eitaa logo
"پاتوق کتاب آسمان"
494 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
119 ویدیو
7 فایل
🔹معرفی‌و‌عرضه‌آثار‌برجسته‌ترین‌نویسندگان‌و‌متفکرین‌ایران‌و‌جهان 🔸تازه‌های‌نشر 🔹چاپارکتاب/ ارسال‌به‌سراسرایران https://zil.ink/asemanbook ادمین: @aseman_book آدرس: خ‌مسجد‌سید خ‌ظهیرالاسلام‌کوچه‌ش۳ بن‌بست‌اول سمت‌راست "سرای‌هنر‌و‌اندیشه" تلفن:09901183565
مشاهده در ایتا
دانلود
محفل جمع خوانی کتاب؛ 📚...بینوایان... اثر: ⏱ هر روز از ساعت ۱۸:۰۰ جلسه حضوری است و امكان حضور مجازی در آن نيز فراهم است. https://www.skyroom.online/ch/sohasima/jirjirak @skybook
بینوایان- جلسه بیست و چهارم_1.mp3
27.05M
🎙...بینوایان... ترجمه 🔹 جلسه بیست و چهارم 🔸 بخش دوم، فصل ششم @skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
‌ این دومین تجلی نور بود که در مدت عمرش می‌دید. اسقف در افق زندگی‌اش طلیعه تقوا را آشکار کرده بود و
‌ ژان والژان به او خواندن می‌آموخت. گاهی وقت ها که به بچه می‌گفت کلمات را هجّی کند، به یاد می‌آورد که در زندان با چه افکار تاریکی خواندن را فرا گرفته بود. حال آن افکار به آموزش خواندن به کودک تغییر یافته بود. حال دیگر لبخند تبهکار دیروز چون لبخند فرشتگان پرمعنا بود. او الهاماتی را از عالم بالا و اراده‌ای فوق بشری را احساس می‌کرد و به رؤیا فرو می‌رفت. اندیشه نیک نیز چون اندیشه بد گردابی دارد. همۀ زندگی ژان والژان در این خلاصه شده بود که به کوزت خواندن و نوشتن بیاموزد و به او فرصت بازی بدهد. علاوه بر این، با او از مادرش سخن می‌گفت و به او یاد داده بود دعا کند... (۲) برشی از کتاب: ‌📚 / اثر: @skybook
محفل جمع خوانی کتاب؛ 📚...بینوایان... اثر: ⏱ هر روز از ساعت ۱۸:۰۰ جلسه حضوری است و امكان حضور مجازی در آن نيز فراهم است. https://www.skyroom.online/ch/sohasima/jirjirak @skybook
‌ آدم بزرگ‌ها همین طورند، نباید از ایشان رنجید. بچه‌ها باید نسبت به آدم بزرگ‌ها خیلی گذشت داشته باشند. ولی البته ما که معنای زندگی را درک می‌کنیم به اعداد می‌خندیم. دلم می‌خواست این داستان را مثل قصه پریان شروع کنم. دلم می‌خواست بگویم: «یکی بود یکی نبود. یک وقتی شازده کوچولویی بود که در سیاره‌ای به زحمت یک‌خرده از خودش بزرگ‌تر خانه داشت، و نیازمند بود به این‌که دوستی داشته باشد...» برای آن‌ها که معنی زندگی را درک می‌کنند این‌طور قصه گفتن بیش‌تر بوی راستی می‌داد. من نمی‌خواهم کتابم را سرسری بخوانند. من از نقل این خاطرات احساس غم و اندوه بسیار می‌کنم. اکنون شش سال است که دوست من با گوسفندش رفته است. من اگر در این‌جا سعی می‌کنم بتوانم او را توصیف کنم برای این است که فراموشش نکنم. جای تأسف است که دوست فراموش بشود. همه مردم رفیق نداشته‌اند... باشگاه کتاب‌خوانی مدرسه هُدهُد 🪴پاتوقِ‌کتابِ‌آسمان [متن از کتاب شازده کوچولو] @skybook