاف و صریح حجهالاسلام والمسلمین عباس ولدی در خصوص یک اتفاق مشکوک در جبهه انقلاب و تخریبهایی که علیه رئیس مجلس و شخصیت های انقلاب اتفاق میافتد
#قسمت_دوم
🍃 بِسْمِ رَبِّ الْمَهْدى 🍃
✅ همه چیز درباره ازدواج امیر المؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام
#قسمت_دوم :
لذا پیامبر صلّی الله علیه و آله فاطمه علیها السلام را در حضور جبرئیل و صرصائیل به عقد علی علیه السلام در آورد و این عقد در زمین بود.
در این هنگام پیامبر صلّی الله علیه و آله به میان شانه های این ملک خدا نگریست و دید نوشته است :
«لا اله إلا الله، محمّد رسول الله، علی بن ابی طالب مقیم الحجة».
فرمود :
ای صرصائیل، از کی این جمله بین شانه های تو نوشته شده ؟
گفت :
دوازده هزار پیش از آن که خداوند متعال دنیا را بیافریند. (5)
← مراسم عروسی
هنگامی که حضرت فاطمه علیها السلام را در شب ازدواج به خانه علی علیه السلام می بُردند، پیامبر صلّی الله علیه و آله از جلو ایشان، جبرییل در سمت راست، میکاییل در سمت چپ و هفتاد هزار فرشته پشت سر حضرتش حرکت می کردند و در آن حال خدا را تسبیح می گفتند و تقدیس می کردند که این تقدیس و تسبیح تا طلوع فجر ادامه داشت. (6)
جبرییل زمام ناقه ای که آن حضرت را می بُردند و اسرافیل رکاب و میکاییل دنبال آن را گرفته بود، پیامبر صلّی الله علیه و آله جامه های فاطمه علیها السلام را منظم می کرد، و هفتاد هزار ملک با دیگر فرشتگان تکبیر می گفتند؛ امّا به حسب ظاهر سلمان زمام ناقه را گرفته بود و حمزه و عقیل و جعفر علیهم السلام از اهل بیت از قفای حضرت فاطمه علیها السلام و بنی هاشم با شمشیر های کشیده می آمدند، و همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله از پیش روی می آمدند.
پیامبر صلّی الله علیه و آله آن ها را به مسجد طلبید و دست فاطمه علیها السلام را در دست علی علیه السلام نهاد و فرمود :
«بارک الله فی ابنة رسول الله»؛ و نیز فرمود :
«هذه ودیعتی»؛ و بعد از مراسمی مخصوص، پیامبر صلّی الله علیه و آله در حقّ آن ها و نسل ایشان دعا کرد.
سپس فرمود :
«مرحباً ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان».
سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله از نزد ایشان بیرون آمد و چهار چوب در را گرفت و فرمود :
«طهَّرکما الله طهَّر نسلکما، انا سلم لمن سالمکما و حرب لمن حاربکما، استودعکما الله و اَستخلفه علیکما». (7)
آنگاه همه به منازل خود رفتند و از زنان جز اسماء کسی نزد فاطمه علیها السلام نماند، و این به خاطر وصیّت حضرت خدیجه علیها السلام بود که هنگام وفات گریست و از اسماء عهد و پیمان گرفت که در شب عروسی حضرت فاطمه علیها السلام آن حضرت را تنها نگذارد.
اسماء هم به عهد خود وفا کرد و چون ماجرا را برای پیامبر صلّی الله علیه و آله نقل کرد، آن حضرت یاد حضرت خدیجه علیها السلام کرد و گریست و در حقّ اسماء دعا فرمود. (8)
#ادامه_دارد ...
📚 منابع :
5. بحار الأنوار : ج 43، ص 111، 123. و ... .
6. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 402. و ... .
7. همان : ج 3، ص 403. و ... .
8. کشف الغمة : ج 1، ص 366. و ... .
https://eitaa.com/sjafarr