"جمعه های فراغ"
بس که از هجر دوست بی تابم
جمعه تا لنگ ظهر می خوابم
آه از این درد ناگهان فراق
سردی روی بالشم شد داغ؟!
تختخوابم زبان گشود چنین
جان مامان خود کمی بنشین
حمل بار تو نیست خب آسان
دیسک پنج و ششم شده داغان
با کمی پیچ و تاب و نق نق و غر
ندبه ی جمعه خوانده ام اینطور
گرچه دل کندن از تشک سخت است
با وجودش خیال من تخت است
آه دردی کشیده ام که مپرس
آه زجری چشیده ام که مپرس
رفته ام مستقیم سمت اجاق
مست مرغی شدم برشته و داغ
بس که غم خورده ام ولو شده ام
لب به لب ظرفی از چلو شده ام
تا که آیینه دید...عاقم کرد
داغ دوری عجیب چاقم کرد
وای مُردم از این مسلمانی...
گوشی ام سوخت از پریشانی
جمعه کی صبح...کی غروب شده؟!
تازه دل پیچه ام که خوب شده!
باز کی جمعه میرسد یارا
درد دوریت می کشد ما را
جمعه هایت عجیب غم دارم
یک سفر تا شما...ل کم دارم
سیده نرگس هاشم ورزی
#جمعه
#انتظار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج