eitaa logo
فروشگاه کتاب جان
5.4هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
401 ویدیو
61 فایل
🔷️مرکز توزیع کتاب های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی 📚پاتوقی برای دیدن، خواندن و خریدن کتاب های خوب وابسته به مرکز کتاب جان/ فروش فقط به صورت غیر حضوری ارتباط با مدیر: @milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
اهدای کتاب یادت باشد به کتابخانه مدرسه ی روستای کُردمیر استان مازندران، توسط گروه های جهادی نقاشی کتابخانه هم شاهکارجهادگرهای هنرمنده،ثوابش هدیه به شهید ربیعی از تهران @sn_shop
نه اینکه فقط با اعضای خانواده حرف بزنیم و گرم بگیریم، بلکه باید دورشان، پروانه‌وار بچرخیم، و قربان صدقه‌شان برویم. ... طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ... بر گرد یکدیگر بگردید [و با صمیمیت با هم معاشرت نمایید]. ( آیه۵۸ سوره نور) 👥 @sn_shop
مقام معظم رهبری: 📔 پدرها و مادرها، بچه‌ها را از اوّل با #کتاب محشور و مأنوس کنند. 📕حتّی بچه‌های کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند. 📘باید خریدِ کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. #فرهنگ_کتابخوانی 👥 @sn_shop
🔴 فوری/فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها هنوز منتظرند 🔻فراخوان تهیه ۷۰۰ #بسته ( #سهم) غذایی و بهداشتی برای شیعیان #فوعه_کفریا ♨️ #هر_نفر_یک_سهم ♨️ #هر_سهم_۱۰۰هزارتومان 🔹پرداخت آنلاین https://idpay.ir/movbeybor 🔹ش.کارت(عاطفه پورحکیمی) 5022-2910-6743-2037 #این_فراخوان_را_گسترده_نشر_دهید ✅ #جنبش_فراتر_از_مرزها http://eitaa.com/joinchat/3690856460C5c97b280fe
خدا بخواهد کاری کند، حرف نمی‌زند، اراده می‌کند، به نتیجه می‌رساند. شاید می‌خواهد بگوید، وقت کار، حرف کم بزنید، عمل کنید، با جلسه و ... کار پیش نمی‌رود. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (۸۲ یس) چون اراده‌ی چیزی را می‌کند، كارش اين بس كه مى‌گويد: «باش»؛ پس [بى‌درنگ‌] موجود مى‌شود. 👥 @sn_shop
📚کتاب معراج السعاده معراج السعاده کتابی در اخلاق اسلامی از ملا احمد فاضل نراقی است. 880صفحه|35000تومان توضیحات بیشتر و خرید👇👇👇 http://yon.ir/axQO4 🌸6000 تومان بن هدیه ویژه خرید اولی ها با کوپن welcome97 70درصد تخفیف پستی ویژه همه خریداران عزیز. @sn_shop
فروشگاه کتاب جان
📚کتاب معراج السعاده معراج السعاده کتابی در اخلاق اسلامی از ملا احمد فاضل نراقی است. 880صفحه|35000توم
📚 معراج السعاده کتابی در اخلاق اسلامی از ملا احمد فاضل نراقی است. 880صفحه|35000تومان توضیحات بیشتر و خرید👇👇👇 http://yon.ir/VNzb ............................................................................................... در مقدمه کتاب معراج السعاده ملا احمد نراقی شامل در باب زندگینامه آن عالم فرزانه و شرح مجاهدت و تلاش های علمی و مبارزات ایشان در برابر پادشاه ظالم وقت فتحعلی شاه است. این عالم وارسته در جریان حمله روس ها به ایران باتفاق علمای دیگر حکم جهاد صادر می کنند.در آخر مقدمه اسامی تالیفات مرحوم ملا احمد نراقی آمده است. کتاب معراج السعاده کتابی در سیر و سلوک است و آیت الله بهجت از آن به عنوان برنامه ای برای سیر و سلوک نام برده اند. کتاب مرحوم ملا احمد نراقی در پنج باب تنظیم شده است باب اول بیان بعضی مقدمات نافعه, از حالات نفس و منفعت فضایل اخلاق باب دوم سبب انحراف اخلاق از جاده پسندیده و حصول اخلاق ذمیمه باب سوم در بیان محافظت اخلاق حمیده از بیرون رفتن از حد اعتدال باب چهارم در تفصیل انواع اخلاق و بیان شرافت فضایل و کیفیت انتساب آنها باب پنجم اسرار و آداب عبادت در بخشی از این کتاب می خوانیم: عجب و خودبزرگ بینی و مذمت آن و آن عبارت است از اینکه آدمی خود را بزرگ شمارد, به جهت کمالی که در خود بیند, خواه ؟