🍃 #خاطره | همراهی با خانواده
🔸زهرا مصطفوی روایت میکند: یک روز مادرم مهمان داشتند. مهمان حالا یا سرزده آمده بود و یا بالأخره کارها درست و آماده نبودند. یادم است خانم با دستپاچگی میخواستند شیرینی و میوه ای جورکنند. آقا گفتند: «نه، شما بروید، شما بروید پیش مهمانها» و پشت سر آن هم به طرف سماور رفتند. آن موقع سماور ذغالی بود و خیلی هم سخت میگرفت. آقا این قدر سماور را تکان دادند تا بگیرد و چایی جور کردند و تشریفات چیدند و نگذاشتند خانم، مهمانها را تنها بگذارند و بیایند اتاق دیگر کارکنند.
📚جلد ۱، برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، صفحه ۶۳
•┈•┈••✾•🌿🇮🇷🌿•✾••┈•┈•
@smajidi_ir
🌐 گروه فرزندان مکتب حاج قاسم
https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
#خاطره
✍توی مسجد روستا مراسم ختم گرفتند
مردم میامدند برای عرض تسلیت .
یکهو حاجی از مسجد زد بیرون !
فهمیدیم اتفاقی افتاده.
پشت سرش راه افتادم .
کمی ان طرف تر از ورودی مسجد ،
گیت بازرسی گذاشته بودند و مردم را میگشتند !
خیلی بدش آمد.
اخم پیشانیش را چین انداخت .
رفت و با ناراحتی گفت:
« ما سی سال کسب آبرو کردیم ،
جمع کنید این ها رو !
مردم باید راحت رفت و آمد کنند،
ما داریم برای آسایش همین مردم کار میکنیم،
نه اینکه اون ها رو بذاریم تو تنگنا
پرچم بالاست 🇮🇷🤝🇵🇸
🆔 @smajidi_ir
🔰 #خاطره | اهل خودسازی
📝 «من شهید عزیزمان محمود کاوه را از بچگیاش میشناختم. پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی #مسجد_امام_حسن علیهالسلام بود که بنده آنجا نماز میخواندم و سخنرانی میکردم. دست این بچه را هم میگرفت با خودش میآورد. این جوان جزو عناصر کمنظیری بود که من او را در صدد خودسازی یافتم. حقیقتاً اهل خودسازی بود. در یکی از عملیاتها دستش مجروح شده بود، تهران آمد سراغ من. من دیدم دستش متورّم است. پرسیدم دستت درد میکند گفت که نه. بعد من اطلاع پیدا کردم، برادرهایی که آنجا بودند گفتند دستش شدید درد میکند، این همه درد را کتمان میکرد و نمیگفت. این مستحب است که انسان حتیالمقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید. یک چنین حالت خودسازی ایشان داشت.» ۱۳۶۶/۰۵/۲۷
➕ به مناسبت ۱۰ شهریورماه، سالروز شهادت شهید محمود #کاوه
#کانال_کشکول_محب_الزهرا
#افتخار_ما_حمایت_شماست
@smajidi_ir
💢 #بیاد جواد نژاد اکبر #فرمانده #شهید #گردان صاحب الزمان #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا :
.
▪️ #خاطره// مادرش از آخرین اعزام فرزندش می گفت: « غلامعلی ، در آخرین اعزام ، به من که او را بدرقه می کردم ، گفت : « من دارم به جبهه می روم .» و این جمله را چندبار تکرار کرد . گفتم : « چندین بار رفتی و این بار نرو . » نگام کرد و گفت : « مادر ، من به جبهه می روم و سه روز بعد شهید می شوم و پیکرم برنمی گردد . » ناراحت شدم و گفتم : « مادرت بمیره. چرا می گویی جنازه ات نمی آید ؟ » گفت : « دوست ندارم جنازه ام توسط کسانی تشییع شود که به جبهه نیامدند و کمکی به رزمنده ها نکردند . »
.
🇮🇷🌷 این سردار رشید بابلی سرانجام در تکمیلی عملیات کربلای 5 در 12/12/1365 در شرق بصره شهد شیرین شهادت را نوشید و همان طور که خودش پیش بینی کرده بود ، به مدت 10 سال مفقود و در دی ماه 1376 شناسایی و در گلزار شهدای بالابیشه سر به خاک سپرده شد .
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
❣ @smajidi_ir
#فرزندان_مکتب_حاج_قاسم
https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38