بینوایان جلسه سیو پنجم.mp3
40.45M
#گرم_کتاب
🎙...بینوایان...
#ویکتور_هوگو
ترجمه #محمدرضا_پارسایار
#نشر_هرمس
🔹 جلسه سی و پنجم
بخش سوم کتاب (ماریوس) فصل چهارم تا صفحه ۹۴۶
@skybook
* دلم میخواهد شما جوانها کتاب بخوانید
جوانان برای نقشآفرینی در آیندهی نهچنداندور، لازم است که اهل مطالعه باشند و رهبر انقلاب در این زمینه خطاب به جوانان تاکید کردند که: «شما احتیاج دارید بخوانید، احتیاج دارید بدانید.» ۱۳۹۸/۳/۱ «دلم میخواهد شما بچّهها، جوانها، واقعاً کتاب بخوانید.» ۱۳۹۷/۳/۷ و مورد دیگر اینکه «خودسازی کنید؛ هم خودسازی جسمی، هم خودسازی معنوی و روحی، هم خودسازی فکری، با همان ترتیبی که عرض کردم. بعد از آنکه شما نوجوانان عزیز، در این میدان باعظمت و در این بهار باطراوت نوجوانی، حرکت درست را انجام دادید، آنوقت انسان میتواند مطمئن باشد که فردای این کشور فردای بهتر از امروز است.» ۱۳۹۵/۹/۲۳
#جوانی_و_فرصت_زندگی
🔰 مروری بر بیانات رهبر انقلاب در سالهای متمادی
@skybook
#گرم_کتاب
محفل جمع خوانی کتاب؛
📚...بینوایان...
اثر: #ویکتور_هوگو
🔹 جلسه سی و ششم
📆 یکشنبه ۱۱ شهریور ماه
ساعت ۱۷:۳۰
#پاتوق_کتاب_آسمان
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
#داستان_ملال_انگیز #آنتون_چخوف 🍏
هر قدر هم مرد موقر و کارمند عالی رتبهای باشید، باز اگر دختر دم بختی دارید، از آن ابتذال بازاری که دلبری و خواستگاری و ازدواج به خانهتان میآورد، در امان نیستید. مثلا من به هیچوجه نمیتوانم با این حالت پیروزمندانهای کنار بیایم که هربار گنِکِر مهمانمان میشود بر چهره زنم نقش میبند؛ همچنین نمیتوانم با این بتریهای لافیت و پورتوین و خِرِسی کنار بیایم که فقط برای این روی میز گذاشته میشوند که گنِکِر با چشمان خودش ببیند که ما چقدر دست و دلبازانه و مرفه زندگی میکنیم. تحمل خنده منقطع لیزا را هم، که آن را هم در کنسرواتوار یادگرفته است، ندارم، همچنین تحمل پشت چشم نازک کردنهایش را در حضور مهمانان مرد. مهمتر از همه، به هیچوجه نمیتوانم این را درک کنم که چرا موجودی هر روز به خانه من میآید و هر روز با من غذا میخورد که کاملا با عادتهای من، با علم من، و با شیوه زندگی من بیگانه است؛ موجودی که کوچکترین شباهتی به افرادی که من آنها را دوست دارم ندارد. زن من و خدمتکاران مرتب با حالتی مرموز پچپچ میکنند که«خواستگار است»، ولی با این حال نمیتوانم حضور او را درک کنم. حضور او نوعی سردرگمی در وجود من پدید میآرود، انگار کسی از قبیلهی زولوها در کنار من سر یک میز نشسته باشد. همینطور عجیب به نظر میآید که دخترم، که عادت کردهام همیشه به چشم او نگاه کنم، عاشق این کراوات و این چشمها و این گونههای نرم شده باشد...
