کانال ســـرבار בلها
⚘﷽⚘ #الحمداللهالذیجعلنامنالمتمسکینبولایةامیرالمومنین اصلاً “علی علی” دم باران نم نم است تنه
⚘﷽⚘
برخی ها معتقد بودند که اگر کسی می خواهد همنشینی با مولای متقیان امیرالمومنین(ع) داشته باشد باید این سختی ها را تحمل کند. وقتی به نجف رفت، حدود یک سال و نیم آنجا ماند.
تابستان و ماه رمضان بود که به ایران بازگشت.
مدتی پیش ما بود و از حال و هوای نجف می گفت
همان ایام یک شب توی مسجد او را دیدم مشغول صحبت شدیم.
هادی ماجرای اقامتش را برای ما اینگونه تعریف کرد:
من وقتی وارد نجف شدم نه آنچنان پولی داشتم و نه کسی را می شناختم
دوست من فقط توانست برنامه حضور من را در نجف هماهنگ کند.
روز اول پای درس برخی اساتید رفتم.
نماز مغرب را در حرم خواندم و آمدم بیرون.
کمی در خیابان های نجف دور زدم کسی آشنا نبود.
برگشتم و در حوالی حرم، جایی که برای مردم فرش پهن شده بود خوابیدم!
روز بعد کمی نان خریدم و غذای آن روز من همین نان شد پای درس اساتید رفتم و توانستم چند استاد خوب پیدا کنم.
مشکل دیگر من این بود که هنوز به خوبی تسلط به زبان عربی نداشتم.
باید بیشتر تلاش می کردم تا این مشکلات را برطرف کنم.
چند روز کار من این بود که نان یا بیسگویت می خوردم و در کلاس های درس حاضر می شدم شبها را نیز در محوطه اطراف حرم می خوابیدم.
حتی یکبار در یکی از کوچه های نجف روی زمین خوابیدم!
سختی ها و مشقات، خیلی به من فشار می آورد.
اما زندگی در کنار مولا بسیار لذت بخش بود. کم کم پول من برای خرید نان هم تمام شد! حتی یک روز کمی نان خشک پیدا کردم و در داخل لیوان آب زدم و خوردم.
زندگی بیشتر به من فشار آورد. نمی دانستم چه کنم.
تا اینکه یکبار وارد حرم مولای متقیان شدم و گفتم: آقا جان، من برای تکمیل دین خودم به محضر شما آمدم، امیدوارم لیاقت زندگی در کنار شما را داشته باشم.
ان شاءالله آن طور که خودتان می دانید مشکل من نیز برطرف شود.
مدتی نگذشت که با یکی از مسئولین سپاه بدر که از متولیان یک موسسه اسلامی در نجف بود آشنا شدم.
ایشان وقتی فهمید من از بسیجیان تهران بودم خیلی به من لطف کرد.
بعد هم یک منزل مسکونی بزرگ و قدیمی در اختیار من قرار داد.
شرایط یکباره برای من آسان شد.
بعد هم به عنوان طلبه در حوزه نجف پذیرفته شدم.
همه اینها چیزی نبود جز لطف خود آقاامیرالمومنین(ع)
خانه من قدیمی و بزرگ بود.
خیلی ها جرأت نمی کردند در این خانه تاریک و قدیمی زندگی کنند، اما برای من که جایی نداشتم و شبهای بسیاری در کوچه و خیابان خوابیده بودم محل خوبی بود...
ميگفت: من خيلي به اينجا وابسته شده ام، نجف همه ي وجود ما را گرفته است،
هيچ مكاني جاي نجف را براي من نميگيرد.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری 🌷
#غدیری_ام