eitaa logo
سیده‌نرگس هاشم‌ورزی
201 دنبال‌کننده
287 عکس
46 ویدیو
5 فایل
راه بندگی من از مسیر مادری و شاعری می‌گذرد.💌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب من و ماه را تماشا نکنید ما رنگ پریده ایم حاشا نکنید تا صبح به ما امان رفتن بدهید از دوری آفتاب بلوا نکنید @azchashmenarges
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشارت کن که نسل انتظاریم لبی تا تر کنی در کارزاریم نمی ترسیم همچون حاج قاسم بر آن عهدی که بستیمُ استواریم برای صبح می جنگیم با شب به میدان شهامت بی شماریم پس از روح خدا با حضرت عشق به سمت نور مهدی رهسپاریم خدا فرمود عزت باد ما را به فرعون ها کجا امیدواریم؟! که ما جمهوری اسلامی خویش که ما خاک وطن را دوستداریم هنوز این اول پیروزی ماست... چه خرمشهرها در پیش داریم!!! ✌️🏻 🇮🇷 @azchashmenarges
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در شهر مدینه عشق باران شده است خورشید به روی نجمه خندان شده است با خط معلّی به درش بنویسید از اوست خراسان که خراسان شده است عید میلاد امام مهربانی ها مبارک باد.💚 @azchashmenarges
دیدم که کبوترانه مشهد هستم بر "زلفِ ضریح" بند دل را بستم بر گنبد او هزار دل در پرواز... من نیز به جمع زائران پیوستم. *"زلف ضریح" تعبیر شاعرگرامی @azchashmenarges
"السلام علی غوث اللهفان و من صارت به ارض خراسان، خراسان" دل مرده ام سمت تو می آیم که احیایم کنی گم گشته ام در ازدحام صحن پیدایم کنی بر آستانت چون کبوتر ها مجاور گشته ام بال و پرم زخمی است, محتاجم مداوایم کنی از شرم دیروز و جهالت های امروز آمدم تا در حریمت چاره از تشویش فردایم کنی با زائرانت مهربانی می کنم تا لحظه ای از برکت لبخند زائرها تماشایم کنی بر وزن نقّاره ،دلم آقا صدایت می کند آنقدر نامت می برم تا باز شیدایم کنی در هر رواقت تا شکستم در دل آیینه ها گفتم چه بهتر شد تو می خواهی که برپایم کنی چون واژه ای هستم که معنایش نمی داند کسی در مُعجَم* خُدّامِتان لطفی است گر جایم کنی این حاجت هرباره را این بار هم آورده ام فردای محشر،گوش بر زنگم....منادایم کنی هرگز نرفت از یاد من...سوغاتِ مشهد کربلاست پای ضریح افتاده ام....ای کاش امضایم کنی *معجم:منظور کتاب لغت و واژه نامه است. @azchashmenarges
در کفش‌داری کفش‌ها را می‌گرفت و بعد یک جفت بال و پر به دست‌ زائران می‌داد @azchashmenarges
"پیشکش به خادمان امام رئوف" با چوب پر از شانه ام غم را تکان می‌داد جاروکشان بابُ المرادم را نشان می‌داد اسپند را تا ریخت بر اسپنددان دل شوق مرا پرواز سمت آسمان می‌داد خادم تمام صحنِ جامع را گلستان کرد آن دم که نای ماذنه بانگ اذان می‌داد بر سنگ های صحن دسته دسته گل رویید فرشِ حرم، عطرِ ریاحین ِجنان می‌داد او عهد بسته خادم ِهر زائری باشد دیدم به کفترهای زائر آب و دان می‌داد هرجا که پای آمدن از شوق می‌لرزید با ویلچر می‌آمد و او را توان می‌داد در کفش‌داری کفش‌ها را می‌گرفت و بعد یک جفت بال و پر به دست‌ زائران می‌داد در راه روضه بودم و این فکر با من بود: حتما به خادم‌های زوارش امان می‌داد. @azchashmenarges
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا