eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
981 دنبال‌کننده
133 عکس
28 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
مرکز تخصصی احیاء امر با همکاری گروه فرهنگ و هنر دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات برگزار می‌کند: 📌 آهات؛ سلسله نشست‌های تخصصی تحلیل هنری و اجتماعی عزاداری ها و سوگواری های فاطمیه ۱۴۰۱ (نشست سوم) 👤 با حضور حاج 🗣 دبیر علمی: دکتر 👥️️ کارشناسان: ▫️ استاد کارشناس ادبی ▫️ کارشناس موسیقایی ▫️ کارشناس اجتماعی 🗓 تاریخ برگزاری: دوشنبه ۲۴ بهمن‌ماه 🕰 زمان: ساعت ۱۵:۰۰ 🏢 مکان: دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ✅ هماهنگی جهت حضور از طریق شناسه @ehyayeamr1 در پیام‌رسان بله 🔻🔻🔻 🌐 ehyayeamr.ir 🆔 @heyatiha72
کارگاه‌نقد‌تخصصی‌شعر‌ولایی جلسه ٢٠٩ دوشنبه ٢۴ بهمن۱۴۰۱‌ ساعت ۱۸ تا ۲۰:۳۰ تهران خیابان‌ وحدت‌ اسلامی‌ کوچه‌ خندان‌ حسینیه‌سادات
🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem
کارگاه‌نقد‌تخصصی‌شعر‌ولایی جلسه ٢١٠ دوشنبه ٨ اسفندماه ۱۴۰۱‌ ساعت ۱۸ تا ۲۰:۳۰ تهران خیابان‌ وحدت‌ اسلامی‌ کوچه‌ خندان‌ حسینیه‌سادات
... صدایت می‌وزد از لابه‌لای این شب موهوم و می‌خواند مرا تا روشنای باوری محتوم صدایت می‌رسد ـ باور کن این‌جا وهم می‌بارد نمانده جز سکوتی ـ استخوانی مانده در حلقوم نفس از سینه‌ی آیینه دیگر برنمی‌آید دریغا عطسه‌ی حیرت در این آئینه مسموم فرود شانه‌ام آواری از زخم و گل و درد است بر این ویرانه جا خوش کرده غربت، تلخ‌تر از بوم حصار لحظه‌ها جان مرا در خویش افشرده‌ست به دام افکنده روح خسته‌ام را عنکبوتی شوم دلم را می‌برد توفان تردیدی که در راه است دلم ـ این روح ناآرام در گرداب تن محکوم ـ [] ولی در خود نمی‌گنجم که می‌دانم شب قدر است شب قدری که قدر تو برایم می‌شود معلوم! دلم را برد چشمانی که شرحش بی‌نهایت ـ آه شگفتا چشم‌های تو، دريغا این دل معصوم... دوباره شعله‌ور شد شعرهام اما مپرس از من چه خواهد بود آیا بعد از این فرجام این مفهوم و می‌دانم که روزی می‌رسی از راه و می‌گیری غبار غربت از آیینگان خفته‌ی مغموم عدالت می‌تپد با نام تو ای آخرین فریاد عدالت ـ حالیا این زخم خورده غربت معصوم مرا تا روشنای آشنای باوری محتوم می‌خواند صدایی که وزید از لابه‌لای این شب موهوم سروده شده در بهمن 1374
هنری به ‌نام جهاد تبیین ضرورت جهاد تبیین به شکل هنرمندانه به نام خداوند جان‌آفرین حکیم سخن در زبان آفرین در عرصه ادبیات و شعر بی‌گمان، «چگونه‌گفتن» (شیوه بیان هنری) بسیار مهم‌تر از «چه‌گفتن»(محتوا) است. در ادبیات شیعی، به این مهم بسیار توجه شده و «بلاغت» و شیواییِ سخن، به عنوان یک اصل غیرقابل انکار، همواره مورد توجه شاعران شیعی بوده است. به این دو شاهد تاریخی- که برگرفته از سخنرانی حجت‌الاسلام حامد کاشانی است- بنگرید: شاهد یکم: پاسخ «شعر» را به «شاعر» بسپار! قبل از این‌که جنگ صفین شروع شود، معاویه(لع) به عمروعاص(لع) گفت که این جنگ خیلی خطرناک است…نامه‌ای به ابن عباس بنویس و او را تمجید کن... عمروعاص نامه‌ای نوشت و چندبیت هم زیر آن نوشت و ابن عباس را مدح کرد و گفت تو که اعقل عقلا هستی! و... ابن عباس همین‌که این نامه را دید مبهوت شد و گفت: عجب! این‌ها روی من هم حساب کرده‌اند! امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه فرمودند: باید جواب او را بدهی! نامه‌ی او را بی‌پاسخ نگذار.... نامه را خودت جواب بده؛ ولی خودت شعر را جواب مده! تو که شاعر نیستی! بگو برادرت «فضل بن عباس» شعر را پاسخ بدهد؛ او شاعر است. یعنی: قصد قربت کافی نیست! یعنی جهاد تبیین [فقط] به نیّت خالص نیست. باید کار را به دست کاردان سپرد وگرنه به درد نمی‌خورد. جهاد تبیین یعنی کارِ درجه‌ی یک! چرا شعر می‌گویی؟ وقتی شعر می‌گویی باید چیزی اضافه بر متن، یعنی باید هنر داشته باشد. وقتی شعرا به محضر ائمه علیهم‌السلام می‌رسیدند، شعر بی‌کیفیت نمی‌خواندند. یا کُمِیت می‌آمد و شعر خودش را می‌خواند، یا نفر بعدی می‌آمد و شعر کُمِیت را می‌خواند. یعنی «شعر فاخر» را به «شعر جدید» ترجیح می‌دادند. جهاد تبیین یعنی کار درجه‌ی یک! نه اینکه فقط قصد قربت کنیم و بگوییم کاری انجام می‌دهیم. باید کار را متقن و سدید و دقیق و جذاب و فاخر انجام داد؛ وگرنه نام این کار جهاد تبیین نیست و تلاشی برای حال به‌هم زدن است!