قبلا ناهار را دوست داشتم یا دستکم نسبت به آن بیتفاوت بودم، ولی حالا ناهار جز بیحوصلگی و غیظ احساس دیگری در من بیدار نمیکند. از زمانی که عالیجناب و عضو هیئت رئیسه دانشکده شدهام، خانوادهام به علت نامعلومی لازم دیده است که صورت غذا و برنامهی ناهارمان کلا عوض شود. به جای آن غذاها سادهای که در زمان دانشجویی و اوایل حرفهی پزشکی به آنها عادت کرده بودم، حالا مرا با قلوهی خوابانده در شراب مادیرا و سوپ پورهای سیر میکنند که قندیلهای سفیدی در آن شناور است. درجه ژنرالی و شهرت موجب شده است که من تا ابد از آش کلم، پیراشکیهای خوشمزه، غاز و سیبزمینی پخته، و ماهی سیم با کته محروم شوم. همچنین از آگاشای پیشخدمت، که پیرزن پرحرف و خندهرویی بود، هم محروم شدهام. حالا به جای او یگور غذا را سرو میکند، جوانک ابله و مغروری که دستکش سفیدی هم به دست راستش دارد. فاصلهی بین سرو غذاها کم است، ولی به اندازه طولانی به نظر میرسد، چون به هیچشکل نمیتوان این فاصلهها را پر کرد. دیگر از آن شادمانی خبری نیست، از آن گفتوگوهای بیتکلف، شوخیها، خندهها، از آن ناز و نوازشهای متقابل و ان شادی که وقتی من و زن و بچههایم در اتاق ناهار خوری جمع میشدیم، به ما دست میداد. ناهار برای من که آدم پرمشغلهای بودم، زمان استراحت و دیدار با خانواده بود و برای زن و بچههایم یک جشن کوتاه، ولی زیبا و شادیبخش، زیرا میدانستند که من برای نیمساعت فقط به آنان تعلق دارم و نه به هیچکس دیگر، نه به علم و نه به دانشجویان. دیگر نمیشود با نوشیدن فقط یک پیاله مست شد، دیگر از آگاشا خبری نیست، از ماهی سیم و کته خبری نیست، خبری نیست از آن سروصدا و جار و جنجال های کوچک سر میز غذا از آن لگد پرانیهای زیر میزی یا افتادن چسب زخم از گونه کاتیا به درون بشقاب سوپ.
📚 داستانملالانگیز
✏️ #آنتون_چخوف
پاتوقکتابآسمان
بینوایان- جلسه سی و ششم.mp3
16.81M
#گرم_کتاب
🎙...بینوایان...
#ویکتور_هوگو
ترجمه #محمدرضا_پارسایار
#نشر_هرمس
🔹 جلسه سی و ششم
بخش سوم کتاب (ماریوس)
از صفحه ۹۴۶ تا پایان فصل چهارم
@skybook
"پاتوق کتاب آسمان"
#تازه_های_نشر 📙 سرمایهداری مُرد قاتل: فئودالیسم فناورانه جدیدترین اثر: #یانیس_واروفاکیس نویسنده
این روزها به هر جا که مینگری سرمایه پیروزمند است. نمادهای جدید قدرتش از همه جا بیرون میجهد - یادمانهائی مادی در شهرها و در تمامی چشم اندازها، یادمانهائی دیجیتال بر صفحههای نمایش و در دستان ما. در این میان بینوایانی که سرمایه ندارند در فلاکت غوطه میخورند و مردم سالاریهای ما زانوان شان را در برابر اراده سرمایه خم میکنند. بدین ترتیب با کدام جرأت حتی قرار داشتن سرمایه داری در مسیر نابودی را تصور میکنم؛ آیا سرمایهداری مغلوب شد؟ آیا از یاد بردهام که سرمایه داری را هیچ چیز بیش از این توهم تقویت نمیکند که دارد در جریان تکامل تاریخ به سمت نابودی میرود و تبدیل به امری جدید میشود - یک اقتصاد مختلط، یک دولت رفاه، یک دهکده جهانی؟
برشی از کتاب:
📙 سرمایهداری مُرد قاتل: فئودالیسم فناورانه
🔹 اثر: #یانیس_واروفاکیس
@skybook
.
🌷 | ربیع حیات
✏️ رهبر انقلاب: بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیع الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابیعبدالله جعفربنمحمدالصّادق ولادت یافتهاند و ولادت پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است. ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
🪴
@skybook
اگر نه باده غمِ دل ز یادِ ما بِبَرَد
نهیبِ حادثه بنیادِ ما ز جا بِبَرَد
اگر نه عقل به مستی فروکَشَد لنگر
چگونه کَشتی از این وَرطِهٔ بلا ببرد
فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دَغا ببرد
گذار بر ظلمات است، خِضْرِ راهی کو؟
مباد کآتش محرومی آبِ ما ببرد
دل ضعیفم از آن میکَشَد به طَرْفِ چمن
که جان ز مرگ به بیماریِ صبا ببرد
طبیبِ عشق منم باده دِه که این معجون
فَراغت آرد و اندیشهٔ خطا ببرد
بسوخت حافظ و کس حالِ او به یار نگفت
مگر نسیم پیامی خدای را ببرد
#حافظ
به برگهای زیبا و رنگارنگ مینگرم؛ با من سخن میگویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست...
📙 پاییز آمد
#گلستان_جعفریان
@skybook
پاییز آمد.mp3
16.82M
🎙 پاییز آمد
مروری بر مقدمه و خوانش بخشی از فصل اول کتاب؛ "پاییز آمد"
خاطرات فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی
🖊 #گلستان_جعفریان
📆 ۱۷ شهریور ۱۴۰۳
#صدای_قلم
#گفتگوهای_کتابفروشی
@skybook
هر آدمی،
سنگی است بر گور پدر خویش...
#جلال_آل_احمد
زاده ۱۱ آذر ۱۳۰۲
تهران،
درگذشت
۱۸ شهریور ۱۳۴۸ (۴۵ سال)
@skybook