مسجد امام هادی علیهالسلام
🖤❤️ بسم الله الرحمن الرحیم ❤️🖤
#درسهایی_از_اصول_دین
🔍 امام کاظم علیه السلام با کنار هم قرار دادن دو آیه حرمت شراب را اثبات می کند :
📚 فروع کافی ج۶ ص۴۰۶
👈يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ... ؛ از تو درباره شراب و قمار مى پرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ است
📜 بقرة ۲۱۹
👌در این👆آیه خداوند شراب را اثم کبیر معرفی می کند .
👈 قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ... ؛ (اى پيامبر!) بگو: همانا پروردگارم كارهاى زشت و زننده، چه آشكار و چه پنهان، و گناه و... حرام کرده است .
📜 اعراف۳۳
👌در این👆آیه خداوند حکم به حرمت اثم کرده است .
نتیجه :
شراب اثم است
و اثم حرام است
پس شراب حرام است👉👉
فثبت المطلوب
🖤 مسجد امام هادی علیهالسلام 🖤
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔 زنگ اول :
🌴 #درس_اخلاق 🌴
🎥 شرط رفاقت ملک الموت
🎙 مقام معظم #رهبری
📖 عَنْ جَابِرٍ ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: «حَضَرَ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رَجُلاً مِنَ اَلْأَنْصَارِ ، وَ كَانَتْ لَهُ حَالَةٌ حَسَنَةٌ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، فَحَضَرَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ، فَنَظَرَ إِلَى مَلَكِ اَلْمَوْتِ عِنْدَ رَأْسِهِ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) : اُرْفُقْ بِصَاحِبِي فَإِنَّهُ مُؤْمِنٌ. فَقَالَ لَهُ مَلَكُ اَلْمَوْتِ : يَا مُحَمَّدُ ، طِبْ نَفْساً، وَ قَرَّ عَيْناً، فَإِنِّي بِكُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِيقٌ شَفِيقٌ
📚 کافی ج٣ ص١٣۶
مردی از انصار مورد عنایت پیامبر(ص) بود و حال خوبی نزد ایشان داشت. پیامبر(ص) در هنگام مرگ، نزد او حاضر شدند؛ ـ حضرت(ص) ـ ملک الموت را حاضر و در صدد قبض روح او یافت. حضرت به ملک الموت فرمودند: با رفیق من مدارا کن! چرا که او مردی باایمان است. ملک الموت به ایشان عرض کرد: ای محمد(ص)! راحت باش؛ چشمت روشن باد! من با هر مؤمنی رفیق و مهربانم
🖤مسجد امام هادی علیهالسلام🖤
#درس_اخلاق_مکتوب
✍ مقام معظم رهبری
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین
فی الکافی عن الباقر علیهالسلام حَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهِ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ وَ کَانَتْ لَهُ حالٌ حسنةٌ عندَ رسولِ الله صلیاللهعلیهوآله (۱)
مردی بود که مورد توجه و عنایت حضرت بود و حال خوبی پیش آن بزرگوار داشت.
فَحَضَرَهُ عِنْدَ موْتِهِ
در هنگام مرگ، حضرت بالای سر او حاضر شدند.
فَنَظَرَ إِلَى مَلَکِ الْمَوْتِ عِنْدَ رَأْسِهِ
حضرت دیدند که ملک الموت آنجا حاضر است و روح این بندهی مؤمن را میخواهد قبض کند.
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله اَرْفِقْ بِصَاحِبِی
[حضرت به ملک الموت فرمودند] ملاحظهی رفیق ما را بکن.
عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ (۲) این است. یعنی حضرت برای اینکه جان دادن او آسان بشود نگران بودند و به ملک الموت فرمودند که ملاحظهاش را بکن؛ قبض روح او را آسان بکن.
فَقَالَ لَهُ مَلَکُ الْموْتِ یَا مُحَمَّدُ طِبْ نَفْساً وَ قِرَّ عَیْناً
[ملک الموت به ایشان عرض کرد که ای محمد!] راحت باش، چشمت روشن باشد، دلت آرام باشد
فَإِنِّی بِکُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِیقٌ شَفِیقٌ
این آن مژدهای است که برای مؤمنین خیلی مهم است. عرض کرد به پیغمبر که من با مؤمنین رفیقم، یعنی رفق و مدارا میکنم با آنها؛ شفیقم، یعنی مهربانم و شفقت دارم با آنها و نمیگذارم که خیلی ناراحت بشوند.