هنری به ‌نام جهاد تبیین ضرورت جهاد تبیین به شکل هنرمندانه بخش دوم شاهد دوم: الغدیر؛ اثری بلیغ و تبیین‌محور [پشتکار و همت علامه امینی(ره) برای بلاغت هنری کتاب «الغدیر» مغفول مانده است..] آشیخ محمدعلی اردوبادی، آذری[زبان] بود؛ غیر از فقه و اصول و عقاید، در ادبیات هم حیرت‌انگیز بود. از زحمات ایشان، فخامتِ کتاب «الغدیر» در ادبیات است. علامه امینی رضوان‌الله تعالی‌علیه همه‌ی الغدیر را برای مرحوم اردوبادی خوانده است و او هم ویرایش کرده است؛ حتّی بعضی اوقات که در بیمارستان بود، علامه کنار او می‌رفت و متن را می‌خواند و ایشان اصلاح می‌کردند. یکی از نقاط قوّت الغدیر، فخامتِ ادبیات این کتاب است. یکی از دلایلی که در روزگار اخیر کتاب‌های اعتقادی ما در بین عامّه اصلاً به چشم نمی‌آید، این است که ادبیات این کتب، ضعیف است! فقط حرف خوب کافی نیست؛ باید خوب هم نوشته شود، باید خوب هم گفته شود، باید ادیبانه و هنرمندانه باشد، وگرنه اصلاً نگاه نمی‌کنند.
🔹چشمۀ دیدار🔹 چشمۀ دیدار تو سراب ندارد ساحت دل، بی‌تو آفتاب ندارد آن‌که پناهش دهی چه بیمش از اغیار؟ وآن‌که شفیعش تویی حساب ندارد گفتم و بستم دهان مدّعیان را حرف حسابی دگر جواب ندارد رحمتی ای آشنای جان که دل من از تو دگر طاقت عتاب ندارد چون که تو را خواست، پس هر آنچه تو خواهی عاشق تو حق انتخاب ندارد «صدق» دعا را بَرَد به‌سوی اجابت برگِ گُل کاغذی، گلاب ندارد 📝 محمدجواد_محبت شادی روح این شاعر متعهد و ولایی‌سرا، صلوات و فاتحه‌ای هدیه کنیم. 🌐 shereheyat.ir/node/2681@ShereHeyat
سلام عزیزان در خصوص نوحه‌‌های مردمی، جذاب و تأثیرگذار، در حال تحقیق و بررسی هستم. شما می‌توانید در این امر فرهنگی و معنوی سهیم باشید. لطفاً از طریق لینک: @smahdihoseinir بخشی از متن یا فایل صوتی نوحه‌هایی را معرفی و ارسال کنید، که از نظر شما در این‌دهه، زبانزد شده و جذاب و تاثیرگذار بوده است. یادآوری: مقصود از نوحه، تمام قالب‌هایی است که در هیئت‌ها امروزه اجرا می‌شود. با سپاس و احترام فراوان
🌹عید نوروزتان، مبارک باد 🌹رمضان، عیدِ جان مبارک باد 🌹 عید نوروز و عید بندگی است؛ 🌹عیدتان، توأمان مبارک باد!
(1) (فریداصفهانی) بخشی از یک شعر بلند ایران سربلند من، ایران سرافزار ایران هوشیار من، ایران هوشمند ... هرچند داغ‌داری و هرچند خسته‌دل هرچند سوگواری و هرچند دردمند تا دشمن حسود تو از خشم جان دهد، با عاشقان سوته‌دل خود بگو بخند خوش باش ای فلات شهیدان! که دیر نیست دستان شرقی تو، بت غرب بشکنند با خاندان عشق تو را چون ارادت است، خوش باش و شاد زی؛ چو شدی آسمان‌پسند ای پرچم بلند تو با عشق، همنشین وی نام سبزپوش تو چون سرو، سربلند! ما گردی از تو را به صبا هم نمی‌دهیم! هستیم همچو کوه بر این گفته، پای‌بند این بوی کربلاست که مستانه می‌وزد از کاکل سپید دماوند تا سهند زلفی ز دختران تو از شانه عفاف بیرون مباد! تا که پلشتان به هم زنند... ایران بی شهید و شهادت چه ظلمتی است یعنی تو را ز وحشت و ظلمت بیاکنند؟ شمعی ز مهر فاطمه در من شکفت و گفت: ایرانیان پاک....(*)، پروانه منند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد محتاج توبه‌اند ولی پاک‌دامنند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد کم را فروگذار، بسان پاک‌دامنند ... خاتون صبح، زلف سحر شانه کرد و گفت: برخیز خواب‌های تو هم، سایه‌روشنند با اهل شب، حکایت ظلمات تا به کی؟ با اهل روز، قصه خورشید تا به چند... (*شعر از نظر وزنی مخدوش است؛ شاعر محترم، دچار خطا در قرائت شعر شده است) نکته مهم: در جشنواره شعر فجر سال 1401 شاعر انقلاب، آقای قادر طهماسبی(فرید اصفهانی) قبل از قرائت شعر خود این توضیح را ارائه نمود: سال ۱۳۶۹ خوابی دیدم که برایم معما بود و امسال، این معما حل شد. در این محفل، قسمت‌هایی از غزل جدیدم را می‌خوانم تا راه برای کسانی که می‌خواهند از انقلاب دفاع کنند، باز شود.