eitaa logo
کشکول محب الزهرا
218 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2هزار ویدیو
24 فایل
ما بر سر عهدی که بستیم ماندیم اما تو ... ارتباط با ما @moheb_v لینک گروه فرزندان مکتب حاج قاسم https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
مشاهده در ایتا
دانلود
محفلی دوستانه بود و سید مرتضی آوینی و رضا برجی( عکاس و مستندساز جنگ ) و شهید گنجی دور هم نشسته بودند و گپ می زدند. از خاطرات خود با دیگر شهدا می گفتند که گنجی رو کرد به آقا مرتضی و گفت: «حاجی در شهادت دیگه بسته شده» سید نگاهی به گنجی انداخت و گفت: نه برادر شهادت لباس تک‌سایزیه که باید تن آدم به اندازه اون دربیاد، هر وقت به سایز این لباس در اومدی، پرواز می‌ کنی، مطمئن باش!». رضا که شاهد گفت و گوی آنها در مورد شهادت بود، به سید مرتضی گفت: حاجی، من چی؟ کی نوبت پرواز منه؟» سید با یادآوری مناطقی که رضا در آنها مستند ساخته بود، گفت: «تو هم در کوله ات چیزایی داری که نمی دونم چیه، هر وقت اون رو سبک کردی وقت پروازته.». کوله سید و گنجی سبک شد اما کوله رضا معلوم نیست کی سبک می شود. مبارک باد •┈┈••••✾•🦋•✾•••┈┈• ❣ @smajidi_ir https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
جنگ ایران عراق ۸ سال به طول انجامید و همان منجر به بیمه شدن کشور از استعمار و اسثمار شیاطین 😈 انسان نما شد جالب اینجاست دومین کشور شیعی یعنی یمن با یک کشور عربی یعنی عربستان ۸ سال جنگید و پیروز این جنگ یمن شد حال رژه اقتدار انصارالله یمن را ببینید فرق است بین ولایت الله با ولایت شیطان حال آمریکا ۲۰ سال در افغانستان بود ولی حتی جز انتحاری و کلاچ سلاح انچنانی ندارند کشوری که هنوز در ابتدائی ترین چیزها دچار مشکلات عدیده است تقابل خیر و شر همیشه چنین بود و خواهد بود ایران در پی استقلال کشور ها و سیاست امریکا زدایی را در پیش گرفته اما آمریکا خوی وحشی گری و استثمار و مستعمره کردن ✍ سید محمد مجیدی •┈┈••••✾•🦋•✾•••┈┈• ❣ @smajidi_ir https://eitaa.com/joinchat/469565635C2de1852c38
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام قسمت اول: ماجرای برخورد مرد شامی و امام حسن مجتبی علیهم السلام را بارها برایمان نقل کردند ولی . . . ولی این روایت شنیدنی است ! مردی اهل شام وارد مدینه شد و با امام حسن مجتبی علیه السلام سوار بر مرکب در حال گذر بود روبرو شد مرد شامی تا امام را شناخت بدون هیچ مقدمه ای تحت تاثیرات تهاجم فرهنگی معاویه شروع به فحش و ناسزا هر چه تمام به حضرت نمود و چیزی دریغ ننمود. بعد آنکه از توهین و ناسزا خسته شد حضرت خندید و فرمود امری چند بر تو مشتبه شده و علت این طرز برخوردت را بخوبی می دانم حضرت اگر اداره می نمود برخوردی سخت با او می نمود یا اینکه یارانش را فرا می خواند تا پاسخی سخت به مرد شامی بدهند ولی چنین نکرد ولی کظم غیظ حضرت و راه ارشاد و هدایت را در پیش گرفتن همانا و اصلاح یک ناصبی همانا ! ولی هدف ما نقل این داستان نیست بلکه . . . 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام دهه پنجم هجری تمام شد روزگار ماجرای برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی علیهم را سینه به سینه چرخانید تا به سینه پاک یکی جوانان سلحشور دیار رمنت( از توابع شهرستان بابل ) جای گرفت این جوان رعنا به خاطر لیاقت و استعداد و امانتداری که از خود نشان داد فرمانده لشکر 25 کربلا (استان مازندران )مسئولیت گردان تدارکات مسلم 1 و 2 را به او سپردند جوانی خوشرو و خوش برخورد و البته ورزش کار آن هم در رشته رزمی ! در جبهه یکی از رزمنده ها به سمت چادر گردان تدارکات می رود و از مسئول تدارکات تقاضا وسیله ای می کند جوان قصه ما در جواب درخواستش با متانت و خوشرویی می گوید: من حرفی ندارم فقط شما یه نامه از فرمانده ات بیاورد هرچه خواستی با خود ببر . . . اینها همه مال شماست و ما خادم شما . . . من امانتدار هستم نمی توانم همینطوری به تو چیزی بدهم . . . اما رزمنده هرچه اصرارکرد فایده در برنداشت تا اینکه به قول گفتنی از کوره در رفت . . . آخر ماجرا شنیدنی است . . . 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام جوان که سماجت مسئول گردان تدارکات را می ببیند از کوره در می رود و شروع به ناسزا گفتن می کند . . . الفاظی که زبان از آن شرم دارد شاید شبیه به سخنان مرد شامی . . . ولی اتفاقی بود که رخ داد . . . ولی فرمانده دفترش را که در دست داشت شروع به نوشتن کرد گویی که اتفاقی نیافتده است . . . دور و اطرافیان فرمانده که عاشق و شیفته او بودند به قولی مریدان او بودند این حرکت جوان گستاخ را برنتافتند و خواستند که ضرب و شتمی به جوان بدهند. . . اما فرمانده ما شاگرد مکتب کریم اهل بیت علیه السلام و امام خمینی (ره ) بود جلو مریدان خود را گرفت خطاب به آنان گفت: شما چه کار دارید به این حرف ها ! به شما ها که نگفت که برتافتدید . . . هروقت حرفی به شما زد و نسبت داد بروید از خودتان دفاع کنید . . . شما هیچ کدام حق دخالت ندارید . . . 🔸🔸🔸🔸🔸 این انقلاب چه فرزندانی را تربیت کرد خدا میداند . . . صفا مریدان فرزندان زهرا را خدا می داند . . . اما این تمام قصه نبود . . . 👣 با ما همراه باشید 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام آنان وقتی رفتار پیر مرادشان را می ببینند این حرکت را درک نمی کنند که چرا در مقابل گستاخی جوان عکس العملی نشان نمی دهد حتی جلوی آنان را هم می گیرد . . . زبان به اعتراض می گشایند و یک صدا به فرمانده شون میگن : علی جان! او حرف های زشتی را به شما نسبت می دهد و اباحی از چیزی هم ندارد!. . . اینجا بود که فرمانده جوان ما که نامش همنام مولایش ، علی بود ریا را کنار گذاشته و هدف از جبهه آمدنش را لو می دهد ! . . . براستی امثال علی در کدام مکتب خانه ای زانوی تلمذ و شاگردی زده اند . . . شهید علی با زبان ساده عمق درک و فهمش را از جبهه اینگونه به هم رزمانش می گوید: ما اینجا آمدیم تا خودمان را اصلاح کنیم . . . ما آمدیم که به خاطر اسلام و دین و مملکت ، دشمن را از بین ببریم . . . به خاطر رهبری اینجا آمدیم . . . به خاطر چی لبیک گفتیم. . . ما اینجا نیآمدیم که با هم درگیر شویم و با هم بجنگیم . . . 🍁🌷🌹🌹🌳🍂🍃🍁🌾🌸🌼🌹 براستی عمق درک و معارف فرزندان خمینی تا به کجا ها سرک کشیده است . . . بی جهت نیست که نامشان در عالم طنین انداز محافل و مجالس شده است . . . بی جهت نیست که دشمنان می خواهند نامش نباشد یا که کم رنگ باشد. . . در قسمت بعدی شهید قصه را معرفی خواهیم نمود . . . 🌹 با ما همراه باشید با روایتی از 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام ! شاگرد مکتب کریم اهل بیت علیه السلام و امام خمینی (ره ) کسی نبود جز شهید علی مدد قلیزاده . . . اطرافیانش مات و مبهم رفتار حسنی اش به گونه ای که توان درک آن برایشان دشوار بود . . . ناراحتی بچه ها از یه طرف و رفتار علی از طرف دیگه . . . صبر بچه ها دیگه لبریز شد . . . دور اطرافیانش هم سن سال پدرش بودند ولی باز مجذوب و ذوب در علی . . . با ناراحتی فراوان به او گفتند: علی جان تو چرا اینگونه برخورد میکنی . . . علی آقا اگر تو می خواهی اینگونه عمل کنی ما نمی توانیم پیشت فعالیت کنیم . . . هربار که علی را به سخن می آوردند چشمه ای از معرفتش می جوشید . . . علیمدد که گویی اتفاقی نیافتده با حالتی پدرانه و عزمی راسخ گفت : هر کس دوست دارد پیش من باشد من اینگونه عمل خواهم کرد . . . هرجایی دوست دارید می توانید بروید خدا به همراهتان من از کسی ناراحت نمی شوم . . . ما برای رضای خدا به اینجا آمدیم . . . دست یاری به هم دهیم تا به خاطر اسلام دشمن را از بین ببریم . . . براستی دنیا دیروز مات و مبهوت فرزندان خمینی و امروز مات و مبهوت فرزندان خامنه ای . . . این گوشه ای از چشمه سار زندگی بود که به نمایش در آمد . . . برای شادی شهدای اسلام و مدافعان حرم صلوات 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57