۱) الشافی، صفحهی ۸۸۷
۲) بخشی از آیهی ۱۲۸ سورهی توبه
«لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»
همانا شما را پیامبرى از خودتان آمد که رنج و زیان شما بر او گران است، به [هدایت] شما اصرار دارد و به مؤمنان دلسوز و مهربان است.
🖤مسجد امام هادی علیهالسلام🖤
🌱داستان حاضر شدن امام کاظم ع بر جنازه بی بی شطیطه نیشابوری و اقامه نماز میت ، را در کانال مسجد دنبال کنید 👇👇
@masjedemamhadialaihesalam
مرحوم علّامة شهید سیّد محمّد تقی موسوی اصفهانی(ره) در مکیال المکارم آنجا که بخشی اندک از حقوق و مراحمِ آن حضرت را نسبت به شیعیان برمی شمارد می نویسد: [امام عصر(ع) در تشیع جنازة شیعیان حاضر می شود] و دلیلِ بر این مطلب را حکایت بانوی بزرگوار و پرهیزگاری به نام «شطیطة نیشابوری» می داند که امام کاظم(ع) بر سر جنازة او در نیشابور حاضر شدند و بر پیکر او نماز گذاردند و در پایان مراسم، به هنگام بازگشت فرمودند:
من و امامان دیگر باید که بر جنازه های شما حاضر شویم، در هر جا که از دنیا بروید، پس تقوای خدا را در خود حفظ کنید.
صاحب مکیال المکارم با عنایت به این سخن امام کاظم(ع) که با «باید» تأکید شده و همچنین حکایتِ بانوی بزرگوار «بی بی شطیطه» که در ادامه خواهد آمد، بر این باور است که امام زمان(ع) از سرِ لطف و بزرگواری، حتماً بر جنازة دوستان و شیعیان خالص خود حاضر می شوند و برای آنان طلب رحمت می کنند و بر آنان نماز می گذارند.2
از آن جایی که حکایت بی بی شطیطه با داستان و حکایتی که در آغاز مقاله از زبان پدر آیت الله العظمی سیستانی آمد مشابهت هایی دارد. در اینجا مختصرِ این روایت را از مکیال المکارم و ریاحین الشریعه می آوریم و در پایان به چند نتیجه و برداشتِ آن اشاره می کنیم. امید که برای همة دوستداران امام زمان(عج) آموزنده و خصوصاً برای جامعة زنان این کشور راهگشا باشد. این حکایت و روایت را مرحوم علّامة مجلسی در بحارالانوار3 در باب معجزات حضرت موسی بن جعفر(ع) از مناقب ابن شهر آشوب4 و همچنین محدّث بزرگ سیّد هاشم بحرانی در مدینة المعاجز و همچنین قطب راوندی در خرائج و نیز شیخ حرّ عاملی در اثبات الهداة5 آورده که مختصرِ آن چنین است:
شیعیان نیشابور، در زمان امامت امام کاظم(ع) جمع شده و شخصی به نام محمّد بن علی نیشابوری ـ معروف به ابوجعفر خراسانی ـ را انتخاب کردند تا به مدینه برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت امام هفتم(ع) تقدیم کند.
آنها سی هزار دینار، پنجاه هزار درهم، مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئله ای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند و به وی گفتند: هر گاه خدمت امام رسیدی، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح آنها را بازپس گیر. اگر دیدیی که مُهر و مُومِ دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا امام بدون شکستن مُهر و مُوم، پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟ اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر، داده و نوشته است، بدان که او همان امام است و ایشان شایستة اَخذ اموال می باشند وگرنه اموال را به ما برگردان
.
[شیعیان خراسان با این آزمون می خواستند امام حقیقی را شناخته و به او یقیین کنند و بدین وسیله فریب مدّعیان دروغین امامت را نخورند] در هنگام حرکت نمایندة نیشابوریان ـ محمّد بن علی نیشابوری ـ بانوی بزرگواری به نام شطیطه که از پارسایان و زاهدان زمان خود بود، به نزد ایشان آمده، مبلغ یک درهم به همراه یک قطعه پارچه به او داد و گفت: «ای اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت امام برسان». محمّد بن علی نیشابوری به او گفت: «من خجالت می کشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام دهم». شطیطه گفت: «خداوند از حق خجالت نمی کشد» [منظور آنکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت] آنچه بر ذمّة من است، همین است. می خواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از حقِّ امام، در گردن من نباشد».