آن کمال را داشته باشد یا نداشته باشد و خود همچنان داند, که دارد و خواه آن صفتی را که دارد و به آن می بالد, فی الواقع هم کمال باشد یا نه. و برخی گفته اند: عجب آن است که صفتی یا نعمتی را که داشته باشد, بزرگ بشمرد و منعم آن را فراموش کند.و فرق میان این صفت و کبر آن است که , فرد متکبر خود را بالاتر از غیر ببیند و مرتبه خویش را بیشتر شمارد, ولی در این صفت پای غیری در میان نیست, بلکه معجب آن است که به خود ببالد و از خود شاد باشد و خود را به جهت صفتی شخصی شمارد و منعم این صفت را فراموش کند. پس اگر به صفتی که داشته شاد باشد از اینکه نعمتی است از خدا که به او کرامت فرموده و هر وقت بخواهد می گیرد, و از فیض و لطف خود عطا کرده است, نه از استحقلقی که این شخص داردعجب نخواهد بود . و اگر صفتی که خود را به آن بزرگ می شمارد, داند که خدا به او کرامت فرموده استولی چنین داند که حقی بر خدا داردکه باید این نعمت و کمال را به او بدهد, و مرتبه ای برای خوددر پیش خدا ثابت داند, و استبعاد کند که خدا سلب این نعمت را کند و ناخوشی بر او برساند, و از خدا به جهت عمل خود توقع کرامت داشته باشد, این را دلال و ناز می گویند و از عجب بدتر است. ( کتاب معراج السعاده / صفحه 270 ) @sn_shop
آیت الله بهجت:هر روز نصف صفحه از کتاب معراج السعاده را بخوانید و بدان عمل کنید، بعد از یک سال در خود تغییر را احساس میکنید. 👥 @sn_shop
اعتراض ناشران به ضعف تدبیر در وضعیت نابسامان کاغذ/ صنعت نشر رو به ورشکستگی است مجمع ناشران انقلاب اسلامی در خصوص بحران کاغذ و مشکلات بازار آن، نامه‌ای به کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نوشت. در این نامه آمده است: چرا دستگاه‌های‌ عریض و طویل دولتی در مقابله با احتکار و گران‌فروشی تا این حد ناکارآمدی از خود نشان می‌دهند؟ و چرا محتکران شناسایی و برای برخورد قانونی معرفی نمی‌شوند؟ به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، مجمع ناشران انقلاب اسلامی در راستای حمایت از ناشران به‌عنوان پیش‌قراولان عرصۀ فرهنگ ایران اسلامی، دربارۀ مشکلات پیش‌آمده در بازار کاغذ، بحران قیمت و احتکار این کالای اساسی، نامه‌ای خطاب به کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نوشت. در این نامه آمده است: سؤال ما این است که چرا وزارت ارشاد، رأساً با شرکت‌های وابستۀ خود اقدام به واردات کاغذ خوب و ارزان‌قیمت برای شکستن بازار و نجات ناشران مظلوم نمی‌کند؟ http://www.mananashr.ir/26479/%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d8%b6-%d9%86%d8%a7%d8%b4%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%b6%d8%b9%d9%81-%d8%aa%d8%af%d8%a8%db%8c%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%88%d8%b6%d8%b9%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%a7%d8%a8/
📚 #کتاب_بخوانیم | اهمیت کتاب » بهای کتاب را جزئی از هزینه های ضروری زندگی بدانید ... [آیت الله العظمی خامنه ای -۱۳۷۶/۲/۱۸] #رسم_کتابخوانی #سید_علی_خامنه_ای @sn_shop
📗 کتاب « من زنده ام » روایت آزاده سرافراز خانم معصومه آباد از اسارت در زندانهای رژیم صدام کتاب من زنده ام را به مرور باهم ورق میزنیم #من_زنده_ام #فصل_اول #قسمت_نوزدهم_و_بیستم👇👇👇
🌷من زنده ام🌷 ظهرها بعد از ناهار،سفره که جمع می شد وقتی برق آفتاب وسط آسمان بود آقا بی چون و چرا همه را به خط می کرد و بالش زیر سرمان و خواب ظهر برقرار بود. همیشه در حال کشتی گرفتن با چشم هایم بودم که خواب از حدقه ی چشمم بیرون نپرد. آقا که خسته تر از همه ی ما بود زودتر از ما، نشسته به خواب می رفت. همین که صدای خروپف آقا بلند می شد، یکی یکی از دور و برش پراکنده می شدیم و دنبال کار خودمان می رفتیم. یواشکی با زری و مهناز که با همین ترفند با خواب بعدازظهر کلنجار می رفتند با هم یکی می شدیم و زیر درختان بی عار، ترکه ای دستمان می گرفتیم تا ملخ سیدی شکار کنیم. در کنار همه ی این شیطنت ها، مسجد رفتنمان برقرار بود. آن سال خانم حاصلی، همراه قرآن، عربی آسان را هم به ما درس داد. فقط شرطش این بود که هر کلمه ای را که یاد گرفتیم به بقیه ی دوستان مان که به مسجد نیامده بودند هم یاد بدهیم. خانم حاصلی یادگیری قواعد عربی را بر اساس ابیات منظوم، برایمان بسیار آسان کرده بود: معرف شش بود مضمر، اضافه /علم، ذواللام، موصول و اشاره . با همین شعرها پای مهناز و رقیه هم به مسجد باز شد. مدرسه که تمام می شد آقا می گفت: ورق های سفید دفترهای ناتمام را سریع جدا کنید چون وقتی شما خوابید شیطان می آید همه ی مشق هایتان و ورق های سفید باقی مانده را خط خطی می کند. چقدر خوب بود، هرچه را که آقا می گفت باور می کردیم و قبل از آمدن شیطان ورق های سفید دفترمان را جدا می کردیم و آقا آنها را به هم می دوخت و من آن دفترها را یا برای سال بعد نگه میداشتم یا همان تابستان داستان های قرآنی مثل داستان حضرت یونس و ابراهیم و حضرت مریم را که خیلی دوست داشتم توی این دفترها با خط خوش می نوشتم و بین دوستانم توزیع می کردم. فصل سوم انقلاب سال 1356 باز هم موسم مهر و مدرسه و معلم و مشق فرا رسید اما این بار در مقطع جدید تحصیلی. دوباره کلاس اولی شده بودم با وجود اینکه اول دبیرستان بودم انگار از نوک کوه به دامنه پرتاب شده بودم. این روند غیر منطقی را که با شروع هر مقطع تحصیلی جدید دوباره سال اولی می شدم اصلا دوست نداشتم. این موضوع هویت و اقتدار مرا به هم می ریخت. وقتی به پایه پنجم دبستان رفتم در آستانه ی بلوغ بودم که یکباره به کلاس اول راهنمایی پرتاب شدم و چقدر تلاش کردم تا به سوم راهنمایی برسم و اکنون به کلاس اول دبیرستان پرتاب شده بودم; دبیرستان دکتر مصدق. آن سال روپوش دبیرستان، سورمه ای بود که قد آن الزاما باید تا یک وجب بالای زانو می رسید همراه با جوراب و کمربند سفید و کفش مشکی. فضای دبیرستان چهار برابر مدرسه ی راهنمایی شهرزاد بود. دبیرستان دکتر مصدق، بزرگ ترین دبیرستان دخترانه ی آبادان بود. آن سال یک فرق اساسی با سال های گذشته داشت و آن اینکه زری با همه ی شیطنت هایش با معدل بالای نوزده در رشته ی جامع در مدرسه ی فردوسی که در محله ی کارمند نشین ها بود پذیرفته شد. او استعداد همه چیز را داشت، فقط زبان بیان این استعدادها را نداشت. تفاوت دبیرستان مصدق با دیگر دبیرستان ها فقط به وسعت مدرسه و تعداد دانش آموزان آن نبود بلکه حضور دختران درشت هیکل و سر و زبان دار جامانده از نظام آموزشی قدیم که در کلاس یازده و دوازده درس می خواندند، از دیگر تفاوت های این مدرسه بود. اگرچه از لحاظ آموزشی فقط سه سال با هم تفاوت داشتیم اما همه به ما می گفتند(( کلاس اولی ها)) و به آنها می گفتند ((کلاس دوازدهمی ها)). فاصله ی سنی ما از آنها، ترسی توام با حترام را در ما ایجاد می کرد. این دختران عموما دخترانی بودند که زورکی می خواستند دیپلم را یدک بکشنید و هر دو سال یک کلاس را به اجبار گذرانده بودند. مثل جوجه هایی که می ترسند زیر پا له شوند در میان آنها جا گرفتیم. ما را در حیاط پشتی، و کلاس بالاتری ها و نظام قدیمی ها را جلو چشم مدیر کلاس بندی کردند. مدیر و ناظم ها طوری قدم می زدند که همه از آنها حساب می بردند. معلم های نظام آموزشی در دو حیاط مجزا بودند. ادامه دارد... @sn_shop