کانال ســـرבار בلها
.~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت پنجاه ونهم 🟥خودش که چیزی نمیگفت🙄. تودارتر از این حرفها بود. پورجعفر
.~🕊
📙|#سلیمانی_عزیز
🔮|#قسمت شصت
📓از ماموریت ها که فارغ میشود، دل به جاده🛣 میزند. سراغ تک تک فامیل میرود و بهشان سر میزند👀😍. از یک پیرزن هشتاد ساله👵🏻 گرفته تا یک بچه سه چهارساله👶🏻، همه را به اسم می شناسد.
📓خیلیها شاید نسبت دورتری با حاجی داشته باشند، ولی هوای آنها را هم دارد و دلشان را به دست ميآورد❤🥰.
✍🏻راوی: همرزم شهید
📚منبع: خبرگزاری ایسنا ، نمایندگی کرمان ۱۳
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
📗سالها از شهادت پسرش میگذشت🥀. آخر عمری تمام دلخوشیاش سرزدن های گاه و بیگاه های حاج قاسم بود😍🤗.
📗بوی آبگوشت🥘 خانه را پر کرده بود. حاجی مثل همیشه آمده بود برای احوال پرسی🙃. وقت زیادی نداشت، بآید میرفت تا به بقیه برنامه هایش برسد؛ اما مادر شهید خواسته دیگری داشت:
_من تنها هستم حاجی. بمون ناهار رو با هم بخوریم🥺🙏🏻.
📗هیچ وقت روی مادران شهدا را زمین نمیزد. در مرامش نبود😌. آن روز تا غذا آماده شود، دو سه ساعتی مونس تنهایی پیرزن شد🥰.
✍🏻راوی: حاج حسین کاجی
📚منبع: صوت مصاحبه موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه۱۷
♡ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت...
سروران ودوستان گرامی ام
ازاینکه حدود۶۰ شب این حقیر راهمراهی کردیدوحوصله بخرج داده ومطالب # سلیمانی عزیز# بخش اول رامطالعه نموده اید کمال تشکروقدرانی را دارم.
وازکلیه عزیزانی که زحمات زیادی رامتحمل شده ومطالب راآماده نموده اندکمال تشکر رادارم.
وان شاءالله وبادعای شما عزیزان ،عاقبت بخیروحاجت روا شوند.
🔻 از راه که میرسید، پدر را میبرد حمام. خودش لباسهای پدر را میشست. مینشست کنار بابا، دستهای چروکیدهاش را نوازش میکرد و میبوسید. جورابهای پدر را میآورد و موقع پوشاندن، لبهایش را میگذاشت کف پای پدر.
🔸 مادر هم که در بیمارستان بستری بود، از سوریه که آمد بیمعطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند؛ حتی برادر و خواهرها. وقتی با مادر تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را میکشید روی پاهای خستۀ مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشکهای چشمش پای مادر را شستوشو میداد.
🔺 کسی از حاجقاسم توصیهای خواسته بود. چند بندی برایش نوشت که یکیاش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم، دست پدر و مادرت را ببوسی. هم آنها را شاد میکنی، هم اثر وضعی بر خودت دارد.»
📚 از کتاب #سلیمانی_عزیز | گذری بر زندگی و رزم شهید حاجقاسم سلیمانی
شهید مدافع حرم
#حاج_قاسم_سلیمانی
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
🔅«دوستداشتنیتر از پدر»
♦️نشسته بودم بغل دست حاجی. یک دفعه زد روی پایش. از صدای نالهاش ترس برم داشت. گفتم: «حاجی چیزی شده؟ مشکلی پیش آمده؟» گفت: «من سه چهار روزه از حال آقا بیخبرم.»
پدرش فوت کرده بود. میان سنگینی غم از دست دادن پدر قلب و فکرش پیش حضرت آقا بود. فقط سه چهار روز بود جویای حالش نشده بود، آنوقت این طور آه میکشید، این طور خودش را سرزنش میکرد.
✍ابراهیم شهریاری
📍#سلیمانی_عزیز، ص۱۸۳
#اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 😭🌷🍃
#جانفدا
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛
کتاب صوتی #سلیمانی_عزیز
"خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی"
نویسندگان : #مهدی_قربانی
#عالمه_طهماسبی
#لیلا_موسوی
#سردار_دلها
#جانفدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🥀🕊🌷━━━┓
@smmdjk
┗━━━🌷🕊🥀━━━┛