نمایندة نیشابوریان وجه اندک شطیطه را گرفت و به مدینه رفت. در آنجا پس از امتحانِ «عبدالله اَفْطح»6 [پسر امام صادق و مدّعی امامت پس از وی] دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانة او بیرون آمد، در این هنگام کودکی او را به خانة امام کاظم(ع) هدایت کرد. تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود: « ای اباجعفر! چرا ناامید هستی... به من روی کن که حجّت و ولّیِ خدا هستم. من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور.
همچنین درهمِ شطیطه را ـ که وزنش یک درهم و دو دانق می باشد ـ بیاور.
علی بن محمّد نیشابوری می گوید: از سخنان و نشانه هایِ درستِ امام حیران شدم و فرمانِ او را انجام دادم. امام(ع) یک درهم و پارچة شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود: «انّ الله لا یستحی من الحق» ای اباجعفر! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسة پول را ـ که چهل درهم در آن است ـ و همچنین این قطعة پارچه را ـ که قطعه ای از کفن من است ـ به او بده و بگو: «آن را کفن خود قرار دهد که پنبة این پارچه از مزرعة خود ماست و خواهرم آن را رشته است».ضمناً به شطیطه بگو: از هنگام وصول پول و پارچة کفن، نوزده روز بیشتر زنده نیستی، شانزده درهم از چهل درهم اهدایی را برای خود خرج کن و بیست و چهار درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگاه دار و به او بگو «من بر
جنازة او نماز خواهم گذارد». سپس امام کاظم(ع) فرمود: «این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشای و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها داده ایم یا خیر»؟!
محمد بن علی نیشابوری می گوید: «به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سؤالات داده شده است».
هنگامی که نمایندة نیشابوریان به خراسان بازگشت با تعجب دید کسانی که امام، اموالشان را نپذیرفته به مذهب «فَطحیّه» وارد شده اند امّا شطیطه همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است. سلام حضرت را به او رسانید و کیسة پول و پارچة کفن را به وی تقدیم کرد و همان طور که امام فرموده بودند، پس از نوزده روز از دنیا رفت.
چون شطیطه درگذشت، امام در حالی که سوار بر شتر بود به نیشابور وارد شد و بر پیکر او نماز گذارد و به هنگامِ بازگشت، این بشارت شیرین و مژدة دلنشین را به همة شیعیان در همة عصرها و نسل ها داد که:
من و امامانِ نظیرِ من باید و ناگزیر بر جنازه های شما حاضر شویم، در هر جا که از دنیا بروید، پس تقوای خدا را در خود حفظ کنید.7
لازم به یادآوری است که امروزه قبر این بانوی سعادتمند در شهر نیشابور همچنان زیارتگاه ارادتمندان به خاندان پیامبر(ص) و شیعیان آنها است و به نام «بی بی شطیطه» معروف می باشد.
مرحوم آیت الله سیّد محمّد باقر مجتهد سیستانی ـ پدر بزرگوار مرجع عالی قدر شیعه حضرت آیت الله العظمی حاج سیّد علی سیستانی (حفظه الله تعالی) برای آنکه به محضر مقدّس امام زمان(عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را در چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند.
ایشان در این ارتباط فرموده اند: در یکی از جمعه های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانة نزدیکِ به آن مسجدی که در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد، از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به درِ آن خانه رفتم. خانه ای کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن نور عجیبی می تابید. در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر(ع) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند، ضمناً در آن اتاق جنازه ای را دیدم که پارچة سفیدی روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمودند:
چرا این گونه دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟ مثل این باشید (در حالی که اشاره به آن جنازه می کردند) تا من خود به دنبال شما بیایم.
بعد فرمودند:
این بانویی است که در دوران بی حجابی (کشف حجاب رضاخانی) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند
📚
استادی، رضا، کشکول برای منبر، ص 416، چاپ ارزشمند.