eitaa logo
کانال ســـرבار בلها
1.2هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
11.1هزار ویدیو
87 فایل
کانال سردار دلها با تاسی از الگوی حاج قاسم سلیمانی تمام همت را درمعرفی آن شهیدوالامقام بکار می بندد تا مکتب آن شهید را به نسل جامعه معرفی نماید. قرارگاه بسوی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
✅تلنگر تو اتوبوس پیرمرد به دختره که کنارش نشسته بود ! گفت : دخترم این چه حجابیه که داری ؟ همه ی موهات بیرونه ؟ دختره با پررویی گفت: تو نگاه نکن ! بعد از چند دقیقه پیرمرد کفشش را درآورد، بوی جوراب در فضا پخش شد !!! دختره درحالی که دماغشو گرفته بود به پیرمرد گفت : اَه اَه اَه این چه کاریه می کنی خفمون کردی ؟ پیرمرد باخونسردی گفت: تو بو نکن ! ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @smmdjk
طنز جبهه😄😄😁 در اوج باران تیر و ترکش بعضی از این نیروها سعی شان بر این بود تا بگویند قضیه اینقدرها هم سخت نیست و شبها دور هم جمع می‌شدند و روی برانکاردها عبارت نویسی می‌کردند. یکبار که با یکی از امدادگرها برانکارد لوله شده‌ای را برای حمل مجروح باز کردیم، چشممان به عبارت‌ «حمل بار بیش از 50 کیلو ممنوع» افتاد. از قضا مجروح نیز خوش هیکل بود. یک نگاه به او می‌کردیم یک نگاه به عبارت داخل برانکارد. نه می‌توانستیم بخندیم، نه می‌توانستیم او را از جایش حرکت بدهیم. بنده خدا هاج و واج مانده بود که چه بگوید. بالاخره حرکت کردیم و در راه مرتب می‌خندیدیم.🤣🤣🤣 @smmdjk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 👈تیکه سنگین میثم مطیعی به مدیریت دولت در مراسم جشن عقد یک زوج جوان در آستان مقدس امامزاده قاضی‌الصابر(ع)... ❤️آقا داماد واقعا مردی که با دلار 21 تومنی ازدواج کردی 😂 ⚡ 💥واقعا شیرژیان به این مردها میگن .واقعا خانمها باید بله بگن به چنین مردی که آمده و قصد ازدواج داره 🍀 👈تیکه سنگین میثم مطیعی به مدیریت دولت در مراسم جشن عقد یک زوج جوان در آستان مقدس امامزاده قاضی‌الصابر(ع)... ❤️آقا داماد واقعا مردی که با دلار 21 تومنی ازدواج کردی 😂 ⚡ 💥واقعا شیرژیان به این مردها میگن .واقعا خانمها باید بله بگن به چنین مردی که آمده و قصد ازدواج داره @smmdjk
🔘 داستان کوتاه با خواهرزاده 10 ساله ام داشتیم حرف می زدیم . یک موضوعی را برایم تعریف کرد و برای اینکه مطمئن شود فهمیده ام پرسید : افتاد ؟ پرسیدم : دایی جون ! میدونی "افتاد" یعنی چی ؟ گفت : یعنی یه چیزی از بالا بیاد پایین دیگه مثل جاذبه زمین گفتم : انیشتین ! اینو که نی نی هم بلده . چرا وقتی می خوای بفهمی کسی منظورت رو درست فهمیده می پرسی "افتاد " ؟ کمی فکر کرد و گفت : یعنی که حرفهای من از دهنم در میاد میره هوا و میفته توی سر تو گفتم : خلاقیتت رو دوست داشتم ولی نه . اصلش این بوده "دوزاریت افتاد" ؟ پرسید : دوزاری یعنی چی ؟ گفتم : یعنی دو قرون یعنی دو ریال . میدونی ریال چیه ؟ گفت : همون تومنه ولی صفرش رو باید برداری گفتم: آفرین . قدیما یه سکه هایی بود دو ریالی . هر ۵ تاش می شد یه تومن . پرسید : ۱۰۰۰ تومن چند تا سکه میشد ؟ گفتم : پنج هزارتا گفت : ااااااااه چقدر ارزون . باهاش هیچی نمیشه خرید گفتم : اون موقع می شده . الان نمیشه. تلفن های عمومی رو طوری ساخته بودند که باید یه سکه دوزاری مینداختی توش تا به کسی زنگ بزنی پرسید: تلفن عمومی چیه ؟ گفتم : یه اتاقک های زرد رنگی بود توی خیابون که وقتی می خواستی به کسی زنگ بزنی ازش استفاده می کردیم . پرسید : خب چرا با گوشی زنگ نمیزدین ؟ گفتم : خب قدیما گوشی موبایل نبود گفت :زمان شاه ؟ گفتم : نه بابا همین بیست سال پیش پرسید : یعنی وقتی بچه بودی ؟ گفتم : آره وقتی من نوجوون بودم موبایل نبود. پرسید: پس با چی بازی می کردین ؟ گفتم : دایی جان میذاری من برات قضیه" دوزاریت افتاد "رو توضیح بدم یا نه ؟ پستم طولانی بشه دیگه کسی نمیخونه گفت : پست میدونم چیه . قبلا نامه به هم می نوشتن مینداختن تو صندوق پست گفتم نه عزیزم این پست یه چیز دیگه است . پست تلگرام منظورمه گفت: میدونم تلگرام چیه . من خودم تو کانالت عضوم . بقیه ش رو بگو گفتم : آها باشه . دوزاری رو مینداختن توی قلک تلفن عمومی پرسید : قلک چیه ؟ گفتم : تو قلک هم نمیدونی چیه ؟ پس پولهاتو کجا میذاری ؟ گفت : تو کارت بانکیم . گفتم : 😳😳😳😳 . خیلی خب بگذریم . حوصله توضیح دادن قلک رو ندارم . دوزاری رو مینداختن تو تلفن عمومی تا بشه صحبت کرد . پرسید : مثل شارژ ایرانسل ؟ گفتم : آره تقریبا گفت : خب ؟ گفتم : همین دیگه . وقتی دوزاری میفتاد تماس حاصل می شد . بعضی وقتها هم دوزاری نمیفتاد یا تلفن قورتش می داد و نمیتونستی حرف بزنی . گفت : خب ؟ گفتم : همین دیگه . واسه همین وقتی می خوان مطمئن بشن یه نفر منظورت رو فهمیده میگن دوزاریت افتاد یا نه هنوز تماس حاصل نشده ؟ دیدم دارد با تعجب نگاهم می کند . پرسیدم : انگار نیفتاد ؟ پرسید : چی ؟ گفتم : دوزاریت دیگه . گفت : دایی اون وقتا که موبایل نبود از تلفن عمومی به کی زنگ می زدین پس ؟ گفتم : به خونه زنگ می زدیم دایی گفت : اگه اون نفر خونه نبود چی ؟ گفتم : پیغام میذاشتیم بهمون زنگ بزنه پرسید : زنگ می زد تلفن عمومی ؟ گفتم : نه دایی زنگ میزدن خونه مون پرسید : خب چرا همون اول از خونه زنگ نمی زدید ؟ گفتم بی خیال شو دایی جان من. اصلا غلط کردم . بعد هم پیش خودم فکر کردم درآینده ، برای توضیح دادن بعضی چیزها به بچه هام احتمالا باید یه دیکشنری و یک کتاب ریشه ضرب المثل ها کنار دستم باشه . خداییش ما کی و چه جوری انقدر با بچه های این نسل فاصله گرفتیم ؟ انگاری که از یک سیاره دیگه اومده باشند . می ترسم وقتی بزرگ بشن نتونیم حتی با هم حرف بزنیم یا شاید هم مجبور باشیم از اپلیکیشن ترجمه همزمان استفاده کنیم . ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ @smmdjk